قائم موعود بسيار طويل العمر است
قائم موعود (ع) بسيار طويل العمر است
[1] در جلد سيزدهم (بحار ص 56) از كتاب اكمال الدين مسندا از سعيد بن جبير روايت كند كه گفت: شنيدم كه امام سيد العابدين علي بن الحسين عليه السلام مي فرمود: در قائم ما سنتهائي از سنن انبياء است سنتي از آدم و سنتي از نوح و سنتي از ابراهيم و سنتي از موسي و سنتي از عيسي و سنتي از ايوب و سنتي از محمد صلي الله عليه و آله: اما سنت از آدم و نوح طول عمر و از ابراهيم مخفي بودن ولادت و دوري از مردم و از موسي خوف و عيبت او و از عيسي اختلاف مردم درباره ي او (به اينكه مرده است و يا زنده و امثال آن) و از ايوب فرج بعد از شدت و از محمد صلي الله عليه و آله خروج و قيام به شمشير مي باشد.
و نيز از آن حضرت در حديث ديگر است كه مي فرمايد: در قائم عليه السلام سنتي از نوح است كه طول عمر مي باشد.
[2] در كتاب نامبرده (ص 57) از كتاب اكمال الدين مسندا از سدير صيرفي روايت كند كه گفت: من و مفضل بن عمر و ابوبصير و ابان بن تغلب بر مولاي خود امام جعفر صادق عليه السلام وارد شديم (تا اينكه مي گويد) آن حضرت فرمود: بدرستي كه بامداد امروز من در كتاب جفر نظر كردم (آن كتابيست مشتمل بر علم منايا و بلايا و رزايا و علم به آنچه تحقق پيدا كرده و آنچه تا روز قيامت تحقق پذيرد و خداي عزوجل محمد صلي الله عليه و آله و ائمه بعد از او را به آن علم مخصوص فرموده است) و در آن تأمل نمودم مولد قائممان و غيبت و درنگ و طول عمر او و بليه ي مؤمنين بعد (غيبت) او را در آن زمان، و پيدا شدن شكوك در قلوب ايشان به واسطه ي طول غيبت، و بازگشت اكثر آنان
از دين خود و خلع نمودن ربقه ي اسلام را از گردنشان همان را كه خداي تعالي فرموده است (وكل انسان الزمناه طائره في عنقه) يعني ولايت را، پس مرا رقت گرفت و حزن بر من مستولي شد. سپس عرض كرديم: اي فرزند رسول خدا! ما را به تعليم بعض آنچه را كه مي داني از آن علم تكريم و تشريف فرما. فرمود: بدرستيكه خداي متعال سه امر را كه در سه نفر از پيغمبران مقرر و مقدر كرده در قائم ما نيز مقرر و مقدر فرموده است (تا اينكه فرمود) و خداي تعالي عمر عبد صالح يعني خضر را نشانه عمر او قرار داد (تا اينكه در مقام تقدير غيبت او به تقدير غيبت عيسي، حضرت فرمود) اما غيبت عيسي عليه السلام بدرستيكه يهود و نصاري بر كشته شدن او اتفاق نمودند و خداوند عزوجل به قول خود: «و ما قتلوه و ما صلبوه ولكن شبه لهم» آنان را تكذيب نمود همچنان غيبت قائم عليه السلام بدرستيكه زود است كه امت به جهت طول غيبت، او را انكار نمايند. پس يكي، از گمراهي گويد كه آن حضرت به دنيا نيامده است و ديگري گويد متولد شده و از دنيا رفته است و گوينده اي به اين سخن كه يازدهمي از ما عقيم بوده است كافر گردد و قائلي به اين سخن كه عدد ائمه به سيزده و زياده بر آن تجاوز نمايد از دين خارج شود و گوينده اي به اين كه گويد روح قائم عليه السلام در هيكل غير خود سخن مي گويد خداي عزوجل را معصيت نمايد.
[3] در كتاب نامبرده (ص 58) از كتاب اكمال الدين مسندا از حسن بن محمد بن صالح از امام حسن عسكري عليه السلام روايت كند كه مي فرمايد: بدرستيكه بعد از من فرزند من قائم است و او كسي است كه سنتهاي انبياء به طول عمر و غيبت درباره او جاري مي گردد تا اينكه دلها به واسطه ي طول مدت سخت شود و بر قول و اعتقاد به او ثابت نماند جز كسي كه خداوند عزوجل ايمان را در قلب او نوشته و او را به روحي
از جانب خود مؤيد گردانيده است.
