سيره مسلمانان در «توسّل»

سيره مسلمين در زمان پيامبر و پس از او، پيوسته بر اين جاري بود كه مسلمانان به ذات اولياي الهي و مقام و منزلت آنان توسل مي جستند. اينك نمونه هايي در اينجا مي آوريم:

1 - «ابن اثير عزالدين علي بن محمد بن محمد بن عبدالكريم جزري، متوفاي 630 در كتاب «اسد الغابه في معرفة الصحابه» مي نويسد:
در سال رماده وقتي قحطي به اوج رسيد، عمر عباس را براي طلب باران واسطه قرار داد. خداوند به وسيله او آنان را سيراب كرد، و زمين ها سرسبز گرديد، پس عمر رو به مردم كرد و گفت به خدا سوگند: عباس وسيله ما است به سوي خدا و منزلت و مقام دارد.
حسان بن ثابت در مورد او اشعاري سرود و گفت:
سَال الأمامُ وَقَدْ تَتَابَع جَدْبنُا
                                   فَسَقَي الْغَمامُ بِغُرَّةِ العَبَّاسِ
عَمُّ النَّبيِّ وصنوِ والدِه الذي
                                  وِرثَ النَّبِيِّ بِذاكَ دُونَ النَّاسِ
أَحْيا الْإلهُ بِهِ الْبِلادَ فَأَصْبَحَتْ
                                   مُخَضَّرَةَ الأجناب بَعْد الْيَأْسِ
«پيشوا هنگامي كه قحطي شديد همه جا را فرا گرفته بود، درخواست باران نمود، آنگاه ابر آسمان به نورانيت عباس مردم را سيراب كرد.»
«عباس كه عموي پيامبر و همتاي پدر پيامبر است، مقام و منزلت را از او به ارث برده است.»
«خداوند به وسيله او سرزمين ها را زنده كرد، همه جا پس از نوميدي سرسبز گرديد.»
وقتي آب باران همه جا را فرا گرفت، مردم با مسح بدن عباس تبرك مي جستند و مي گفتند: آفرين بر تو اي ساقي دو حرم. [1] .
ملاحظه اين قطعه تاريخي، كه قسمتي از آن در «صحيح بخاري» نيز آمده، مي رساند كه يكي از مصاديق «وسيله»، توسل به ذات محترم و صاحب منزلت است كه خود مايه قرب و سبب شايستگي در داعي و متوسّل مي گردد، چه تعبيري روشن تر از اين كه گفت: «هذا واللَّه الوسيلةُ اِلَي اللَّهِ والمكانُ مِنْه»

2 - «قسطلاني، احمد بن محمد بن ابي بكر، معاصر با جلال الدين سيوطي (متوفاي سال 923) در كتاب «المواهب اللدنيه بالمنح المحمديه في السيرة النبويه» كه در مصر چاپ شده، مي نويسد:
«وقتي عمر به وسيله عباس طلب باران نمود، گفت: اي مردم، پيامبر خدا بر عباس به ديده پدر مي نگريست، از او پيروي كنيد و وسيله خود به سوي خدا قرارش دهيد.»
اين عمل انديشه كساني را كه توسل را مطلقاً و يا توسّل به غير پيامبر را تحريم كرده اند، باطل مي كند. [2] .

3 - وقتي منصور از مالك، مفتي بزرگ مدينه، پرسيد:
رو به قبله دعا كنم يا رو به پيامبر خدا - صلّي اللَّه عليه وآله وسلّم -؟
مالك پاسخ داد:
«چرا چهره از وي بر مي تابي؟ او وسيله تو و وسيله پدر تو آدم - ع - در روز رستاخيز است، رو به سويش كن و او را شفيع خود قرار ده، خدا شفاعت او را مي پذيرد. خداوند مي فرمايد: اگر آنان به نفس خويشتن ستم كنند....»

