1. ديدگاه كليسا

مسيحيان نسبت به كتاب مقدس (عهد عتيق و عهد جديد) نظرى كاملا موافق دارند و تمام القاب و احترامات شايسته يك كتاب آسمانى را نسبت به آن روا مى دارند و تعبيراتى مانند كتاب خدا و وحى در مورد آن كتب معمول است . دانشمند معاصر، توماس ميشل مى نويسد:
مسيحيان معتقدند كه خداوند كتابهاى مقدس را به وسيله مؤ لفانى بشرى نوشته است و بر اساس اين اعتقاد مى گويند كه كتابهاى مقدس يك مؤ لف الهى و يك مؤ لف بشرى دارند. به عبارت ديگر، مسيحيان معتقدند كه خدا كتاب مقدس را به وسيله الهامات روح القدس پديد آورده و براى اين منظور مؤ لفانى از بشر را براى نوشتن آنها بر انگيخته و آنان را در نوشتن به گونه اى يارى كرده كه فقط چيزهايى را كه او مى خواسته است ، نوشته اند.
مسلمانان توجه مى كنند كه اعتقاد مسيحيان در اين باب با عقيده اسلامى اختلاف دارد. از نظر مسيحيان خدا مؤ لف نهايى كتاب مقدس است ، جز اينكه اين عمل را از طريق مؤ لفان بشرى كه كارگزاران وى بوده اند، به انجام رسانده است . مؤ لفان بشرى كه كارگزاران وى بوده اند، به انجام رسانده است . مؤ لفان بشرى كتاب مقدس هر يك در عصرى خاص ‍ مى زيسته و به رنگ زمان خود در آمده بوده اند. همچنين اين مؤ لفان ، مانند ديگر انسانها با محدوديتهاى زبان و تنگناهاى علمى دست به گريبان بوده اند. اصولا مسيحيان نمى گويند كه خدا كتابهاى مقدس را بر مؤ لفان بشرى املا كرده ، بلكه معتقدند كه او به ايشان براى بيان پيام الهى به شيوه خاص خودشان و همراه با نگارش مخصوص و سبك نويسندگى ويژه هر يك توفيق داده است .(41)
يهوديان و مسيحيان تورات را نوشته خود حضرت موسى (ع ) مى دانند همچنين كتب هر يك از پيامبران ديگر عهد را تاءليف پيامبرى مى دانند كه نام وى در عنوان آن كتاب آمده است . مسيحيان درباره چهار انجيل معتقدند كه آنها سالها پس از حضرت عيسى (ع ) نگارش يافته اند و به گفته آنان در آغاز مسيحيت تنها كتابهاى عهد عتيق به عنوان كتاب خدا مطرح بودند، ولى كتب عهد جديد اندك اندك در مجامع مسيحى جنبه الهى پيدا كرد.
همه مسيحيان ، هميشه و همه جا معتقد بوده و هستند كه اناجيل كنونى زندگينامه و سخنان حضرت عيسى (ع ) است كه متى ، مرقس ، لوقا، و يوحنا آنها را نوشته اند. در آغاز انجيل لوقا چنين آمده است :
(1) از آن جهت كه بسيارى دست خود را دراز كردند به سوى تاءليف حكايت آن امورى كه نزد ما به اتمام رسيد (2) چنان كه آنانى كه از ابتدا نظارگان و خادمان كلام بودند، به ما رسانيدند (3) من نيز مصلحت چنان ديدم كه همه را من البدايه به تدقيق در پى رفته ، به ترتيب به تو بنويسم اى تيوفلس عزيز (لوقا 1:1-3).
اين نكته نيز قابل توجه است كه اناجيل كنونى تنها سخنان (يا احاديث ) آن حضرت را مى آورند، و هرگز چيزى از معارف و كلمات حكمت آميز خود را به وحى نسبت نمى دهند (بر خلاف تورات كنونى كه علاوه بر سيره و سخنان حضرت موسى ، عباراتى از وحى را نيز مى آورد).
