تقوا در پرتو مشارطه، مراقبه و محاسبه

پس از آن‌كه روشن شد روح اصلى و اساسى براى سير و سلوك و طى مراحل عرفان «بندگى» است، اكنون نوبت به طرح اين پرسش مى‌رسد كه چه راهكار (يا راهكارهاى) عملى براى «بنده شدن» وجود دارد؟ براى پاسخ به اين پرسش بايد توجه كنيم كه «عبد» و «بنده» اصطلاحاً به كسى گفته مى‌شود كه تمام اختيارش به دست «مولا» و مطيع او است و بدون اجازه مولا كارى انجام نمى‌دهد. از اين رو بنده خدا شدن هنگامى تحقق مى‌يابد كه انسان كاملا مطيع خداى متعال گردد و برخلاف امر و نهى او گامى بر ندارد. از سوى ديگر نيز عاملى كه انسان را در اين مسير قرار مى‌دهد «تقوا» است.

بدين ترتيب اولين مرحله بندگى در مقام عمل اين است كه انسان متقى شود و «ملكه تقوا» را تحصيل نمايد. تقوا يعنى اين‌كه آدمى همه واجبات الهى را كه متوجه او است، انجام دهد و همه محرّمات را ترك كند. براى موفقيت در تحصيل و تحقق ملكه تقوا نيز امورى وجود دارد كه هر سالكى بايد به آن‌ها توجه كند و شرط تحقق بندگى هستند. اين امور عبارتند از: «مشارطه»، «مراقبه» و «محاسبه».

انسان هر روز صبح كه از خواب بر‌مى‌خيزد، بايد تأمل كند خداى متعال امروز حياتى دوباره به من عطا فرموده و سرمايه و فرصتى جديد در اختيارم نهاده است. چه بسيار كسانى كه در بستر خواب آرميدند و ديگر از آن برنخاستند. اين حادثه‌اى است كه براى هر كسى ممكن است اتفاق بيفتد. قرآن كريم در اين باره مى‌فرمايد:
اللهُ يَتَوَفَّى الأَْنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الأُْخْرى إِلى أَجَل مُسَمًّى إِنَّ فِي ذلِكَ لآَيات لِقَوْم يَتَفَكَّرُونَ؛(1) خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامى باز مى ستاند، و ارواحى را كه هنگام مرگشان نرسيده در حال خوابشان [قبض مى‌كند]؛ پس آن [نفْسى] را كه مرگ را بر او واجب كرده نگاه مى‌دارد، و آن ديگر [نفْس‌ها] را تا هنگامى معيّن [به سوى زندگى دنيا]بازپس مى‌فرستد. قطعاً در اين امر براى مردمى كه مى‌انديشند نشانه‌هايى [از قدرت خدا] است.

از اين رو بايد توجه داشت كه بيدار شدن از خواب، حياتى دوباره و نعمتى است از سوى خداوند و سرمايه جديدى است كه در اختيار ما گذارده شده است. اكنون انسان مى‌تواند با اين سرمايه سعادت دنيا و آخرت را براى خود كسب كند و يا خسران و شقاوت دنيا و آخرت را نصيب خود گرداند.

آن گاه سالك پس از تأمل در اين باره بايد با نفس خود شرط كند كه اين نعمت و سرمايه را در مسير مناسب صرف نمايد. در اين‌جا گويا نفس خود را شريكى مى‌دانيم كه سرمايه‌اى را به دست او مى‌سپاريم تا با آن تجارت كند و با او شرط مى‌كنيم كه بايد با اين سرمايه سودى تحصيل نمايى و مبادا خسارت به بار آورى! اين قرارداد با نفس، تأثير روانى مهمى به دنبال دارد و مى‌تواند موجب گردد كه انسان در طول روز توجه بيشترى به انجام وظايف خود داشته باشد و دچار غفلت نگردد. بنابراين اولين كارى كه سالك بايد در آغاز هر روز انجام دهد «مشارطه» است؛ مشارطه و قرارداد با خود، مبنى بر اين‌كه در طول روز از همه گناهان پرهيز كند و همه تكاليف و واجباتش را انجام دهد.

