تعاليم

جوهره و محور تعاليم كنفوسيوس در مقام حكومت يك حكيم بزرگ ، تعليم ((رن )) يا ((انسانيت )) است . در اين محور، اساس كار، تكيه ((بر شكوفا كردن استعدادهاى انسانى و اوج بخشيدن به شخصيت فرد و نگاهداشتن حقوق انسانى )) است . يكى از اصحاب مدرسه كنفوسيوس ‍ ((رن )) را چنين تعريف كرده است : ((هنر روان ، اصل مهر و مركز آسمان و زمين .)).
شكل چينى كلمه ((رن )) از دو حرف ساخته شده است ؛ يكى ((انسان )) و ديگرى ((دو))، و اين نشان مى دهد كه نه تنها انسان بلكه بستگى او با انسان هاى ديگر نيز مورد تاءكيد است . كنفوسيوس بر آن بود كه بستگى هاى انسانى بايد بر بنياد احساس اخلاقى ((رن )) نهاده شود كه به كوشش هاى مثبت براى نيكى به ديگران مى انجامد. او مى گفت : ((رن دوست داشتن ديگران است )). در حقيقت ، كنفوسيوس ((رن )) را نه تنها گونه خاصى از هنر اخلاقى ، بلكه آميخته ئى از هم هنرها مى داند. از اين رو، شايد بتوان آن را به ((هنر كامل )) تعريف كرد. همچنين شايد بتوان انديشه ((رن )) را در مفهوم هاى ((شيائو)) يا ((وظيفه فرزندى )) و ((دى )) يا ((مهر برادرانه )) بيان كرد. اين دو مفهوم بيان كننده يك احساس انسانى اند كه از خود پرستى بر كنار است .
وظيفه فرزندى نشانه يك حالت پيوند معنوى با جاويدى زمان و مهر برادرانه ، نشانه يك حالت پيوندى معنوى با نامحدودى مكان است ... در سخنان كنفوسيوس ، دو مفهوم همانند ديگر آمده است :
((جونگ )) يا ((وفادارى )) و ((شو)) يا ((نوعدوستى )). جان انسان در حالت ((جونگ )) به طور كامل با خويشتن راست است . حال آن كه در حالت ((شو)) جان از جان بيرون از خود، فهم كاملى و با آن همدردى كاملى دارد. واژه چينى جونگ از دو بخش ((ميانه )) و ((دل )) ساخته شده است . انسان كه دلش در ميان باشد، با ديگران همدردى مى ورزد. و لذا به خود وفادار خواهد بود...((جونگ )) راه مثبت تمرين ((رن )) است . واژه چينى شو به معناى ((چون دل خود)) است ؛ يعنى با ديگران آن كن كه دلت مى گويد. كنفوسيوس در معناى ((شو)) مى گويد:
((آنچه به خود نمى پسندى به ديگران روا مدار.))
((شو)) راه منفى تمرين ((رن )) است . مفهوم هاى جونگ و شو همان دو مفهوم شيائو و دى هستند، با اين تفاوت كه اين د اصولا به بستگى هاى درونى خانواده اشاره مى كنند. و حال آن كه دو مفهوم ((جونگ )) و ((شو)) معنائى پهناورتر و كلى تر دارند. در همه اين مفهوم ها دلبستگى به حالتى از جان است كه در آن مهر حقيقتى و دور از خود پرستى برترى دارد. اصل ((رن )) يك عامل نيرومند استمرار و پايدارى فرهنگ چينى به شمار مى آيد. هيچگاه نشده است كه يك دستگاه انديشه با آن تماس پيدا كند و بتواند آن را از تاءثير باز دارد. درس دادگرى و دادگسترى آن ، درس يك روح شكيبائى ، و به هم مهر ورزيدنش ، امروزه ، همچون پيش ، براى چين درست و شايسته است . نه تنها چين ، چون نيك بنگرى براى همه جهان چنين است .(169)