4 - «ابن حجر هيثمي» در كتاب «الصواعق المحرقه»، كه مرحوم قاضي نوراللَّه آن را با نام «الصوارم المهرقه» نقد كرده، از شافعي دو شعر زير را نقل كرده است:
«آلُ النَّبِيِّ ذَريعَتي
                      هُمْ اِلَيْهِ وَسيلَتي
اَرْجُوا بِهم اُعطي غداً
                           بيدي اليَمِينِ صَحيفَتي [3] .
«خاندان پيامبر وسيله من به سوي خدا هستند.»
«به وسيله آنان اميدمندم كه نامه عملم به دست را ستم داده شود.»
با در نظر گرفتن اين شواهد و كلمات، مي توان ادعا نمود كه پيامبران و شخصيت هاي برجسته، يكي از وسائلي هستند كه قرآن به آن امر كرده است: «يا أَيُّها الَّذِين آمنُوا اِتَّقُو اللَّهَ وَابْتَغُوا إلَيْهِ الْوَسِيلَةَ» [4] بديهي است كه «وسيله» منحصر به انجام واجبات و محرّمات نيست، بلكه مستحبات، كه از جمله آنها توسل به انبيا است نيز وسيله مي باشد. آيا مي توان اين همه علما و دانشمندان را در فهم معناي «وسيله» تخطئه نمود؟ در حالي كه آنان، مصادر حكم و حفاظ حديثند. كساني كه به اين تصريح ها و گواهها توجه ندارند و به فكر توجيه و تأويل آنها مي باشند، پيش داوراني هستند كه به خاطر داوري پيشين، از اين قرائن و شواهد بهره گيري نمي كنند. براي ارائه نمونه اي از اين تعصب و پيش داوريها، مطلبي را كه بخاري در اين حادثه تاريخي نقل كرده مي آوريم تا روشن شود كه حجاب «تعصب» در اين مورد، چه تحريف و غوغايي را به راه انداخته است! و ما پاسخ آنها را در كتاب «توسل» صفحات 135-140 آورده ايم.

5 - بخاري در «صحيح» خود نقل مي كند كه:
«عمر بن خطاب در سالهاي قحطي، به عباس بن عبدالمطلب متوسل مي شد و مي گفت: پروردگارا! ما در گذشته به پيامبرت متوسل مي شديم و رحمت خود را مي فرستادي، اكنون به عموي پيامبرت توسل مي جوييم، رحمت خود را بفرست. در اين هنگام باران ريزش مي كرد و همگي سيراب مي شدند.»
در صحّت و اتقان حديث مذكور، جاي سخن نيست. حتي رفاعي كه به عناوين گوناگون احاديث متواتر توسل را رد مي كند به صحّت اين حديث اذعان دارد و مي گويد:
«اين حديث صحيح است... اگر مفاد حديث، دليل بر صحّت توسل به اشخاص باشد، ما از پيشگام ترين كساني هستيم كه مفاد آن را اخذ كرده، به آن عمل مي كنيم.»
با توجه به جمله هايي كه از خودِ خليفه، در مورد توسل به عباس نقل شده و اين كه مخصوصاً وي به خدا سوگند ياد مي كند كه: «هذا واللَّهُ الْوَسِيلةُ إلي اللَّهِ وَالْمَكانُ مِنْهُ» [5] روشن مي گردد كه واقعيت توسل در اين مورد، توسل به ذات و شخص يا شخصيت و مقام «عباس» در نزد خداست.
شمس الدين ابوعبداللَّه محمد بن نعمان مالكي (متوفاي سال 683) نيز در كتاب خود «مصباح الظلام في المستغيثين بخير الأنام» نحوه توسّل عُمر را از ابن عباس چنين نقل كرده است:
«أَللَّهُمَّ إنا نَسْتقِيَك بِعَمِّ نَبِيِّكَ وَنَسْتَشْفِعُ إِلَيْكَ بِشَيْبَتِهِ فَسُقوا»
«پروردگارا! به وسيله عموي پيامبرت طلب باران مي كنيم و محاسن سفيد و سابقه او را در اسلام شفيع خود قرار مي دهيم، در اين موقع رحمت حق همه جا راگرفت.»
اينجا بود كه عباس بن عتبه شعري سرود و گفت:
بِعَمِّي سَقَي اللَّهُ الْحِجازَ وَأهْلَه
                                       عَشِيَّةً يُسْتَسْقي بِشَيْبَتِهِ عُمَرُ» [6] .
«به بركت عموي من سرزمين حجاز و اهل آن سيراب شدند. غروبگاهي كه عمر به محاسن او متوسل گرديد.»
و همينطور «حسان بن ثابت» نيز در اين باره شعري سرود:
«فَسَقَي الغَمَامُ بِغُرَّةِ العبّاسِ»
«ابر به نورانيّت چهره عباس سيراب كرد.»
ابن حجر عسقلاني در كتاب «فتح الباري في شرح صحيح البخاري» مي گويد: عباس در دعاي خود گفت:
«وَقَدْ تَوَجَّهَ الْقَوْمُ بي اِلَيكَ لِمَكانِي مِنْ نَبِيِّكَ» [7] .
«مردم رو به من آوردند، به خاطر پيوند خويشاوندي كه با پيامبر تو دارم.»
چنانكه ملاحظه مي فرماييد، هيچ جاي شكي باقي نمي ماند كه هدف، توسل به مقام و موقعيت عباس بود، و مي دانيم كه از گذشته هاي ديرين گفته اند:
«تَعْليقُ الحُكمِ بِالوصفِ مُشْعِرٌ بِالْعِلِّيَّةِ»
«وابسته كردن حكم بر وصف و عنواني، گواه بر دخالت آن صفت، در آن حكم است.»
يعني اگر قرآن مي فرمايد: «وَعلي المُولُودِ لَهُ رِزقُهُنَّ»؛ [8] «تأمين زندگي زنان مربوط به كسي است كه زنان براي او فرزند بياورند.» اين بخاطر بيان علّت حكم است و اين كه چون زنان براي مردان فرزندي آورده اند، پس مردان بايد هزينه زندگي آنان را فراهم سازند. و اگر به كسي مي گوييم: عالم و دانشمند را احترام كن، به خاطر علم و دانش او است.
پس بنابر اين، اگر عمر مي گويد: «اِنَّا نَتَوَسَّلُ اِلَيْكَ بِعَمِّ نَبِيِّكَ» مي خواهد علّت توسل به عباس را برساند كه چرا در ميان افراد ديگر به او متوسل شويم، همچنانكه خود عباس گفت: «لِمَكاني مِنْ نَبِيِّكَ.»
با در نظر گرفتن اين جهات، مي توان بطور قطع و يقين گفت كه مسلمانان صدر اسلام به اشخاص پاكدامن و صالح متوسل مي شدند.