پس از مشارطه نوبت به «مراقبه» مى‌رسد. سالك پس از آن‌كه در ابتداى روز با خود شرط كرد و تصميم گرفت كه واجبات را انجام دهد و از ارتكاب محرّمات و گناهان اجتناب ورزد، در طول روز بايد همواره اين شرط را به خاطر داشته باشد و از نفس خويش مراقبت نمايد كه خلاف اين شرط رفتار نكند. اصطلاح مراقبه در برخى روايات و ادعيه نيز وارد شده است؛ از جمله در مناجات شعبانيه مى‌خوانيم:
اِلهِي وَاَلْحِقْني بِنُورِ عِزِّكَ الاَْبْهَجِ فَاَكُونَ لَكَ عارِفاً وَعَنْ سِواكَ مُنْحَرِفاً وَمِنْكَ خائِفاً مُراقِباً؛(2) معبودا! و مرا به نور عزتت كه نشاط آورتر از هر لذتى است پيوند ده، تا عارف به تو گردم و از غير تو روى گردانم و از تو ترسان و در مراقبت باشم.

مانند صاحب كارى كه مواظب كارگرش هست كه كارش را درست انجام دهد، سالك نيز در طول روز پيوسته مراقب نفس خويش است كه بر شرط و عهد و پيمان خويش پايدار و استوار بماند و آن را نقض نكند. چنين مراقبت و نظارتى بسيار به انسان كمك مى‌كند كه مبادا لغزشى براى او پيش آيد و از مسير اطاعت و بندگى خداى متعال منحرف گردد.

سرانجام پس از مراقبه، در مرحله آخر نوبت به «محاسبه» مى‌رسد. مراد از محاسبه اين است كه انسان شب هنگام و قبل از آن‌كه به خواب رود، بايد لختى درباره رفتار و اعمال آن روزش فكر كند و يك‌يك كارهايى را كه در آن روز انجام داده به خاطر آورد و از نفس خود حساب بكشد. مانند صاحب سرمايه‌اى كه به حساب شريكى كه سرمايه خود را براى تجارت به او سپرده رسيدگى مى‌كند، انسان مؤمن و سالك نيز بايد در پايان هر روز به كار همه اعضا و جوارحش رسيدگى كند كه آيا وظايفشان را به خوبى و به درستى انجام داده‌اند يا احياناً تقصير و تخلفى از آن‌ها سر زده است. پس از اين محاسبه و رسيدگى، انسان بايد در برابر مواردى كه در انجام وظيفه عبوديت و بندگى موفق بوده است خدا را شكر كند كه چنين توفيقى به او عنايت فرموده؛ و اگر خداى ناكرده تخلف و لغزشى صورت گرفته، براى آن‌ها نيز استغفار كند و تا دير نشده درصدد جبران مافات برآيد. در روايات ما اين‌طور آمده كه وقتى خطا و گناهى از مؤمنى سر مى‌زند، ملائكه‌اى كه مأمور ثبت اعمال او هستند تا هفت ساعت صبر مى‌كنند و در صورتى كه شخص در اين فاصله توبه كند چيزى بر او نمى‌نويسند. از اين رو انسان بايد در هر روز به حساب اعمال خود رسيدگى كند تا اگر لغزشى اتفاق افتاده فوراً توبه كند و اگر احياناً نياز به قضا يا پرداختن پول و اقدام ديگرى دارد به انجام آن مبادرت ورزد.(3)

اين سه امر، يعنى مشارطه و تصميم در آغاز روز، نظارت و مراقبه در طول روز، و محاسبه در پايان روز، در تمام مراحل سير و سلوك وجود دارد،(4) گرچه بسته به مرتبه و مقامى كه سالك در آن قرار دارد شدت و ضعف و برخى خصوصيات آن متفاوت مى‌شود. در ادامه بحث، درباره اين تفاوت توضيحاتى ارائه خواهيم كرد.

