مرحبا اى عشق خوش سوداى ما
ریاضعلى نفسى عمیق کشید و گفت: ما در این جهان غریبیم و از آشیانه اصلى دورافتاده، مرغ روحمان هر دم میل پرواز دارد، نغمه ها مى سراید، آرام نمى گیرد تا آن دمى که قفس تن را شکسته و به همّت عشق منزلگه معشوق شتابد، عشق است که در این راه به او کمک مى کند، اگر عشق نباشد کجا به یاد وصال مى افتد؟ پس همه کاره در این جهان عشق است.
مرحبا اى عشق خوش سوداى ما *** اى دواى جمله علّت هاى ما
اگر عشق نباشد عارفى وجود ندارد. عارف حقیقى عشق را به هر شکلى جلوه کند دوست مى دارد.(1)
شیخ شبسترى مى گوید:
هر آن چیزى که در عالم عیان است
چو عکس زآفتاب آن جهان است
صفات حق تعالى لطف و قهر است
رخ و زلف بتان را زین دو بهر است(2)
جمال ماهرویان پرتوجمال حق وعشق جمال آنان عشق حقّ است.
ادیب زاده در حالى که به دقّت گفته هاى درویش را گوش مى داد، رو به آقاى فاضل کرد و گفت در میان صوفیان کسى را ندیدم به این سادگى و روشنى این گونه مطلب را خلاصه کند. بسیار خوب پس روح گفتار شما چنین خلاصه مى شود.
1. ما عشّاق جمال حقّیم و به سوى او مى شتابیم.
2. به همّت و مدد عشق به سر منزل مقصود مى رسیم.
3. عشق در عالم بر همه چیز پیروز مى شود حتّى بر عقل و علم و دین.
4. عشق به هر شکل جلوه کند حتّى در مناظر زیبا، نزد عارف مقدّس است.
* * *
(1). دکتر غنى، تاریخ تصوّف.
(2). گلشن راز.