روشن است كه طبق نص صريح قرآن مجيد، انجيل حقيقى بر حضرت عيسى (ع ) نازل و به او عطا شده است (آل عمران : 3و65،مائده : 46-47، مريم : 30 و حديد: 27) و آن كتاب هيچ گونه سنخيتى با اين اناجيل ندارد.
تا آنجا كه تاريخ نشان ميدهد مسيحيان هرگز براى حضرت عيسى (ع ) به كتابى قائل نبوده اند و اناجيل را صرفا بيانگر زندگى و سخنان وى مى دانسته اند. (42) همچنين توماس ميشل مى نويسد:
پيش از نوشته شدن اناجيل ، يك سنت شفاهى وجود داشت . عيسى به عقيده مسيحيان در حدود سال 30 وفات يافت و كسانى كه از او پيروى كرده ، وى را شناخته ، كارهايش را ديده و سخنانش را شنيده بودند، خاطرات خويش از او را در حافظه نگه مى داشتند. هنگامى كه مسيحيان نخستين براى عبادت گرد مى آمدند، آن خاطرات نقل مى شد. اندك اندك اين منقولات شكل مشخصى يافت و بر حجم آنها افزوده شد.(43)
كتاب نداشتن حضرت عيسى (ع ) معمولا در جايى ذكر نمى شود؛ زيرا اين مساءله براى مسيحيان بديهى است و هرگز وجود كتابى براى او به ذهن يك مسيحى خطور نمى كند.
ولى به ندرت به مناسبت بحث با مسلمانان اين مساءله مطرح مى شود و آنان وجود اين عقيده را در جامعه خود انكار مى كنند. توماس ميشل مى افزايد:
مسيحيان هرگز نمى گويند عيسى كتابى به نام انجيل آورد. آوردن وحى توسط عيسى به گونه اى كه مسلمانان در مورد قرآن و پيامبر اسلام معتقدند در مسيحيت جايى ندارد.
مسيحيان عيسى را تجسم وحى الهى مى دانند و به عقيده آنان ، وى نه حامل پيام ، بلكه عين پيام بوده است . بدين سبب ما مسيحيان خواستار انجيلى نيستيم كه عيسى آن را نوشته يا به شاگردانش املا كرده باشد.
اكنون كه روشن شد مسيحيان عيسى را مجسم شدن كلمه يا پيام خدا مى دانند، بايد توجه كنيم كه بر اساس عقيده آنان انجيليها حاصل تلاش ‍ شاگردان اوست كه از طريق الهام ، ايمان خود به مسيح و مفهوم اين ايمان در جامعه پيروان وى را اعلام كرده اند. هر يك از انجيلهاى چهارگانه شهادتى مشخص و مخصوص از مسيح مى دهد و انجيلها، با آنكه در ديدگاه و جزئيات با يكديگر متفاوت هستند، همگى در باب هويت عيسى و ماهيت پيام الهى كه به واسطه او به پيروان وى رسيده است ، اتفاق نظر دارند. از اينجاست كه مسيحيان حاضر نيستند يك انجيل را بگيرند و ساير انجيلها را رها كنند؛ زيرا ايمان آنان بر تعاليم مجموع چهار انجيل استوار و تنظيم شده است . به عقيده آنان ، دست برداشتن از هر يك از انجيلها نقص ايمان ايشان را در پى خواهد داشت .
اين مساءله ما را به تفاوت ديگرى در مفهوم وحى بين مسيحيان و مسلمانان رهنمون مى شود. مسيحيان فقط به چهار انجيل ، نه كمتر و نه بيشتر، عقيده دارند و اعتراف مى كنند كه تنها اين چهار انجيل صحيح هستند، نه غير آنها؛ زيرا جامعه مسيحيان نخستين آنها را از جانب خدا مى دانست . بديهى و مسلم است كه ايمان مسيحيت بر ايمان رسولان و شاگردان عيسى استوار است و همانطور كه قبلا گفتيم ، مسيحيان نخستين عقيده داشتند كه روح خدا هدايت را براى جامعه آنان (يعنى كليسا) فراهم كرده است .
