تكفير مسلمان مخالف نظريه علماي اهل سنّت
5 . تكفير مسلمان مخالف نظريه علماي اهل سنّت
نظر شافعي رئيس مذهب شافعيّه
امام شافعي متوفاي 204، گفته است:
أقبل شهادة أهل الأهواء إلا الخَطّابية؛ لأنّهم يشهدون بالزور لموافقيهم(1)؛ شهادت تمام اهل بدعت را قبول مي كنم جز خَطّابيّه زيرا اين ها شهادت دروغ را نسبت به موافقان خويش جايز مي شمارند.
نظر اشعري رئيس اشاعره:
ابو الحسن اشعري متوفاي 324، مؤسس مذهب اشاعره، مي نويسد:
اِخْتَلَفَ المُسْلِمُون بَعْدَ نَبِيِّهِمْ صلي الله عليه وسلم في أَشْياء ضَلَّلَ بَعْضُهُم بَعْضا ، وبَرِي ءَ بَعْضُهُم من بعضٍ فَصاروا فِرَقا مُتَبايِنِين وأحزابا مُتَشَتِّتِين إلاّ أنّ الإسلامَ يَجْمْعُهُم ويَشْتَمِلُ عَلَيْهِم(2)؛ بعد از پيامبر گرامي [ صلي الله عليه و آله ] ميان مسلمانان در بسياري از امور اختلاف پديد آمد به طوري كه برخي از آنان ديگري را گمراه دانسته و از آنان تبرا جستند و با اين كه به فرقه هاي مخالف و احزاب پراكنده منشعب شدند ولي اسلام همه را فرا مي گيرد و شامل مي شود.
زاهر بن احمد سرخسي متوفاي 389، از دوستان نزديك ابوالحسن اشعري نقل مي كند كه اشعري، هنگام وفاتش به من دستور داد كه تمام اصحاب و پيروان او را كه جمع كردم، به آنان گفت:
اِشْهَدُوا عَلَيَّ أنَّنِي لا أُكَّفِرُ أحدا من أهل القِبْلَةِ بِذَنْبٍ ، لأنّي رأيتُهُم كُلَّهُم يُشيرُون إلي مَعْبُودٍ واحدٍ والإسلامُ يَشْمُلُهم ويَعُمُّهُم(3)؛ گواه باشيد كه هيچ يك از اهل قبله را به خاطر گناهي كه از وي سر مي زند تكفير نمي كنم؛ زيرا همه آنان به خداي واحد عقيده دارند و اسلام بر همه آنان صدق مي كند.
ناسازگاري تكفير با إيمان:
شيخ الاسلام سُبْكي متوفاي 756، از علماي پرآوازه اهل سنّت مي گويد:
إنَّ الإقدامَ عَلي تكفيرِ الموءمنين عُسَرٌ جِدّا ، وَكُلُّ من كان في قَلبِه إيمانٌ يَسْتَعْظِم القولُ بِتَكْفير أهلِ الأهواء والبِدَعِ، مع قولهم لا إله إلاّ اللّهُ ، محمدٌ رسولُ اللّه ، فَإنَّ التكفير أمرٌ هائلٌ عظيمُ الخَطَر(4)؛ اقدام بر تكفير مؤمن جدا سخت است و هر انسان با ايماني، تكفير صاحبان هوا و اهل بدعت را كه شهادتين مي گويند كار بسيار دشواري مي داند زيرا تكفير كار خيلي سخت و پر خطر مي باشد.
نظر عموم متكلّمين و فقها:
قاضي عضد الدين ايجي متوفاي 756، مي نويسد:
جمهور المتكلمين والفقهاء علي أنّه لا يكفّر أحد من أهل القبلة... لم يبحث النبي عن اعتقاد من حكم بإسلامه فيها ولا الصحابة ولاالتابعون ، فعلم أنّ الخطأ فيها ليس قادحا في حقيقة الإسلام(5)؛ عموم متكلمان و فقيهان بر اين عقيده هستند كه هيچ يك از اهل قبله را نمي شود تكفير كرد ... پيامبر گرامي هرگز از اعتقادات كسي كه مسلمان مي شد، سؤال نفرمود و سيره صحابه نيز چنين بود، بنا بر اين خطا و اشتباه عقيدتي يك مسلمان به حقيقت اسلام او ضرر نمي رساند.
