تناقضات در گفتار و نوشته هاي بهاء
در گفتار و نوشته هاي حسينعلي بهاء نيز، تناقضات و اختلاف گويي زياد ديده مي شود، او نخست در كتاب هاي خود (مانند ايقان ص 194) برادرش ميرزا يحيي را «مصدر امر» مي خواند، و علت بازگشتش از سليمانيه به بغداد را فرمان مصدر امر (يحيي) و وجوب تسليم در برابر فرمان او مي داند، ولي در كتاب هاي ديگرش شديدا برادرش يحيي را طرد كرده، و از او بيزاري مي جويد، چنان كه در فصل اول نمونه هايي از آن را در ذيل شرح حال يحيي صبح ازل ذكر كرديم، تا آنجا كه در كتاب بديع (ص 172) يحيي صبح را گاو، و پيروان او را گاوپرست معرفي مي نمايد و مي گويد:
«واي قهر اعظم من ذلك تعبدون البقر و لا تعرفون؛ كدام قهري است كه بالاتر باشد از عبادت كردن شما از گاوي (ميرزا يحيي) كه آن را نمي شناسيد.»
او در كتاب اقدس صفحه ي 39 گويد:
«عاشروا مع الاديان بالروح و الريحان؛ با (طرفداران) اديان ديگر به خوشي و مهرباني معاشرت كنيد.» ولي در مجموعه ي الواح خود (ص 216) گويد: «كونوا سحاب الفضل لمن آمن بالله و آياته و عذاب المحتوم لمن كفر بالله و امره و كان من المشركين؛ ابر فضل و احسان براي مؤمنين به خدا و آيات خدا باشيد، و عذاب حتم براي كسي كه كافر به خدا و امر خدا و از مشركان است باشيد». [1] .
آيا اين دو گفتار متناقض نيست؟!
حسينعلي بهاء در لوح ابن الذئب خود، صفحه ي 38 گويد:
«انا اخترنا الادب و جعلناه سجية للمقربين؛ ما ادب را اختيار كرديم و آن را خوي مقربين قرار داديم.»
و در بديع (ص 383) گويد:
«الادب قميصي و به زين هياكل عباد المقربين، طوبي لمن تزين بازار الادب و الاخلاق؛ ادب پيراهن من است و به وسيله ي آن اندام هاي بندگان مقرب آراسته مي شود، خوشا به حال كسي كه به پيراهن ادب و اخلاق آراسته شده.»
ولي خود او اين مطالب را فراموش كرده، با كمال بي ادبي در كتاب لوح ابن الذئب مرحوم آيت الله نجفي اصفهاني را گرگ زاده و بقيه ي علماي شيعه را كلاب خوانده و در اقتدارات خود، صفحه ي 157 جسارت هايي كاملا دور از ادب به علماي شيعه كرده است.
اين است نمونه هايي از حرف هاي آشفته، پراكنده، پريشان و متناقض او، بافندگي ها و پريشان گويي ها و تناقضات جانشينان او، عبدالبهاء و شوقي افندي و ديگران نيز بسيار است ما براي اختصار از شرح آنها خودداري نموديم.
پايان فصل چهارم
* * *
[1] با توجه به اين كه شيعيان به نظر بهائيان از مشركانند چنان كه در كتاب رحيق مختوم (ج 1 ص 595) گويد: «لعمر الله حزب شيعه از مشركين از قلم اعلي در صحيفه ي حمراء مذكور و مسطور.».