[4] در كتاب نامبرده (ص 33) از كتاب اكمال الدين مسندا از ابي سعيد عقيصاء روايت كند كه گفت: چون حسن بن علي عليه السلام با معاوية بن ابي سفيان صلح فرمود مردم بر او وارد شدند و بعض ايشان وي را بر بيعت ملامت و سرزنش نمودند پس آن حضرت فرمود: واي بر شما چه مي دانيد كه من چه كرده ام؟ به خدا قسم آنچه را كه من به جا آوردم براي شيعيان من از آنچه خورشيد بر آن طلوع و يا غروب مي نمايد بهتر است. آيا نمي دانيد بدرستيكه من بر شما امام مفترض الطاعه هستم و به نص رسول خدا صلي الله عليه و آله يكي از دو بزرگ جوانان اهل بهشتم. گفتند: آري. فرمود: آيا ندانستيد چون خضر كشتي را سوراخ نمود و غلام را كشت و ديوار را اقامه نمود اين كارها مورد سخط و عدم رضايت موسي بن عمران عليه السلام شد زيرا حكمت آنها بر او پوشيده بود در صورتي كه تمام آنها نزد خداوند حكمت و صواب بود. آيا ندانسته ايد اينكه از ما (ائمه) احدي نيست جز آنكه بيعت طاغي زمانش بر گردن او واقع شود مگر قائمي كه روح الله عيسي بن مريم عليه السلام پشت سر او نماز مي خواند پس همانا خداي عزوجل ولادت او را مخفي گرداند و شخصش را پنهان نمايد تا اينكه چون خروج نمايد بيعت احدي در
گردن او نباشد، و او نهمين از فرزندان برادرم حسين پسر سيده ي زنان است خداوند عمر او را در غيبتش طولاني گرداند سپس به قدرت خود او را در صورت جوان كمتر از چهل سال ظاهر مي سازد تا معلوم شود همانا خداوند بر هر چيزي قادر و تواناست.
پس بايد متوجه بود كه شبهه و استبعاد و استهزاء امثال گلپايگاني بهائي درباره ي طول عمر قائم موعود عليه السلام در حقيقت ناشي از خداناشناسي و استهزاء به قدرت بي پايان خداوند متعال است، اقلا حديث عمر نوح عليه السلام را كه به نص قرآن كريم نهصد و پنجاه سال در ميان قوم خود درنگ نموده و به دعوت مشغول بوده است و كمترين مدت عمر او را به يك هزار و ششصد نوشته اند نبايد فراموش نمود و چه بسيار اشخاص ديگري كه داراي عمر طولاني بوده و نام و مدت عمر بعض آنان را مفصلا در بعض كتب ضبط نموده اند.
[5] در كتاب نامبرده (ص 57) از كتاب اكمال الدين مسندا از محمد بن مسلم روايت كند كه گفت: بر امام باقر عليه السلام وارد شدم و مي خواستم از آن حضرت از قائم آل محمد صلي الله عليه و آله سئوالي كنم پس او بر من سبقت گرفته و فرمود: اي محمد بن مسلم! بدرستي كه در قائم آل محمد از پنج نفر از پيغمبران شباهت است: يونس بن متي و يوسف بن يعقوب
و موسي و عيسي و محمد صلي الله عليه و آله و سلم شباهت او به يونس بازگشت اوست از غيبتش به صورت جوان بعد از كبر سن، و شباهتش به يوسف بن يعقوب غيبت اوست از خاص و عام و پنهاني او از برادرانش و مشكل شدن امر او بر پدرش يعقوب عليه السلام با نزديكي راه بين او و بين پدرش و اهل و شيعه او، و شباهت او به موسي دوام خوف و طول غيبت و پنهاني ولادت و رنج و مشقت شيعيانش از بعد او به واسطه اذيتها و خواريها كه به آنان رسيد تا اينكه خداي عزوجل در ظهور او و ياري و نصرت او عليه دشمنش اذن فرمود، و شباهتش به عيسي اختلاف كساني است كه درباره ي او اختلاف نمودند حتي عده اي از آنان گفتند به دنيا نيامده و عده اي گفتند از دنيا رفته و دسته اي گفتند كشته شده و مصلوب گرديده است، و شباهت او به جدش مصطفي عليه السلام خروج به شمشير و كشتن دشمنان خدا و دشمنان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و جبارين و طاغيان است و اينكه او به شمشير و رعب نصرت داده شود و اينكه پرچم او از هيچ جاي بسوي او برنگردد.
