جمود و مخالفت با هر پدیده نوین
بنیان گذار مذهب وهّابى با هرگونه بدعتى به مبارزه برخاست، چیزى که از نظر اصولى مورد انکار سایر فرق مسلمین نیز نبود، زیرا همگى بدعت ها را در دین به طور کلّى انکار مى کنند.(1)
ولى او در معنى بدعت مرتکب اشتباه بزرگى شده بود، و به همین جهت با هر چیز تازه اى به مبارزه برخاست.
اکنون ببینیم منظور از بدعت چیست؟ آیا هر مطلب تازه، هر ابداع جدید بدعت است؟ و باید با تمام مظاهر نوین تمدّن بشرى به مبارزه برخاست ـ آن گونه که پیروان نخستین وهّابیان از سخنان او برداشت کرده بودند ـ و به همین جهت حتّى دوچرخه را مرکب شیطان مى نامیدند و از آن اجتناب مى کردند!! و خط تلفنى را که کاخ پادشاه سعودى را به مرکز لشکر متّصل مى کرد، پاره پاره کردند!
دوربین هاى عکّاسى را تا چند سال قبل حرام مى شمردند و خرید و فروش آن در بازارهاى مکّه و مدینه تا چندى پیش ممنوع بود، و ملاّ عمر وهّابى رئیس طالبان نیز اجازه نداد هرگز عکسى از او بگیرند، و با تحصیل زنان و دختران حتّى در مدارس مخصوص به خود به مخالفت برخاستند و هم اکنون رانندگى زن را هر چند با حجاب کامل باشد حرام مى دانند، و گرفتن جشن میلاد پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و مانند آن را نیز بدعت و حرام مى شمرند! نه تنها جشن میلادى براى پیامبر(صلى الله علیه وآله)بر پا نمى کنند، بلکه تمام مسلمین سنّى و شیعه را که این کار عاقلانه و انسانى را انجام مى دهند، سرزنش مى کنند!
به یقین بدعت از دیدگاه فقیهان بزرگ و علماى اصول مفهوم دیگرى دارد.
«بدعت» تفسیر خاصّ خود را دارد وآن این است که انسان چیزى را که از دین نیست جزء دین قرار دهد، و به عنوان یک عمل دینى آن را انجام دهد و در تعریف بدعت گفته اند: «اَلْبِدْعَةُ إدْخالُ ما لَیْسَ مِنَ الدِّینِ فِى الدِّینِ».(2)
به یقین هیچ کس استفاده از اختراعات جدید مانند دوچرخه، تلفن، دوربین عکّاسى و رایانه و... را به عنوان یک امر واجب یا مستحب دینى انجام نمى دهد، بلکه یک امر عرفى است، مانند انواع غذاها و لباس ها و ساختمان ها که بر اثر گذشت زمان تغییر مى یابد و شکل نوینى به خود مى گیرد.
به عبارت دیگر گونه اى از اعمالى که ما انجام مى دهیم اعمال عرفى است که ارتباط خاصّى با شرع ندارد، مانند مثال هایى که در بالا آمد: تنوّع در انواع لباس ها، مرکب ها، غذاها، آداب و رسوم و وسایل زندگى و منزل.
بدعت به معنى نوآورى مفید در این امور کار خوبى است و نشانه پیشرفت تمدّن بشر است، بنابراین نه دوچرخه مرکب شیطان است، نه دوربین عکّاسى چشم شیطان، نه انواع تلفن مایه تباهى و فساد دین است و نه مراسم جشن و شادمانى براى تولّد بزرگان دین که یک امر عرفى است گناه مى باشد، همان کارى که گاه به عنوان مراسم جشن تولّد براى فرد فرد خانواده ها انجام مى شود و گاه به طور دسته جمعى براى یک عالم بزرگ دینى یا از آن بالاتر براى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)و بزرگان دین مراسم باشکوهى مى گیرند.
براى انجام این گونه امور هیچ دلیلى بر حرمت نداریم، جز سوء تعبیر در مفهوم بدعت و عدم آشنایى به معنى فقهى آن و عدم شناخت امور عرفى از تکالیف شرعى.
کارى به گنبد و بارگاه براى قبور پیشوایان دین نداریم که آن موضوع بحث دیگرى است، بلکه سخن از قبرستان هاى معمولى است هنگامى که در عربستان به سراغ قبرستان مى رویم با زشت ترین و زننده ترین صحنه ها روبرو مى شویم، درست مانند یک بیابان بى آب و علف و سنگلاخ ناهموار و بى نظم، حتّى یک سنگ صاف روى هیچ قبرى نمى بینید!