6 - شعر صفيه در سوگ پيامبر:
صفيه دختر عبدالمطلب و عمه پيامبر گرامي، به هنگام رحلت حضرت، اشعاري سرود كه دو بيت آن اين است:
أَلا يا رَسُولَ اللَّهِ أَنتَ رَجاؤُنا
                                  وَكُنتَ بِنا بِرّاً ولَمْ تَكُ جافياً
وَكُنتَ بِنا بِرّاً رَؤوفاً نَبِيّنا
                             لَيَبْكِ عَلَيْكَ الْقَوْمُ مَنْ كانَ باكياً [9] .
«اي پيامبر گرامي، تو اميد ما هستي، تو فرد نيكوكاري بودي و هرگز جفا ننمودي
تو به ما نيكوكار و مهربان بودي. اي پيامبر ما از اين قوم هر كس گريان است، بايد بر تو اشك بريزد.»
از اين قطعه شعر كه در محضر صحابه پيامبر خوانده شده و تاريخ نگاران و سيره نويسان آن را نقل نموده اند، امور زير استفاده مي شود:
الف - مكالمه با ارواح و به اصطلاح خطاب به رسول گرامي (ألا يا رسول اللَّه...) پس از درگذشت او، يك كار رايجي بوده است، و بر خلاف انديشه وهابيان، اين نوع خطابها نه شرك است و نه لغو.
ب - به حكم جمله «أنتَ رجاؤُنا»، پيامبر گرامي اميد جامعه اسلامي در تمام احوال بود، حتي پس از مرگ نيز رابطه او با ما قطع نشده است.
در اين جا به برخي از كتابها و نوشته هاي ارزنده اي كه به قلم بزرگان اهل تسنن، پيرامون توسّل به پيامبر گرامي نوشته شده، اشاره مي كنيم، مطالعه اين كتابها موقعيّت مسأله را نزد علما و دانشمندان اسلام روشن مي سازد و معلوم مي گردد كه بر خلاف پندار وهابيها، مسأله توسّل امري رايج در ميان مسلمانان بوده است.