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و صحابه تفتيش عقايد نمي كردند:
تفتازاني متوفاي 791، مي گويد:
إن مخالف الحق من أهل القبلة ليس بكافر ما لم يخالف ما هو من ضروريات الدين كحدوث العالم وحشر الأجساد، واستدل بقوله: إن النبي ومن بعده لم يكونوا يفتّشون عن العقائد وينبهون علي ماهو الحق؛(6) نمي شود اهل قبله اي را كه مخالف حق باشد، كافر دانست، مگر اين كه ضروريات دين (همانند: حدوث عالم و قيامت وحشر موجودات) را انكار نمايد. زيرا پيامبر گرامي[ صلي الله عليه و آله ] و صحابه بعد از آن حضرت، از عقايد مردم تفتيش نمي كردند و آن چه را كه به ظاهر حق بود، از مردم مي پذيرفتند.
سبّ و بغض صحابه كفر نيست:
ابن عابدين متوفاي 1252 از علماي بزرگ حنفي مي گويد:
اتّفق الأئمّة علي تضليل أهل البدع أجمع وتخطئتهم، وسَبُّ أحَدٍ من الصحابَةِ وَبُغضُهُ لا يكون كُفْرا ، لكن يُضَلَّل الخ.
وذكر في فتح القدير: أنَّ الخوارجَ الذين يستحِلُّون دِماءَ المسلمين
وأموالَهُم ويُكَفِّرون الصَحابَةَ، حُكْمُهُم عند جمهورِ الفقهاء وأهل الحديث، حكم البغاة. وذهب بعضُ أهل الحديث إلي أنَّهم مرتدّون. قال ابن المنذر: ولا أعلم أحدا وافقَ أهلَ الحديثِ علي تكفيرِهِم ، وهذا يقتضي نقل إجماع الفقهاء(7)؛ همه پيشوايان ديني در گمراهي اهل بدعت اتفاق نظر دارند؛ ولي ناسزا گفتن به صحابه و دشمني آنان موجب كفر نيست بلكه نشانه گمراهي است.
شوكاني (متوفاي 1250)، در فتح القدير گفته است: خوارجي كه خون و مال مسلمين را مباح مي دانند و صحابه را كافر مي شمارند، آنان نزد اكثر فقها و اهل حديث حكم بغات را دارند. برخي از اهل حديث گفته اند كه اين ها مرتد هستند. ابن منذر گفته است: كسي از فقيهان در اين تكفير با اهل حديث موافق نيستند، پس بنابراين اجماع فقيهان ثابت مي باشد.
مجتهد در خطاي مسائل اعتقادي و فقهي مأجور است:
ابن حزم متوفاي 456 از علماي بزرگ اهل سنّت مي گويد:
وَذَهَبتْ طائفةٌ إلي أنّهُ لا يُكَفَّرُ وَلا يُفَسَّقُ مُسْلِمٌ بقولٍ قالَهُ في اعتقادٍ، أو فُتْيا ، وإنَّ كُلَّ مَنْ اجتَهَدَ فِي شئٍ مِن ذلك فَدانَ بِما رَأي أَنَّهُ الحقّ فَإنَّهُ مَأجورٌ عَلي كُلِّ حالٍ، إن أصابَ فَأجران، وإنْ أخْطَأَ فَأجرٌ واحدٌ.