در حالى که بناى ساده قبور یک امر عرفى در میان تمام ملّت ها و عقلاى جهان است، که سعى دارند قبور مردگان را به صورتى درآورند که احترام آنها حفظ شود، و هرگز تحقیر و توهین نشوند، در اطراف آن درخت و گل و گیاهى ترتیب مى دهند تا مایه آرامش بازماندگان آنها شود.
براى قبور شعرا و بزرگان علم و ادب ساختمان مناسبى در خور شأن آنها مى سازند، و براى هر کسى به تناسب حالش.
این یک کار انسانى و عرفى است، نه بدعت است و نه شرک و نه بت پرستى بلکه احترام و آداب انسانیّت است، در حالى که بدعت حرام افزودن چیزى بر دستورات دین است.
امروزه در همه جاى دنیا معمول است که به مناسبت یکصدمین سال، بزرگداشتى براى فلان شاعر یا مخترع مى گیرند و این کار سبب تشویق جوانان به علم و دانش و پیشرفت علم و دانش است، آیا هیچ عاقلى مى گوید این کار بدعت یا شرک است، یا چیزى بر دین افزوده شده؟!
حال اگر ما براى بزرگان دین این کار را انجام دهیم، کارى که سبب توجّه عموم مردم به افکار و تعلیمات و برنامه هاى آنها مى شود و پیوند محکمى میان آنها و بزرگان دینى برقرار مى کند، کجاى این کار بدعت یا شرک است؟ این یک امر عرفى پسندیده است.
شایان توجّه این که گاه نوآورى هاى عرفى در کنار مسائل شرعى قرار مى گیرد بى آن که به آن آمیخته شود و عنوان بدعت حرام پیدا کند، به عنوان مثال امروز در مسجدالحرام و مسجد النبى مناره هاى زیادى مى بینیم که به یقین در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نبوده است، محراب پیامبر با نقش و نگار ساده و زیبایى آراسته شده بسیارى از آیات قرآن (و بعضى مى گویند تمام قرآن مجید) بر دیوارها و درون طاق هاى مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله) به خط زیبایى نگاشته شده، حتّى نام آن حضرت و تمام ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) و بعضى از بزرگان اسلام بر پیشانى یکى از حیاط هاى آن مسجد به چشم مى خورد.
در حالى که هیچ یک از این ها در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله)نبود. آیا این ها بدعت و حرام است؟ اگر هست چرا وهّابى ها که بر آن جا سلطه دارند همه را از میان بر نمى دارند؟ و اگر نیست چرا موارد مشابه آن را نمى پذیرند؟
به یقین هیچ کس این ها را به قصد این که دستور دین است ابداع نکرده، بلکه یک سلسله امور عرفى هستند که با ذوق سلیم مردم ابداع شده اند.
کسانى که بر اثر جمود فکرى با این آداب اجتماعى مسلمین و غیر مسلمین مخالفند، جایگاهى در دنیاى امروز ندارند و باید به بایگانى تاریخ سپرده شوند، مگر این که اعتدالیون آنها این خطاهاى بزرگ را اصلاح و جبران کنند.
تکرار مى کنیم بدعت ممنوع و حرام چیز دیگرى است و آن این است که من کارى را به عنوان یک دستور دینى انجام دهم در حالى که نه در ادلّه عامّه و نه ادلّه خاصّه چیزى درباره آن نیامده باشد.
مثل این که چیزى بر نماز یا روزه یا آداب و مناسک حج و امثال آن بیفزاییم یا بگوییم شرع به ما دستور داده است که فلان شب را به عنوان میلاد پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) جشن بگیرید.
متأسّفانه جمود و کمى اطّلاعات این گروه سبب شده است که این دو مطلب با یکدیگر اشتباه شود و «ابداعات عرفى» با «بدعت هاى شرعى».
* * *
1. در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم : «أهْلُ الْبِدَعِ شَرُّ الخَلْقِ وَ الخَلِیقَةِ; بدعت گزاران بدتر خلق خدا هستند» (کنزالعمّال، حدیث 10951) و در حدیثى از امام على(علیه السلام) آمده است که فرمود : «مَا أُحْدِثَتْ بِدْعَةٌ إِلاَّ تُرِکَ بِهَا سُنَّةٌ; هیچ بدعتى حادث نشد، مگر این که سنّتى با آن ترک شد، (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 9، صفحه 93) و احادیث در این زمینه در کتب فریقین بسیار است.
2. غنائم الأیّام، جلد 1، صفحه 277 . در البحر الرائق (نوشته ابن نجیم مصرى) بدعت چنین تعریف شده است: «غلب استعمالها على ما هو (ایجاد) نقص فى الدّین او زیادة» و در کتاب فیض القدیر (نوشته مناوى) چنین آمده : «الحدث فى الدین بعد اکماله» و همه این تعاریف به یک معنى باز مى گردد.