1 - ابن جوزي (متوفاي سال 597) كتابي به نام «الوفاء في فضائل المصطفي» نگاشته و بابي از آن كتاب را به «توسل به پيامبر گرامي» و باب ديگر را به «طلب شفا از قبرش» اختصاص داده است.
2 - شمس الدين محمد بن نعمان مالكي (متوفاي سال 673) كتابي به عنوان «مصباح الظلام في المستغيثين بخير الأنام» نوشته و سيد نورالدين سمهودي در كتاب «وفاء الوفا» در باب «توسل به پيامبر» از او زياد نقل كرده است.
3 - ابن داود مالكي شاذلي در كتاب «البيان والاختصار» توسلهاي عالمان و صالحان به پيامبر را در مواقع گرفتاري در آن كتاب گردآورده است.
4 - تقي الدين سبكي (متوفاي سال 756) در كتاب خود به نام «شفاء السقام»، صفحات 120 - 133، به تحليل مسأله پرداخته است.
5 - سيد نورالدين سمهودي (متوفاي سال 911) در كتاب معروف خود «وفاء الوفا لاخبار دارالمصطفي»، ج 2، صفحات 413 - 419، پيرامون مسأله بحث نموده و شواهدي نقل كرده است.
6 - ابوالعباس قسطلاني (متوفاي سال 932) در كتاب «المواهب اللدّنيه».
7 - ابو عبداللَّه زرقاني مصري مالكي (متوفاي سال 1122) «شارح المواهب اللدّنيه» در جلد هشتم، صفحه 317.
8 - خالدي بغدادي (متوفاي سال 1299) مؤلف كتاب «صلح الاخوان» وي علاوه بر اين، رساله اي در پاسخ سيد محمود آلوسي بغدادي در موضوع توسل به پيامبر، نوشته و در سال 1306 چاپ شده است.
9 - عدوي حمزاوي (متوفاي سال 1303). وي بحثي درباره توسل در كتاب «كنز المطالب»، صفحه 198 كرده است.
10 - عزامي شافعي قضاعي مؤلف كتاب «فرقان القرآن». اين كتاب با كتاب «الاسماء والصفات» بيهقي در 140 صفحه چاپ شده است.
با مراجعه به اين كتابها كه برخي به حق، مطالب را ادا كرده و كتاب «صلح الاخوان» و «فرقان القرآن» در رأس آنها قرار دارند، مي توان سيره مسلمين را در هر عصر و زماني نسبت به توسل به پيامبر گرامي به دست آورد و از اين راه، گزافه گويي ابن تيميه و شاگردان مكتب ضلال او را فاش ساخت.
در پايان، باز اين نكته را يادآور مي شويم كه قرآن مي فرمايد:
«يا أَيُّهَاَ الَّذِينَ آمَنُوا اِتقوا اللَّهَ وَابْتَغُوا اِلَيْهِ الْوَسيلَة، وَجاهِدُوا في سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون» [10] .
«اي افراد با ايمان، پرهيزكار باشيد و به سوي خدا وسيله اي تحصيل كنيد و در راه او جهاد نماييد تا رستگار شويد.»
اين آيه به صورت كلي مي گويد «وسيله» تحصيل كنيد، اما وسيله چيست، در خود اين آيه بيان نشده است. شكي نيست كه انجام وظايف ديني از وسايل رستگاري است ولي وسيله منحصر به آن نيست بلكه با توجه به تاريخچه توسل به اولياي الهي، روشن مي شود كه خود اين عمل نيز يكي از وسايل رستگاري است و اين مطلب با توجه به گفتگوي امام «مالك» با منصور و همچنين باران طلبيدن خليفه دوم از طريق توسل به عموي پيامبر كاملاً روشن مي گردد.
* * *
[1] «اسدالغابه»، ج 3، ص 111، ط مصر.
[2] المواهب، ج 3، ص 380 ط مصر و در «فتح الباري في شرح البخاري»، ج 2، ص 41 ط لبنان از ابن حجر عسقلاني و شرح المواهب محمد بن عبدالباقي مالكي زرقاني (1055 - 1122) نيز آمده است.
[3] «صواعق المحرقه»، صحفه 178، ط قاهره.
[4] مائده: 35.
[5] اسدالغابه، ج 3، ص 111.
[6] وفاء الوفا، ج 3، ص 375، نقل از «مصباح الظلام».
[7] فتح الباري، ج 2، ص 413 طبع دارالمعروفه - لبنان.
[8] بقره: 233.
[9] ذخائر العقبي، في مناقب ذوي القربي» صفحه 252، نگارش حافظ محب الدين، احمد بن عبداللَّه طبري، متولد سال 615 و متوفاي سال 694 چاپ مكتبة القدس، قاهره و «مجمع الزوايد» جلد نهم، صفحه 36، چاپ دوم - نگارش حافظ نورالدين علي بن ابي بكر هيثمي.
در ضمن مخفي نماند كه جمله «أنت رجاؤنا» در اين كتاب به صورت «كنت رجاؤنا» ضبط گرديده است.
[10] مائده: 34.