[6] در كتاب نامبرده (ص 174) از كتاب اكمال الدين مسندا از هروي روايت كند كه گفت: به حضرت رضا عليه السلام عرض كردم علامت قائم شما هنگام خروج چيست؟ فرمود: علامت او اينكه از حيث سن بزرگ ولي از حيث ظاهر و منظر جوان باشد حتي نظركننده ي بسوي وي او را چهل ساله و يا كمتر مي پندارد، ديگر از علامتهاي او اينكه به گذشتن روز و شب پير و شكسته نگردد تا اينكه اجل او فرارسد.
[7] در كتاب نامبرده (ص 183) از كتاب اكمال الدين مسندا از ريان بن صلت
روايت كند كه گفت: خدمت حضرت رضا عليه السلام عرض كردم آيا صاحب اين امر توئي؟ فرمود: من صاحب اين امرم ولي من نيستم آن كسي كه زمين را از عدل پر كند همچنانكه از جور پر شده باشد، و با اين ضعف بدن كه در من مشاهده مي كني چگونه او باشم در صورتي كه قائم كسي است كه چون خروج نمايد در سن پيران و منظر جوانان باشد و چنان قوي باشد كه اگر دست خود را بسوي عظيمترين درخت روي زمين دراز نمايد هر آينه آن را از ريشه بركند و چنانچه بين كوهها صيحه كشد هر آينه تخته سنگهاي آنها را بشكند و با او عصاي موسي و انگشتر سليمان مي باشد و او چهارمين از فرزندان من است، خداوند او را در پرده غيبت آن مقدار كه بخواهد پنهان بدارد سپس او را ظاهر فرمايد پس به سبب او زمين را از عدل و داد پر كند همان طوريكه از جور و ظلم پر شده باشد.
پاورقي:---------------------------------------------------------
[1] في المجلد الثالث عشر من البحار (ص 56) عن اكمال الدين مسندا عن سعيد بن جبير قال: سمعت سيد العابدين علي بن الحسين (ع) يقول: في القائم منا سنن من سنن الانبياء سنة من آدم و سنة من نوح و سنة من ابراهيم و سنة من موسي و سنة من عيسي و سنة من ايوب و سنة من محمد (ص)، فاما من آدم و من نوح فطول العمر و امام من ابراهيم فخفاء الولادة و اعتزال الناس و اما من موسي فالخوف و الغيبة و اما من عيسي فاختلاف الناس فيه و اما من ايوب فالفرج بعد البلوي و اما من محمد (ص) فالخروج بالسيف.
و فيه بسند آخر ايضا عن سعيد بن جبير عن علي بن الحسين (ع) يقول: في القائم سنة من نوح و هو طول العمر.
[2] و فيه (ص 57) عند مسندا عن سدير الصيرفي قال: دخلت انا و المفضل بن عمر و ابوبصير و ابان بن تغلب علي مولانا ابي عبدالله جعفر بن محمد (ع) - الي ان قال - قال (ع): اني نظرت في كتاب الجفر صبيحة هذا اليوم و هو الكتاب المشتمل علي علم المنايا و البلايا و الرزايا و علم ما كان و ما يكون الي يوم القيمة الذي خص الله تقدس اسمه به محمدا و الائمة من بعده عليه و عليهم السلام و تأملت فيه مولد قائمنا و غيبته و ابطاءه و طول عمره و بلوي المؤمنين به من بعده في ذلك الزمان و تولد الشكوك في قلوبهم من طول غيبته و ارتداد اكثرهم عن دينهم و خلعهم ربقة الاسلام من اعناقهم التي قال الله تقدس ذكره و كل انسان الزمناه طائره في عنقه يعني الولاية فأخذتني الرقة و استولت علي الاحزان. فقلنا: يابن رسول الله! كرمنا و شرفنا باشراكك ايانا في بعض ما انت تعلمه من علم ذلك. قال: ان الله تبارك و تعالي ادار في القائم منا ثلثة ادراها في ثلثة من الرسل (الي ان قال) و جعل من بعد ذلك عمر العبد - الصالح اعني الخضر دليلا علي عمره (و الي ان قال في مقام تقدير غيبته بتقدير غيبة عيسي (ع) و اما غيبة عيسي (ع) فان اليهود و النصاري اتفقت علي انه قتل و كذبهم الله عزوجل بقوله: «و ما قتلوه و ما صلبوه ولكن شبه لهم.» كذلك غيبة القائم (ع) فان الامة ستنكره (ها - خ) لطولها فمن قائل بغير هدي بانه لم يولد و قائل يقول انه ولد و مات و قائل يكفر بقوله ان حادي عشرنا كان عقيما و قائل يمرق بقوله انه يتعدي الي ثالث عشر (ثلث عشر - خ) فصاعدا (و ما عداه - خ) و قائل يعصي الله عزوجل بقوله ان روح القائم تنطق في هيكل غيره الخبر.