پاورقی ها * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
1. زمر (39)، 42.
2. مفاتيح‌الجنان، اعمال مشترك ماه شعبان، عمل هشتم.
3. امام خمينى(رحمه الله) در كتاب «چهل حديث» در اين باره چنين فرموده است: از امورى كه لازم است از براى مجاهد، مشارطه و مراقبه و محاسبه است.
مشارطه آن است كه در اول روز مثلا با خود شرط كند كه امروز برخلاف فرموده خداوند تبارك و تعالى رفتار نكند، و اين مطلب را تصميم بگيرد. و معلوم است كه يك روز خلاف نكردن امرى است خيلى سهل، و انسان مى‌تواند به آسانى از عهده بر‌آيد. تو عازم شو و شرط كن و تجربه نما و ببين چقدر سهل است. ممكن است شيطان و جنود آن ملعون بر تو اين امر را بزرگ نمايش دهند، ولى اين از تلبيسات آن ملعون است. او را از روى واقع و قلب لعن كن و اوهام باطله را از قلب بيرون كن، و يك روز تجربه كن، آن وقت تصديق خواهى كرد.
و پس از اين مشارطه بايد وارد مراقبه شوى، و آن، چنان است كه در تمام مدت شرط متوجه عمل به آن باشى و خود را ملزم بدانى به عمل كردن به آن، و اگر خداى نخواسته در دلت افتاد كه امرى را مرتكب شوى كه خلاف فرموده خدا است، بدان كه اين از شيطان و جنود او است كه مى‌خواهند تو را از شرطى كه كردى باز‌دارند. به آن‌ها لعنت كن و از شر آن‌ها به خدا پناه ببر و آن خيال باطل را از دل بيرون نما و به شيطان بگو كه من يك امروز با خود شرط كردم كه خلاف فرمان خداوند تعالى نكنم. ولى‌نعمت من سال‌هاى دراز است به من نعمت داده، صحت و سلامت و امنيت مرحمت فرموده و لطف‌هايى فرموده كه اگر تا ابد خدمت او كنم از عهده يكى از آن‌ها بر‌نمى‌آيم. سزاوار نيست يك شرط جزئى را وفا نكنم. اميد است ان‌شاءالله شيطان طرد شود و منصرف گردد و جنود رحمان غالب آيد.
و اين مراقبه با هيچ‌يك از كارهاى تو از قبيل كسب و سفر و تحصيل و غيرها منافات ندارد. و به همين حال باشى تا شب كه موقع محاسبه است، و آن عبارت است از اين‌كه حساب نفس را بكشى در اين شرطى كه با خداى خود كردى كه آيا به‌جا آوردى؟ و با ولى‌نعمت خود در اين معامله جزئى خيانت نكردى؟
اگر درست وفا كردى، شكر خدا كن در اين توفيق و بدان كه يك قدم پيش رفتى و مورد نظر الهى شدى، و خداوند ان‌شاءالله تو را راهنمايى مى‌كند در پيشرفت امور دنيا و آخرت، و كار فردا آسان‌تر خواهد شد. چندى به اين عمل مواظبت كن، اميد است ملكه گردد از براى تو، به طورى كه از براى تو كار خيلى سهل و آسان شود، بلكه آن وقت لذت مى‌برى از اطاعت فرمان خدا و از ترك معاصى در همين عالم، با اين‌كه اين‌جا عالم جزا نيست لذت مى‌برى و جزاى الهى اثر مى‌كند و تو را مُلْتَذّ مى‌نمايد. و بدان كه خداى تبارك و تعالى تكليف شاق بر تو نكرده و چيزى كه از عهده تو خارج است و درخور طاقت تو نيست بر تو تحميل نفرموده، لكن شيطان و لشكر او كار را بر تو مشكل جلوه مى‌دهند، و اگر خداى ناخواسته در وقت محاسبه ديدى سستى و فتورى شده در شرطى كه كردى، از خداى‌تعالى معذرت بخواه و بنا بگذار كه فردا مردانه بر عمل به شرط قيام كنى، و به اين حال باشى تا خداى تعالى ابواب توفيق و سعادت را بر روى تو باز كند و تو را به صراط مستقيم انسانيت برساند. (چهل حديث، ص 9 و 10).
4. البته هم‌چنان كه جناب استاد ـ دام ظله ـ خود در كتاب «پندهاى امام صادق(عليه السلام) به ره‌جويان صادق» (ص 27) اشاره فرموده‌اند، برخى علماى اخلاق مرحله چهارمى را نيز در اين بحث ذكر كرده‌اند و آن مرحله «معاتبه» است. مقصود از معاتبه اين است كه اگر انسان در مرحله محاسبه متوجه لغزش‌ها و اشتباهاتى در رفتار خود شد، به جبران آن‌ها خود را تنبيه كند؛ مثلا خود را ملزم كند كه روز بعد روزه بگيرد يا مبلغى انفاق كند يا قدرى قرآن تلاوت نمايد يا كار خير ديگرى انجام دهد تا جبران مافات شود.