نگاهى كوتاه به پيشينه پرستش ؛ از آغاز تاكنون
شواهد باستان شناسى ، دوره اى از تاريخ را نشان مى دهد كه مربوط به چهل تا شصت هزار سال پيش است . آثار مكشوفه از غرب ايران (لرستان ) حكايت از رواج گسترده مراسم مذهبى و دينى در اين سرزمين دارد و اين ناقض نظريه جان بولاك انگليسى است كه به مرحله بيدينى در ادوار اوليه تاريخ انسان معتقد بود. همو بود كه مى گفت : پائين ترين مرحله حيات انسان ، مرحله ((لادينى و خدانشناسى )) است ؛ مرحله بعدى مرحله ((فتيش پرستى )) است ؛ مرحله سوم ، دوره توتميسم يا طبيعت پرستى است ، مرحله چهارم دوره جادوگرى است و مرحله پنجم دوره بت پرستى است و مرحله ششم دوره توحيد اخلاقى مى باشد.
((اندرولانگ )) دانشمند اسكاتلندى مى گويد كه بشر اوليه به يك نوع يكتاپرستى اعتقاد داشته و به يك مبداء متعال اخلاقى در دين خود مؤ من بوده است . همان طور كه انسان نمى تواند بيش از يك پدر داشته باشد، بشر اوليه نيز كم و بيش يكتاپرست بوده و به يك خداى برتر اعتقاد داشته باشد. او جغرافياى پرستش را چنين ترسيم كرده است : 1 دين پست يا اساطير و افسانه خدايان ، 2 دين عالى توحيد خداى يكتا.(40)
((فرايز)) مى گويد: ((دين يعنى نيروى تسكين دهنده فوق انسانى كه رفتار و زندگى انسان را تحت نظم در مى آورد. و جادو بر اساس قوانين تغيير ناپذير طبيعت استوار است . اعتقاد به نيروهاى منظبط كننده اساس دين را تشكيل مى دهند. فرق بنيادين دين و جادو در همين است كه جادو يك حالت تشويش آميز دارد و دين حالت آرامش خاطر و اطمينان قلب در انسان به وجود مى آورد. دين ، ذاتى ذهن انسان و مكمل طبيعت بشرى است . شايد همه چيز تحليل رود، ولى اعتقاد به خدا كه اصل نهائى همه اديان است ، بر جاى خواهد ماند... اديان همه از سرزمين مقدس ذهن انسانى سرچشمه گرفته و از يك روح ، جان يافته اند.))(41)