اوزاعى

اوزاعی (م 157هـ):
يكی ديگر از محدثان درباری كه اهل سنت و حديث، بسيار به بزرگی از وی ياد میكنند «بوعمرو، عبدالرحمان بن عمرو»([1142])، مشهور به اوزاع است. مزی از او به: «... إمام أهل الشام في زمانه في الحديث والفقه...» ياد كرده است.([1143]) از شيوخ او، میتوان به زهری اشاره كرد.([1144])
درباره‏ ی او گفته شده است:
«... ما كان بالشام أحدا أعلم بالسنّة من الأوزاعي»([1145])
او در سال 88هـ، ديده به جهان گشود و تا ماه‌های پايانی خلافت منصور عباسی ـ دشمن اهل‏بيت علیھم السلام ـ زنده بود. ذهبی در تذكره، داستانی را ميان اوزاعی و سفاح نقل كرده كه از آن علاقه ‏ی اوزاعی به خلفای اموی ـ مروانی و اعتقاد او به مشروعيت حكومتشان روشن میشود.([1146]) نيز بنابر گفته ذهبی، شاميان و اهل اندلس مدتی بر مذهب اوزاعی بوده اند.([1147])
در هر صورت او در زمان منصور، از مقربان درگاه و بارگاه بود. ذهبی میگويد:
«قلت: قد كان المنصور يعظّم الاوزاعي و يصغی إلی وعظه و يجلّله»([1148])
در تمام صحاح، روايات اوزاعی به چشم میخورد.
عسقلانی درباره‏ ی او میگويد: «... ثقة جليل...»([1149])
از او روايات زيادی، نقل شده، ولی در روايات او خبری از فضائل اهل‏بيت علیھم السلام نيست؛ مگر روايت آيه ‏ی تطهير. علی بن محمد جزری در شرح حال امام حسين بن علی(علیهم السلام) مینويسد:
«وروی الاوزاعي عن شداد بن عبدالله‏، قال: سمعت واثلة بن الأسقع، وقد جيء برأس الحسين، فلعنه رجل من أهل الشام و لعن أباه، فقال واثلة: والله‏ لا أزال أحب عليا والحسن والحسين وفاطمة بعد أن سمعت رسول‏ الله‏ صلی الله‏ عليه وسلم يقول فيهم ما قال... ثم قال: «إنما يريد الله‏ ليذهب عنكم الرجس اهل ‏البيت و يطهّركم تطهيرا»؛ قلت لواثلة: ما الرجس؟ قال: الشك في الله‏ عزوجل.
قال أبو أحمد العسكري: يقال إن الأوزاعي لم يرو في الفضائل حديثا غير هذا، والله‏ أعلم. قال: وكذلك الزهري لم يرو فيها إلاّ حديثا واحدا، كانا يخافان بني اميه»([1150])
شعبی، زهری، رجاء و اوزاعی تنها و تنها مشتی از خروار محدثان درباری زمان بنی اميه و بنی عباس بودند كه جامعه‏ ی آن روز، آنها را به عنوان عالمان و راويان حديث پذيرفته بود. آنها بسياری از فضائل اهل‏بيت علیھم السلام را يا از روی ترس يا از روی تعصب نقل نكردند؛ و از قديم گفته ‏اند: «مشت نمونه ‏ی خروار است!».
پاورقي ها: ------------------------------------------------------------------------------------
[1142]) همان؛ ج17، ص307.
[1143]) همان؛ ص308.
[1144]) همان؛ ص309.
[1145]) همان؛ ص313.
[1146]) نك: ج1، صص 180ـ 181.
[1147]) همان؛ ص182.
[1148]) همان، ص183.
[1149]) تقريب التهذيب؛ ج1، ص458.
[1150]) أسد الغابة في معرفة الصحابة؛ ابن الأثير؛ ج2، ص27.