نقض اصل دين بايد مطابق علم و عقل باشد، در آثار بهائيت

حال كه متوجه شديم اصل چهارم كه از سوي بهائيان بديع و نو معرفي شده تازگي نداشته و در معارف اسلامي به وضوح وجود دارد بي مناسبت نيست اين موضوع را مورد بررسي قرار دهيم كه آيا اين اصل در فرقه بهائيت عملي گشته و يا در حد يك شعار باقي مانده است؟
ذيلا به گوشه هايي از اظهارات سران بهائيت اشاره مي گردد:
در زماني كه باب ادعاي پيامبري نمود از او حجت و معجزه اي براي اثبات ادعايش درخواست شد او پاسخ داد كه «صرفا ادعا حجت است و نيازي به دليل و برهان معجزه نيست زيرا اگر ادعاي من حق باشد به دل مي نشيند و اگر ديديد كه به دل ننشسته بدانيد باطل است.» به عبارت ديگر وي دليل حقانيت خود را پذيرش ادعاهايش توسط عده اي از هوادارانش مي پنداشت.
پس از او ميرزا حسينعلي نوري مؤسس بهائيت نيز به تبعيت از ايده علي محمد باب صرف ادعاها را دليل حقانيت دانست و هنگامي كه علماي نجف و كربلا از او معجزه اي جهت اثبات پيامبري اش درخواست كردند اظهار داشت كه اگر انبياء الهي معجزه اي به واقع داشتند همه مردم دنيا خداپرست مي شدند و دليل اين كه همه مردم به پيامبران نپيوسته اند به اين خاطر بوده كه معجزات جنبه ي مجازي داشته است. وي در كتاب ايقان آورده است: «مقصود از شمس و قمر كه در كلمات انبياء مذكور آمده است منحصر به اين شمس و قمر ظاهري نيست كه ملاحظه مي شود بلكه از شمس و قمر معاني بسيار اراده فرموده اند كه در هر مقام به مناسبت آن مقام معني اراده مي فرمايند» [1] .
«... كه اگر در هر عصري علائم ظهور مطابق آنچه در اخبار است در علم ظاهر، ظاهر شود ديگر كه را ياراي انكار و اعراض مي ماند و چگونه ميان سعيد و شقي و مجرم و متقي تفضيل مي شود. مثلا انصاف دهيد اگر اين عبارت كه در انجيل مسطور است بر حسب ظاهر، ظاهر شود و ملائكه با عيسي بن مريم از سماء ظاهره با ابري نازل شوند دگر كه ياراي تكذيب دارد و يا كه لايق انكار و قابل استكبار باشد بلكه في الفور همه اهل ارض را اضطراب به قسمي احاطه مي كند كه قادر بر حرف و تكلم نيستند تا چه رسد به رد و قبول» [2] .
خوانندگان گرامي ملاحظه مي نمايند كه مؤسس بهائيت (حسينعلي نوري) و بابيت (علي محمد شيرازي) چگونه دين را مطابق عقل و علم مطرح مي نمايند كه حتي از آوردن يك دليل و برهان عقلي براي اثبات ادعاي خود عاجز بوده اند چه رسد به عملي كردن يك معجزه و يا علامت ظهور كه عامه مردم را مجاب نمايد!! به طور كلي علت آوردن معجزه از طرف پيامبران و يا هويدا شدن علائم ظهور هر منجي الهي دليل و گواهي براي صحت مقام نبوت است و الا بدون معجزه هر كسي مي تواند ادعاي پيامبري نمايد و اگر چنين باشد طبق اظهارات حسينعلي نوري مي بايست ادعاي همه مدعيان دروغين را هم بپذيريم؟ معلوم نيست وي و جانشينان او چگونه و بر اساس جه برهاني مدعيان جانشيني خود را مردود حساب مي كرده اند؟!
يكي ديگر از موارد نقض اين اصل توسط سران بهائيت عدم رعايت اين اصل در انتخابات شوراي 9 نفره بيت العدل است به اين شكل كه هر فردي كه در اين شورا به عضويت انتخاب مي شود با خواندن يك ورد - به اصطلاح دعا - معصوم مي گردد. و از آن پس در هنگام تصميم گيري ها در شوراي مزبور، از هر گونه اشتباه و خطا مصون مي گردد.
به عبارت ديگر فرد به محض انتخاب شدن به عنوان نماينده بيت العدل داراي مقام عصمت مي گردد و احدي حق مخالفت با مصوبات شوراي مذكور را پيدا نمي كند. براي اطلاع خوانندگان گرامي به اظهارات سران بهائيت و خصوص شواري بيت العدل اشاره مي نماييم:
عباس افندي مي گويد: «و بيت العدل عمومي كه به انتخاب عمومي تأسيس و تشكيل شود تحت حفظ و صيانت جمال الهي بو حراست و عصمت فائض از حضرت اعلي روحي لهما الفداست. آن چه قرار دهند من عند الله است من خالفه و خالفهم فقد خالف الله و عصاهم فقد عصي الله [3] - اما بيت العدل الذي جعله الله، مصدر كل خير و مصونا من كل خطا [4] - بايد به انتخاب عمومي يعني نفوس مومنه تشكيل گردد. [5] .
سران بهائيت كه ادعا دارند دين بايستي با عقل و منطق و علم تطابق داشته باشد و الا هر مطلبي كه منطقي عقلي و علمي نباشد دين نيز با آن تعارض و تباين دارد، چطور و با كدام اصل علمي و عقلي موضوع معصوم شدن اعضا بيت العل در زمان تصدي در آن شورا را تطبيق و تصديق مي نمايند؟! كدام اصل منطقي اين مطلب را تأييد مي كند كه امكان خطا براي هر فرد وجود داشته باشد اما به محض انتخاب در شوراي بيت العدل ناگهان معصوم و مصون از خطا مي گردد؟!!!
كليه اديان الهي و جوامع بشري اتفاق نظر دارند كه بشر جايز الخطاست و امكان اشتباه براي هر فرد انساني در هر لحظه وجود دارد و اگر انسان از روش شوراي مشورتي استفاده نمايد، امكان اشتباه كمتر مي شود، اما معلوم نيست بهائيان كه مدعي پايبندي اصول علمي و عقلي و انطباق آن با دين هستند، چگونه آن را با دين نيز تطبيق مي دهند و با اعتقاد به اين اصل (يعني عصمت منتخبين بيت العدل) و راه و روش كذايي آن، هم آبروي علم و عقل و هم آبروي نداشته خود را بر زمين ريخته اند.
اگر بخواهيم موارد ديگر نقض اصل چهارم در متون بهائيت را در اين جا ذكر نماييم مثنوي هفتاد من كاغذ مي گردد و خوانندگان را خسته مي نمايد لذا جهت رعايت اختصار به همين نكات بسنده گرديد.
پاورقی ها: -------------------------------------------------------------------------------------------
[1] نوري. ميرزا حسينعلي، ايقان. صص 28 چاپ مصر 1318 هجري 1900 ميلادي.
[2] نوري، ميرزا حسينعلي. ايقان چاپ مصر 1318 هجري 1900 ميلادي. صص 67 -68.
[3] ترجمه: كسي كه با بيت العدل مخالفت كند با خدا مخالفت كرده و كسي كه نافرماني بيت العدل كند به خدا عصيان كرده است.
[4] ترجمه: بيت العدل را خدا تعيين نموده، مصدر همه نيكي ها و مصون از همه خطاها و اشتباهات است.
[5] دهقان، غلامعلي. اركان نظم بديع صص 189 - 190 (وي از نويسندگان مورد وثوق بهائيان است.).