قائم موعود شخص حجة ابن الحسن العسكري است
قائم موعود شخص حجة ابن الحسن العسكري است
[1] در كتاب غاية المرام (صفحه ي 31) از ابن بابويه مسندا از حضرت امام حسن عليه السلام روايت كند كه فرمود: روزي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم خطبه قرائت مي فرمود بعد از سپاس و ثناي پروردگار فرمود: اي مردم گويا داعي مرگ مرا به سوي پروردگار دعوت مي كند و من او را لبيك گفته و اجابت مي كنم و بدرستيكه من مي روم و در ميان شما دو
شيي ء گرانبها مي گذارم يكي كتاب خدا و ديگري عترت خود كه اهل بيت منند ماداميكه به اين دو، چنگ زنيد هرگز گمراه نگرديد، پس از آنان (يعني اهل بيت) كسب علوم نموده و به ايشان ياد مدهيد زيرا ايشان از همه ي شما داناترند هرگز زمين از آنان
خالي نخواهد بود و اگر از ايشان خالي ماند هر آينه زمين اهل خود را فروبرد. سپس گفت: پروردگارا من مي دانم كه علم هرگز از ميان نرود و منقطع نگردد و همانا تو روي زمين را از حجت خود بر خلق خالي نخواهي گذاشت چه آشكارا باشد و مردم اطاعتش نكنند و يا (از خوف و بيم دشمنان) پنهان و پوشيده باشد تا اينكه حجت تو بر خلق باطل نشود و دوستان تو بعد از هدايتت گمراه نگردند، آنان عددشان گرچه كم است ولي مقام و رتبه ي آنها در نزد پروردگارشان بزرگ است.
امام حسن عليه السلام مي فرمايد: چون رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم از منبر فرود آمد عرض كردم آيا تو حجت بر تمام مردم نيستي؟ فرمود: اي حسن! بدرستيكه خداوند مي فرمايد «انما انت منذر و لكل قوم هاد» جز اين نيست كه تو (اي محمد) ترساننده اي و براي هر گروهي راهنمائي است پس منم ترساننده ي مردم (از عذاب الهي) و علي عليه السلام راهنماي ايشانست. حضرت امام حسن عليه السلام مي فرمايد: عرض كردم اي رسول خدا قول شما كه زمين از حجت خالي نخواهد ماند (شرحش چيست)؟ فرمود: بلي علي عليه السلام امام و حجت است بعد از من و تو اي حسن امام و حجتي بعد از او و حسين امام و حجت و جانشين است بعد از تو و هر آينه اراده فرمايد [خبر داد مرا] خداي لطيف خبير كه خارج شود از صلب حسين عليه السلام فرزندي كه مي خوانند او را به نام جدش علي عليه السلام پس چون حسين درگذرد بعد او فرزندش علي قائم شود و او امام و حجت است و نيز خداوند خارج مي كند از صلب علي فرزندي را كه هم نام من و شبيه ترين مردم است به من، علم او علم من و حكم او حكم من است و او پس از پدرش امام و حجت است و خداي تعالي خارج مي فرمايد از صلب محمد پسري را كه نام او جعفر و او راستگوترين مردم است در گفتار و كردار و او بعد از پدرش امام و حجت است و نيز خداوند متعال خارج مي كند از صلب جعفر مولودي را كه نامش موسي هم نام موسي بن عمران است در عبادت شديدترين مردم است و او پس از پدرش امام و حجت خدا است بر مردم و خدا خارج مي گرداند از صلب موسي فرزندي كه نام او علي است او معدن علم خدا و محل حكمت او است پس او بعد از پدرش امام و حجت است و خدا خارج مي كند از
صلب علي پسري را كه نام او محمد پس او بعد از پدرش امام و حجت است و نيز خارج مي فرمايد از صلب محمد فرزندي را كه نام او علي است و او بعد از پدرش امام و حجت است و خارج مي كند از صلب علي مولودي را كه نام او حسن است پس او بعد از پدرش امام و حجت است و خارج مي گرداند از صلب حسن حجت قائم عليه السلام را كه امام شيعيان خود و نجات بخش دوستان خود است، آن حضرت غايب شود از نظر مردم تا اينكه او را نبينند و قومي بر امر امامت آن حضرت ثابت قدم مانده و قومي از امر او رجوع نمايند و گويند «متي هذا الوعد ان كنتم صادقين» كجاست و كدام زمان است اين وعده اگر شما راستگويانيد ولي اگر باقي نماند از دنيا مگر يك روز هر آينه خداي عزوجل طولاني گرداند آن روز را تا آنكه قائم ما را خارج و ظاهر گرداند پس پر كند زمين را از عدل و داد همچنانكه پر شده باشد از ظلم و جور پس (اي حسن) خالي نمي ماند زمين از شما، عطا و كرامت فرمايد حق تعالي به شما علم و فهم مرا و از خداوند متعال مسئلت نموده ام كه علم و فهم را در اعقاب و اولاد من بگذارد.