[3] و فيه (ص 58) عنه أيضا مسندا عن الحسن بن محمد بن صالح البزاز قال: سمعت الحسن بن علي العسكري (ع) يقول: ان ابني هو القائم من بعدي و هو الذي يجري فيه سنن الانبياء بالتعمير و الغيبة حتي تقسو قلوب لطول الامد و لا يثبت علي القول به الا من كتب الله عزوجل في قلبه الايمان و ايده بروح منه.
[4] و فيه (ص 33) عنه ايضا مسندا عن ابي سعيد عقيصاء قال: لما صالح الحسن ابن علي (ع) معوية بن ابي سفيان دخل عليه الناس فلامه بعضهم علي بيعته، فقال (ع): و يحكم ما تدرون ما عملت والله الذي عملت خير لشيعتي مما طلعت عليه الشمس او غربت الا تعلمون انني امامكم مفترض الطاعة عليكم و أحد سيدي شباب اهل الجنة بنص من رسول الله (ص) قالوا: بلي قال: اما علمتم ان الخضر لما خرق السفينة و قتل الغلام و اقام الجدار كان ذلك سخطا لموسي بن عمران (ع) اذ خفي عليه وجه الحكمة فيه و كان ذلك عند الله حكمة و صوابا اما علمتم انه ما منا احد الا و يقع في عنقه بيعة لطاغية زمانه الا القائم الذي يصلي روح الله عيسي ابن مريم خلفه فان الله عزوجل يخفي ولادته و بغيب شخصه لئلا يكون لاحد في عنقه بيعة اذا خرج، ذاك التاسع من ولد اخي الحسين ابن سيدةالنساء يطيل الله عمره في غيبته ثم يظهره بقدرته في صورة شاب ابن دون اربعين سنة ذلك ليعلم ان الله علي كلشي ء قدير.
[5] و فيه (ص 57) عنه ايضا مسندا عن محمد بن مسلم قال: دخلت علي ابي جعفر (ع) و انا اريد ان اسئله عن القائم من آل محمد (ص) فقال لي مبتدئا: يا محمد بن مسلم! ان في القائم من آل محمد (ص) شبها من خسمة من الرسل يونس بن متي و يوسف بن يعقوب و موسي و عيسي و محمد صلوات الله عليهم، فاما شبهه من يونس فرجوعه من غيبته و هو شاب بعد كبر السن، و اما شبهه من يوسف بن يعقوب فالغيبة من خاصته و عامته و اختفائه من اخوته و اشكال امره علي ابيه يعقوب (ع) مع قرب المسافة بينه و بين ابيه و اهله و شيعته، و اما شبهه من موسي فدوام خوفه و طول غيبته و خفاء ولادته و تعنت شيعته من بعده بما لفوا من الاذي و الهوان الي ان اذن الله عزوجل في ظهوره و نصره و ايده علي عدوه، و اما شبهه من عيسي فاختلاف من اختلف فيه حتي قالت طائفة منهم ما ولد و قالت طائفة مات و قالت طائفة قتل و صلب، و اما شبهه من جده المصطفي (ص) فخروجه بالسيف و قتله اعداء الله و اعداء رسوله (ص) و الجبارين و الطواغيت و انه ينصر بالسيف و الرعب و انه لا ترد له راية الخبر.
[6] و فيه (ص 174) عنه ايضا مسندا عن الهروي قال: قلت للرضا (ع) ما علامة القائم (ع) منكم اذا خرج؟ قال: علامته ان يكون شيخ السن شاب المنظر حتي ان الناظر اليه ليحسبه ابن اربعين سنة او دونها و ان من علامته ان لا يهرم بمرور الايام و الليالي عليه حتي يأتي اجله.
[7] و فيه (ص 183) عنه ايضا مسندا عن الريان بن الصلت قال: قلت للرضا (ع) انت صاحب هذا الامر؟ فقال: انا صاحب هذا الامر و لكني لست بالذي املاها عدلا كما ملئت جورا و كيف اكون ذاك علي ما تري من ضعف بدني و ان القائم هو الذي اذا خرج كان في سن الشيوخ و منظر الشباب قويا في بدنه حتي لومد يده الي اعظم شجرة علي وجه الارض لقلعها و لو صاح بين الجبال لتدكدكت صخورها يكون معه عصا موسي و خاتم سليمان ذاك الرابع من ولدي بغيبه الله في ستره ما شاء الله ثم يظهره فيملا به الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما.