15- بروز اختلافات كلامى

مسيحيت در سراسر امپرطورى روم گسترده شد و متفكران ، براى بيان چگونگى ارتباط بين عيسى و خدا از اصطلاحات فلسفى و مفاهيم رايج آن عصر بهره گرفتند و بدين شيوه ، الهيات مسيحى شكل گرفت .
برخى مسيحيان نخستين تحت تاءثير انديشه هاى غنوصى (ناستيك )، انسان بودن عيسى را انكار كردند. غنوصيان وى را فرشته اى مى دانستند كه معرفت اسرارآميزى از خدا براى بشر آورده است . همچنين گروهى به نام دوكتيسها (ظاهر گرايان ) مى گفتند عيسى جسم بشرى ندشت و بر صليب نمرد، بلكه وى فقط از نظر ظاهر به شكل آدمى درآمده بود. كليساهاى مسيحى در قرن دوم ، تعاليم غنوصيان و ظاهر گرايان را باطل و محكوم اعلام كردند و بر حقيقت انسانيت موجود در عيسى اصرار ورزيدند.