[2] در كتاب نامبرده (ص 706) از ابن بابويه مسندا از جابر بن عبدالله انصاري روايت كند كه مي گويد: چون خداي عزوجل آيه ي مباركه ي «يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم» را بر نبي خود محمد صلي الله عليه و آله و سلم نازل
فرمود عرض كردم يا رسول الله! ما خدا و رسول خدا را شناخته ايم، پس بيان فرما اولوالامري كه خداي متعال اطاعت ايشان را به اطاعت تو مقرون گردانيده است كيانند؟ فرمود: اي جابر آنان خلفاء من و بعد از من امامان مسلمانانند، اول ايشان علي بن ابي طالب عليه السلام است و بعد از او حسن و بعد از او حسين و بعد از او علي بن الحسين و بعد از او محمد بن علي كه معروف است در تورات به باقر، اي جابر زود است كه به خدمتش برسي و چون او را ملاقات كني از من به او سلام برسان و بعد از او صادق جعفر بن محمد و بعد از او موسي بن جعفر و بعد از او علي بن موسي و بعد از او محمد بن علي و بعد از او علي بن محمد و بعد از او حسن بن علي و بعد از او، هم نام و هم كنيه ي من حجت خدا در زمين و بقيةالله در ميان بندگان فرزند حسن بن علي مي باشد او است آنكه خداي متعال به دست او مفتوح مي گرداند مشارق و مغارب زمين را و او است كسي كه غايب مي شود از شيعيان و دوستان خود به غيبتي (طويل) كه بر اعتقاد به امامت او باقي نمي ماند مگر كسي كه خداي تعالي قلب او را به محك ايمان امتحان كرده باشد.
[3] در كتاب نامبرده (ص 144) از ابن بابويه مسندا از فضل بن شاذان روايت است كه گفت: مأمون از علي بن موسي الرضا عليه السلام سئوال نمود كه خلاصه ي اسلام را براي او به نحو ايجاز و اختصار بنويسد، پس آن حضرت نوشت: بدرستيكه خلاصه
و لب اسلام گواهي بر وحدانيت خدا است و اينكه او را شريكي نيست اله واحد احد و صمد و قيوم و شنوا و بينا و قادر و قديم است عالمي است كه هيچ چيز بر او پوشيده و مجهول نشود قادري است كه از هيچ چيز عاجز نگردد بي نيازي است كه به هيچ شيي ء احتياج پيدا نكند و عادلي است كه بر احدي ستم روا ندارد و اينكه او آفريدگار همه اشياء است و او را مثل و مانندي نبوده و او شنوا و بينا است نه او را شبيهي است و نه ضدي و نه نظيري و نه هم دوشي و اينكه او است مقصود به عبادت و دعا و خوف، و نيز گواهي بر اينكه محمد صلي الله عليه و آله و سلم بنده و فرستاده خدا و امين و خلاصه و برگزيده از مخلوق اوست و سرور رسولان و ختم پيمبران و افضل عالميان است و پيغمبري بعد از او و تبديلي براي ملت او و تغييري براي شريعت او نخواهد بود و گواهي بر اينكه آنچه را محمد صلي الله عليه و آله و سلم از جانب پروردگار آورده حق مبين است، و نيز تصديق به تمام انبياء و رسل و حجتهاي قبلي خدا و تصديق به كتاب (قرآن) صادق عزيز خداوند كتابي كه
نه از ناحيه ي امور گذشته آن را خط بطلان و وصف باطل آيد و طاري شود و نه از ناحيه ي امور آتيه، فرستاده اي است از جانب خداي حكيم حميد و بر سائر كتب آسماني شاهد و نگهبان است و گواهي بر اينكه از اول تا به آخر آن كتاب (يعني قرآن) حق بوده و ايمان به آيات محكم و متشابه و خاص و عام و وعد و وعيد و ناسخ و منسوخ و قصص و اخبار آن و اينكه احدي از مخلوق نتواند كلامي مانند آن بياورد، و گواهي بر اينكه راهنما بعد از محمد صلي الله عليه و