روابط عباس افندي، عبدالبهاء با بيگانگان
علاقه به دين و وطن، و تعصب ملي و مذهبي يكي از اموري است كه مانع هر گونه نفوذ خارجي و راه يافتن سلطه ي بيگانگان است، براي اين كه استعمار بتواند در كشوري رخنه كند، بايد اين علاقه و تعصب ملي و ديني را از بين ببرد، اينجا است كه با توجه به بعضي از دستورهاي عبدالبهاء (عباس افندي) درمي يابيم كه او چگونه زير ماسك دستور ديني و مذهبي، مي خواهد اين علاقه را از بين ببرد، تا راه را براي نفوذ استعمار هموار سازد.
از تعليمات عبدالبهاء در كتابهايش (مانند خطابات، مقاله سياح، مفاوضات و نامه هايش) اين است كه: «در سياست دخالت نكنيد، تعصبات سياسي و ترابي (تعصب مليت و آب و خاك) را ترك كنيد [1] تعصبات مذهبي نداشته باشيد.» [2] .
نيز مي گويد:
«اگر يك نفر بهايي از بهائيت دست كشيد (مثلا از نيرنگ هاي پشت پرده آگاه شده و مسلمان شد) احدي از بهائيان حق رفت و آمد و ارتباط با او را ندارد و...» كه هر كدام استعماري بودن دستورهاي او را فاش مي سازد.
مداركي در دست است كه عبدالبهاء نيز مانند پدرش تا قبل از انقلاب روسيه و انقراض روسيه تزار با آنها ارتباط داشته است.
از جمله: موسيو. ب. نيكيتين، قنسول سابق روس در ايران در كتاب «ايران كه من شناخته ام» (كه توسط فره وشي ترجمه و در سال 1329 به وسيله كانون معرفت چاپ شده) درصفحه 165، در ضمن ارتباط خود با بهائيان مي نويسد:
«در خاطرم هست كه يكي از مبلغين بهايي در موقعي كه به «عكاء» مي رفت، موقع ورود به رشت از من ملاقاتي كرد و چند ماه بعد، از ناحيه ي عبدالبهاء (عباس افندي) براي من نامه اي آورد، پس از تمجيدهاي فراوان از من، در اين نامه مرا پناه دهنده ي محرومان خطاب كرده بود، از خواندن اين نامه و نوشته هاي ديگر آنها اطلاع يافتم كه آنها همواره برضد هر نوع تعصب ملي و مذهبي مبارزه مي كنند!»
* * *
[1] تا آن جا كه عبدالبهاء جمله «ليس الفخر لمن يحب الوطن» را از اركان مرام خود دانسته است.
[2] خطابات عبدالبهاء، ص 216.