از اين مساءله مى فهميم كه خدا در 30 سال سرنوشت سازى (30 - 60 م .) كه انجيل مكتوب وجود نداشت ، بلكه سخنان و كارهاى عيسى به طور شفاهى نقل مى شد، آن جامعه را هدايت مى كرد. اين روح القدس بود كه از طريق الهام ، نويسندگان اناجيل را براى نوشتن اين كتب و ثبت برگزيده سخنان و كارهاى بسيار زياد عيسى در آنها رهنمون شد. يكى از امورى كه روح القدس مخصوصا به آن اقدام كرد، اين بود كه ديدگاه كلامى انجيل نگاران را در مورد آنچه خدا مى خواست از طريق زندگى ، مرگ و رستاخيز عيسى به مردم منتقل شود، هدايت نمود و سرانجام جامعه مسيحيان نخستين با راهنمايى روح القدس از ميان نوشته هاى مسيحى بى شمار، به 27 كتاب كه اناجيل چهارگانه نيز جزو آنهاست ، اقرار كرد و پذيرفت كه آنها با الهام الهى نگارش يافته اند. اين نوشته ها عهد جديد ناميده شدند و در طول زمان مرجع اساسى ايمان مسيحى به شمار مى رفته اند.
اين درك مسيحيت از رابطه كتابهاى مقدس و وحى با درك اسلام از آن رابطه تفاوت دارد. مسلمانان امتى هستند كه به مقتضاى تعاليم قرآن پديد آمده اند. آنان عقيده دارند كه خدا پيامبر اسلام را فرستاد و قرآن را به او وحى كرد و امت اسلامى به دنبال آن پديد آمد. ولى مسيحيان مى گويند كه جامعه مسيحيت به ارشاد روح القدس ، ايمان ويژه و كتابهاى خويش را كه از وحى خدا در عيسى مى گويند، پديد آورد. به همين شيوه ، جامعه مقرر كرد كه كتابهاى مقدس مسيحيت مجموع 46 (44) كتاب عهد عتيق يهود و 27 كتاب عهد جديد باشد، نه چيز ديگر.
اين توافق پيرامون كتابهاى مقدس از طريق نوعى اجماع حاصل شد. اين اجماع بسيار زود به دست آمد و فهرست نخستين كتابهاى مقدس بين سالهاى 150-200 تهيه شد و پس از چند قرن ، كليسا به طور رسمى روشن ساخت كه چه كتابهايى را بايد مقدس شمرد (همان طور كه شوراى ترنت در سال 1546 چنين كارى را انجام داد). البته تصميم گيريهاى متاءخر پيرامون كتابهاى مقدس جز تاءييد عقيده سنتى مسيحيان در اين باب ، چيزى ديگر نبود.(45)
اعتقاد اهل كتاب در مورد كتابهاى آسمانى به گونه اى در قرآن كريم آمده است :
و ما قدروا الله حق قدره اذقالوا ما انزل الله على بشر من شى ء قل من انزل الكتاب الذى جاء به موسى نورا و هدى للناس تجعلونه قراطيس ‍ تبدونها و تخفون كثيرا و علمتم مالم تعلموا انتم و لا آباؤ كم قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون ؛ آنها خدا را درست نشناخته اند كه گفتند: (خدا هيچ چيز بر هيچ انسانى نفرستاده است .) بگو: (چه كسى كتابى را كه موسى آورد، نازل كرد كه براى مردم ، نور و هدايت بود؛ اما شما آن را به صورت پراكنده قرار مى دهيد؛ قسمتى را آشكار و قسمت زيادى را پنهان مى داريد و مطالبى به شما تعليم داده شده كه شما و پدرانتان از آن با خبر نبوديد.) بگو: (خدا!) سپس آنها را در گفتگوهاى لجاجت آميزشان رها كن ، تا بازى كنند (انعام : 91).
تفسير نمونه آيه را با در نظر گرفتن ديدگاه اهل كتاب درباره تورات وانجيل توضيح داده است .