آله و سلم و حجت بر مؤمنان و قائم به امر پيغمبران و ناطق به قرآن و عالم به احكام آن برادر و جانشين و ولي او است آن كسي كه نسبت او به پيغمبر مانند نسبت هارون است به موسي و او علي بن ابيطالب امير مؤمنين و پيشواي متقين و قائد الغر المحجلين و برترين اوصياء و وارث علم انبياء و مرسلين است و بعد از او حسن و حسين دو سيد جوانان اهل بهشت و سپس علي بن الحسين زينت بخش عابدان و بعد از او محمد بن علي باقر علوم انبياء و بعد از او جعفر بن محمد الصادق وارث علم اوصياء و بعد از او موسي بن جعفر الكاظم و بعد از او علي بن موسي الرضا و بعد از او محمد بن علي و بعد از او علي بن محمد و بعد از او حسن بن علي و بعد از او حجت قائم منتظر مهدي فرزند اوست (صلوات الله عليهم اجمعين) و گواهي به امامت و وصايت آنان و اينكه زمين از حجت خدا بر مردم در هيچ زمان و عصري خالي نخواهد شد، و اينكه ايشانند حلقه و دستگيره ي محكم و ائمه هدي و حجت بر اهل دنيا تا اينكه ميراث برد خدا زمين و اهل زمين را (روز قيامت كبري).
[4] در جزء ثاني از كتاب وافي (ص 111) از كتاب اكمال الدين از حضرت رسول
صلوات الله عليه روايت كند فرمود: بدرستيكه خداي عزوجل تركيب فرمايد در صلب حسن عسكري عليه السلام نطفه مباركه ي ناميه ي زكيه ي طيبه ي طاهره ي مطهره اي را كه راضي و خوشنود شود به او هر مؤمني كه خداي تعالي در ولايت از او اخذ پيمان نموده است و كافر است به او هر منكر جاحدي، پس او است امام تقي نقي بار مرضي هادي مهدي، اول عدل و آخر آن، خداي عزوجل را تصديق مي كند و نيز خداوند او را در قولش تصديق مي كند، هنگاميكه نشانه ها و علامتها ظاهر شود از ارض تهامه خارج مي گردد (تا اينكه مي فرمايد) پس خارج گشته و دشمنان خدا را هر كجا كه بايد مي كشد و حدود خدا را به پا مي دارد و به حكم الهي حكم مي كند.
[5] در كتاب غاية المرام (صفحه 60) از ابن بابويه مسندا از سهل بن سعد انصاري روايت كند كه گفت از فاطمه دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم سئوال از امامان نمودم پس فرمود كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به علي عليه السلام مي فرمود: اي علي تو امام و خليفه ي بعد از مني و تو در امور مؤمنين از خود آنان اولي به تصرفي و چون درگذري (از دنيا روي) فرزند تو حسن اولي به مؤمنين است از خود ايشان و زماني كه حسن درگذرد پس حسين اولي به مؤمنين است از خود ايشان پس هنگامي كه حسين درگذرد فرزند او
علي بن الحسين اولي به امور مؤمنين خواهد بود از خود ايشان و چون علي درگذرد پس فرزند او محمد اولي به مؤمنين است از خود ايشان و چون محمد درگذرد فرزندش جعفر اولي به مؤمنين است از خود ايشان پس زماني كه جعفر درگذرد فرزند او موسي اولي به مؤمنين خواهد بود از خود ايشان و هنگاميكه موسي درگذرد فرزندش علي اولي به مؤمنين است از خود ايشان و چون علي درگذرد فرزند او محمد اولي به مؤمنين خواهد بود از خود ايشان و چون محمد درگذرد فرزند او علي اولي به مؤمنين خواهد بود از خود ايشان و چون علي درگذرد فرزندش حسن اولي به مؤمنين است از خود ايشان پس زماني كه حسن درگذرد فرزندش قائم مهدي اولي به مؤمنين است از خود ايشان خداوند به دست او مشارق و مغارب زمين را مفتوح سازد.
