یک فرمانده و مدبّر باطنى
خداوندى که انسان را آفرید و وسایل تکامل را در اختیار او نهاد، کمال او را در بى قید و شرطى قرار نداد، بلکه در این کشور پرقیل و قال فرماندهى را گماشت تا با مهارت و بصیرت زمام حکومت را به دست گرفته، از هرگونه اختلال و کشمکش جلو گیرد. نام این فرمانفرماى باطنى «عقل» است، عقلى که فصل ممیّز انسان از موجودات دیگر و نقش دیدبانى را در جادّه تکامل بازى مى کند.
عقل است که بین خصایص و غرایز متضاد و گوناگون، تعادل و نظم برقرار مى کند، عقل است که در راه مصالح دو جهانى انسان، رهبر کل و به اصطلاح شریعت، «حجّت باطن» است. پس عقل اساس هر فضیلت و حقیقتى است. پیامبران الهى دعوت خود را که جز فضیلت و حقیقت چیزى نبود روى اساس خلل ناپذیر عقل بنا نهادند. مهم ترین مسأله حیاتى انسان که منشأ همه فضایل و سرمقاله دعوت انبیاست، مسأله خداشناسى و عبودیّت است. ملاحظه مى کنیم که پیامبران در اینجا نیز از عقل هاى مردم کمک گرفته و قضاوت را به محکمه تعقّل و وجدان مى بردند.
جملات خطابى: «(أَفَلاَ تَتَفَکَّرُونَ); آیا نمى اندیشید؟»(1) «(أَفَلاَ تَعْقِلُونَ); آیا خرد نمىورزید؟»(2) از آیات قرآن است.
* * *
(1). سوره انعام، آیه 50 .
(2). سوره بقره، آیه 44 .