4.خليفه دوم به عموى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)متوسل مى شود

بخارى در صحيح خود نقل مى كند كه در خشكسالى ها، عمر بن خطاب به وسيله عباس فرزند عبدالمطلب طلب باران مى كرد، و چنين مى گفت: اللّهمّ إنّا كنّا نتوسل إليك بنبيّنا فتسقينا، وإنّا نتوسل إليك بعمّ نبيّنا فاسقنا فيسقون.(1)

در صحت سند نبايد گفتگو نمود چون روايات بخارى نزد اهل سنت از صحت تام برخوردار است، سخن در دلالت اوست.

هرگاه اين حديث را بدست هر انسان عرب زبانى بدهيد كه قبلاً ذهن او آلوده به مسايل اختلافى نباشد مى گويد: خليفه وقت عباس عموى پيامبر را ميان خود و خدا واسطه قرار داد تا خدا به خاطر او به ديگران نيز رحم كندو باران بفرستد.

و مفاد توسل در اينجا اين است پروردگارا! اگر ما شايسته نزول باران نيستيم عموى پيامبر به خاطر پيوند با او از منزلت و مقام عظيمى نزد تو برخوردار است.
پروردگارا! به خاطر اوباران رحمت بفرست.

در اينجا سؤال مى شود كه اگر هدف توسل به شخصيت بود خود پيامبر براى اين كار شايستگى بيشترى داشت و منزلت عباس پرتوى از منزلت پيامبر است، چرا پيامبر را رها كرده و عمو را شفيع قرار داده اند.

پاسخ آن اين است كه در نماز استسقا كسانى را شفيع قرار مى دهند كه از نظر سرنوشت با باران طلبان يكى باشند مانند كودكان و پيران سالخورده تا بتوانند عملاً رحمت حق را تحريك كنند و بگويند خدايا اگر ما شايسته رحمت تو نيستيم امّا كودكان و پيران شايسته رحمتند.

و اين ملاك در حق عموى پيامبر كه در قيد حيات بود صادق بود نه در پيامبر زيرا او رخت ازاين جهان بربسته و سرنوشت او با امت يكسان نبود.

مخالفان توسل به انسان هاى والا، در برابر اين حديث كه مخالف انديشه آنها است، به دست و پا افتاده تا آن را بر يكى از صورت هاى جايز از توسل، برگردانند. و ـ لذا ـ گفته اند: مقصود خلفيه، توسل به دعاى عباس بود، نه توسل به شخص و يا منزلت او. اين تأويل به جهاتى نادرست است:

اوّلاً: نماز باران و دعاى مربوط به نزول رحمت به وسيله خليفه انجام گرفت، نه به وسيله عباس، در اين صورت براى دعاى عباس موضوعى باقى نمى ماند.

گواه بر اينكه نماز و دعا به وسيله خليفه صورت پذيرفته نه به وسيله عموى پيامبر، همان عبارت خليفه است كه در مقام دعا چنين گفت: «اللّهمّ إنّا كُنّا نتوسل إليك بنبيّنا فتسقينا و إنّا نتوسل إليك بعمّ نبيّنا فاسقنا، فيُسقون».
«خدايا ما به پيامبرت متوسل مى شديم و ما را سيراب مى كردى، اكنون به عموى پيامبرمان متوسل مى شويم ما را سيراب كن، در اين موقع باران مى آمد و سيراب مى شدند».

اين عبارت حاكى است كه مجرى برنامه از آغاز تا پايان خليفه بود، نه عموى پيامبر عباس تا به دعاى او متوسل شوند.

وثانياً: عنوان باب كه اين حديث زير آن آمده است چنين است:«سؤال الناسِ الإمامَ الاستسقاءَ إذا قُحِطُوا»:«درخواست مردم از پيشوا كه باران بطلبد آنگاه كه خشكسالى روى مى آورد».

اين عنوان حاكى است كه مردم از خليفه نماز باران طلبيدند و او نيز درخواست آنان را اجابت كرد.

آرى موضع عموى پيامبر در اين مراسم اين بود كه خليفه در ضمن دعاى خود به آن اشاره كرد و گفت:إنّا نتوسل إليك بعمّ نبيّنا فاسقنا : ما به عموى پيامبرمان متوسل مى شويم ما را سيراب بفرما.

ثانياً: ابن اثير كيفيت مراسم را به روشنى بيان كرده او مى گويد عمر در حاليكه به عباس اشاره مى كرد و مى گفت: «هذا واللّه الوسيلة إلى اللّه والمكان منه»(2) از خدا طلب باران مى نمود. و بنابراين توسل به شخص او بوده نه به دعاى او.

ابن حجر عسقلانى (متوفاى سال 852) در شرح حديث مى نويسد:
از سرگذشت عباس روشن مى شود كه مستحب است انسان با توسل به اهل خير و صلاح و خاندان رسالت طلب باران كند.(3)

در پايان يادآور مى شويم اصولاً توسل به دعا كه مورد پذيرش همه هست، نوعى توسل به حرمت و منزلت دعا كننده است زيرا تا فرد از نظر روح و روان و مقام و منزلت در حدّ شايسته اى نباشد، هرگز دعاى او نمى تواند مبدأ اثر باشد.

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1 . صحيح بخارى:2/32، باب صلاة استسقا.
2 . ابن اثير جزرى، اسد الغابة:3/111 چاپ مصر.به خدا سوگند عباس وسيله ما به سوى خدا و منزلتى نزد او دارد.
3 . فتح البارى:2/399چاپ مصر.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------