ادبيات از نظر كسروي

كسروي درباره ي ادبيات چه مكتب كلاسيك و چه مكتب رمانتيك باشد و شعر و شاعري، نظر خاص و تقريبا نظر مخالفي دارد، و اين موضوع را در كتابهاي: «در پيرامون ادبيات» و «در پيرامون رمان» و در كتاب «حافظ چه مي گويد» به تفصيل بيان كرده است كه مضمون آن چنين است:
ادبيات، چه به صورت شعر باشد و چه به صورت نثر، مانند داستان و رمان، اگر سخن درست و سودمند و شامل مطالب علمي و اجتماعي باشد، يعني اگر هم هدف باشد و هم وسيله، مطلوب و بجا است، و اگر چنين نباشد و صرفا براي اينكه شاعر شعري بگويد و يا نويسنده اي داستان و رماني بنويسد و به شهرت رسد، جز سرگردان كردن افراد توده، نتيجه اي نخواهد داشت. او در آغاز كتاب «حافظ چه مي گويد» دراين باره چنين نوشته است:
«شعر خود يك خواستي نيست، چه شعر سخن است و سخن بايد تابع نياز باشد، اگر كسي بي آنكه مطلبي در ميان باشد، تنها به نام آنكه شعري سازد و به آن پردازد، جز ياوه گوئي چيزي نيست...»
روي اين مبنا، كسروي با شاعران غزل سرا، قصيده سرا، شعرهاي عشقي و عرفاني و احيانا با شعر نو كه در زمان او در ايران معمول نشده بود مانند: ديوان حافظ، مثنوي مولوي و امثال آنها، كه به عقيده ي كسروي مضمون اشعارشان شامل مطالب خواست جامعه نيست، از در مخالفت درآمده است، ولي او با بعضي شاعران و نويسندگان ادبي، مانند فردوسي، كه در نوشته هايشان خواستي و هدفي بوده است، موافق است و آنرا تائيد مي كند، زيرا كه زبان و مليت كشور را زنده گردانيده اند.
مكتب كسروي، در زمان حياتش، پيروان بسياري داشته، اما پس از او تشكل خود را از دست داده ولي به فعاليت خود ادامه مي دهند و اكنون گروهي هستند كه شايد به چند هزار نفر برسند، كه مكتب گروي را «پاكديني» و خود را «پاكدين» مي خوانند.