قال: وهذا قَولُ ابن أبي لَيْلي وأبي حَنيفة والشافِعي وسُفْيان الثَورِي وداود بن علي وَهُوَ قَولُ كُلُّ مَنْ عَرَفْنا له قولاً في هذه المَسْأَلةِ مِنَ الصَحابَةِ (رضي اللّه عنهم) لا نَعْلَمُ مِنهم خِلافا في ذلكَ أصْلاً(8)؛ نظر عدّه اي از علما اين است كه يك مسلمان به خاطر اعتقاد باطل و يا فتواي نادرست نبايد تكفير و يا حكم به فسق او شود؛ زيرا هر عالمي در اثر اجتهاد به يك نظريه اي برسد و او را حق بداند، در هر حال مأجور است، اگر اجتهادش درست باشد دو پاداش و اگر خطا باشد يك پاداش به وي خواهند داد. اين سخن كه گفتيم، نظريه بزرگاني همانند: ابن ابي ليلي و ابو حنيفه و شافعين و سفيان ثوري و داود بن علي است و همچنين نظريه آن دسته از صحابه كه در اين زمينه سخن گفته اند همين است و اختلافي نيست.
محمد رشيد رضا متوفاي 1354، مي نويسد:
إنّ من أعظم ما بُلِيت به الفِرَقُ الإسلامية رَمْيُ بَعضُهُم بعضا بالفسق والكفرِ مع أنّ قَصْدَ كُلٍّ، الوصولُ إلي الحقِّ بِما بَذَلوا جُهْدَهم لتأييده واعتقاده والدعوة إليه ، فالمجتهد وإن أخطأ معذور(9)؛ از بزرگ ترين بلايي كه ملّت اسلامي گرفتار آن هستند، متّهم ساختن هم ديگر به فسق و كفر مي باشد، با اين كه هدف تمام آنان از تلاش و اجتهاد و دعوت رسيدن به حق است و مجتهدان گرچه خطا كنند، مأجور هستند.
ابن تيمية تئوريسين وهّابيّت، متوفاي 728، مي گويد:
كان أبو حنيفة والشافعي وغيرهما يقبلون شهادة أهل الأهواء إلاّ الخطّابيّة ويصحّحون الصلاة خلفهم ... أئمة الدين لا يكفّرون ولايفسّقون ولايوءثمون أحدا من المجتهدين المخطئين، لا في مسائل علميّة ولا عمليّة ... كتنازع الصحابة: هل رآي محمد رَبَّهُ... وأهلُ السنّة لا يبتدعون قولاً ولا يكفّرون من اجتهد فأخطأ كما لم تكفّر الصحابةُ الخوارجَ مع تكفيرهم لعثمانَ وعليٍّ وَمَنْ والاهما(10)؛ ابوحنيفه، شافعي و ديگران، شهادت اهل بدعت را جز خطّابّيه، قبول مي كنند و نماز خواندن پشت سر آنان را صحيح مي دانند، پيشوايان ديني هيچ يك از مجتهدان را به خاطر اشتباه در مسايل علمي، تكفير و تفسيق نمي كنند، همانند اختلاف صحابه در اين كه: آيا پيامبر گرامي [ صلي الله عليه و آله ] خداوند را ديده يا خير؟ و اهل سنّت سخني بدعتي برخلاف صحابه نمي زنند و مجتهدان را به خاطر خطا تكفير نمي كنند؛ همان طوري كه صحابه، خوارج را تكفير نمي كنند با اين كه خوارج، عثمان، علي و دوستداران آنان را كافر مي دانستند
پاورقي ها: --------------------------------------------------------------------------
(1) مجموع نووي، ج 4، ص 254، شرح صحيح مسلم، ج 1، ص 60، البحر الرائق، ج 1، ص 613 و حاشية ردّ المحتار ابن عابدين، ج 4، ص 422.
(2) مقالات الإسلاميّين، ج1، ص 2.
(3) اليواقيت والجواهر، ص 58.
(4) همان .
(5) المواقف، ج 3، ص 560 و شرح مواقف، ج 8، ص 339.
(6) شرح المقاصد، ج 5، ص 227 و البحر الرائق از ابن نجيم، ج 1، ج 612.
(7) حاشيه رد المحتار، ج 4، ص 422.
(8) الفصل، ج 3، ص 247، باب من يكفر ولا يكفر.
(9) تفسير المنار، ج 17، ص 44.
(10) مجموع فتاوي ابن تيميّه، ج 4، ص 209، (ج 15، ص 207) فتاواي الألباني، ص 292.