عرفان چیست؟

عرفان به مفهوم عام به معنى شناخت است، امّا شناخت عرفانى با مفهوم خاص عبارت است از نوعى معرفت که با دریافت حقایق هستى و شهود قلبى آن حقایق همراه باشد و اساس و شالوده آن خداآگاهى و معرفت اسما و صفات و تجلّیّات ذات واجب الوجود است که تسلیم در برابر فرمان و اراده او را با خود همراه دارد. در شناخت عرفانى چیزى جز خدا واسطه نیست و نقطه تمایز عرفان و فلسفه همین است. در ادعیه ماثوره آمده:
«بِکَ عَرَفتُکَ وَاَنتَ دَلَلتَنِى عَلَیکَ; خدایا تو را با تو شناختم و تو مرا به سوى خود رهنمون شدى».(1) و امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «تنها کسى خدا را به درستى شناخته که خدا را به خدا بشناسد و آن که خدا را به خدا نشناسد او را نشناخته است».(2) در این شناخت اگر چیزى واسطه باشد ازآن روست که تبلورى از جلوه هاى خداست.
در دعاى عرفه امام حسین(علیه السلام)مى خوانیم:
أَیَکُونُ لِغَیرِکَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَیسَ لَکَ حَتّى یَکُونَ هُوَ المُظهِرَ لَکَ: «آیا اساساً براى ماسواى تو ظهورى هست که براى تو نباشد تا آن وسیله ظهور تو شود».
قرآن که صحیفه معرفت و سرآمد کتاب هاى آسمانى است بدین منظور نازل شده که بشر را به مرتبه قصواى کمال لایق خود، یعنى معرفت شهودى و عین الیقین برساند. تشریع شرایع و ذکر و عبادت و تضرّع و نیایش، پرهیزگارى و ریاضات شرعیّه با این فلسفه است که انسان به این درجه از معرفت نایل آید و ره توشه ابدى را فراهم آورَد.
سرچشمه این معرفت در نهاد انسان و فطرت خداجوى او بهودیعت نهاده شده و از ذات والاى انسان نشأت مى گیرد و در مطالعات علمى و روان شناختى به احساس متعالى از آن یاد مى شود. کانون شناخت عرفانى قلب یعنى نزدیک ترین راه به سوى خداست و مى توان گفت «علم حضورى» است نه «حصولى». از این شناخت در قرآن و روایات به نور و شهود و یقین نیز تعبیر شده و فلاسفه آن را «اشراق» نامیده اند.
* * *
(1). از دعاى امام سجّاد(علیه السلام) معروف به ابى حمزه.
(2). اصول کافى، ج 1، ص 114.