[6] در جلد سيزدهم بحار (ص 36) از كتاب اكمال الدين مسندا از مفضل بن عمر روايت كند كه گفت: وارد شدم بر آقايم جعفر بن محمد عليه السلام، پس عرض كردم: اي آقاي من! كاش ما را در جانشين بعد از خود توصيه مي فرمودي. فرمود: اي مفضل امام بعد از من فرزندم موسي است. و خلف مأمول منتظر، م ح م د فرزند حسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي مي باشد.
[7] در كتاب نامبرده (ص 7) از كتاب اكمال الدين مسندا از امام ابي جعفر
محمد بن علي الرضا عليه السلام روايت كند كه مي فرمايد: بدرستي كه امام بعد از من فرزند من علي خواهد بود امر او امر من است و قول او قول من و اطاعت او اطاعت من و امام بعد از او فرزندش حسن است امر او امر پدرش و گفتار او گفتار پدرش و اطاعت او اطاعت پدرش مي باشد. راوي گويد: سپس امام ساكت شد، پس عرض كردم: اي فرزند رسول خدا! بيان فرمائيد كيست امام بعد از حسن عليه السلام؟ پس آن حضرت گريه ي شديدي نموده سپس فرمود: بدرستي كه بعد از حسن فرزندش قائم به حق منتظر خواهد بود.
[8] در حديث معروف به حديث لوح فاطمه سلام الله عليها كه در آن اسم اوصياء رسول خدا ذكر شده است خداوند عزيز مي فرمايد: خارج مي نمايم از (صلب) علي بن محمد داعي به سوي راهم، و خازن علمم حسن را، و كامل مي گردانم اين امر را به فرزندش م ح م د كه رحمت براي عالميان است.
حديث مذكور به تمامي در جلد اول اين كتاب ذكر شده است.
[9] در جلد سيزدهم بحار (ص 39) از كتاب اكمال الدين مسندا از موسي بن جعفر بغدادي روايت نمايد كه گفت شنيدم از امام حسن عسكري عليه السلام كه مي فرمود:
گويا مي بينم شما را بعد از خودم كه به تحقيق در جانشين من اختلاف نموده ايد آگاه باشيد كسي كه اقرار كند به ائمه بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و انكار نمايد فرزند مرا آنچنان است كه اقرار نموده به تمام انبياء و رسل خدا سپس انكار كند نبوت محمد رسول خدا را و منكر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم چون كسي است كه انكار نموده تمام انبياء را، به جهت اينكه طاعت آخر ما چون طاعت اول ما، و منكر آخر ما چون منكر اول ما است آگاه باشيد بدرستي كه از براي فرزند من غيبت و پنهاني است كه مردم در آن شك نمايند مگر كسي كه خداي عزوجل او را حفظ نمايد.
[10] در جلد دوازدهم بحار (ص 155) از كتاب اكمال الدين مسندا از صقر بن دلف روايت نمايد كه گفت شنيدم علي بن محمد بن علي الرضا (ع) را كه مي فرمود: امام بعد از من حسن است و بعد از حسن فرزندش قائم خواهد بود كسي كه زمين را از عدل و داد پر مي كند همان طوري كه از جور و ظلم پر شده باشد.
[11] در كتاب وافي جزء ثاني (ص 95) از كتاب اكمال الدين مسندا از حضرت امام حسن عسكري عليه السلام روايت كند كه در پاسخ سؤال از خبري كه روايت
شده است از آباء آن حضرت كه فرموده اند «ان الارض لا تخلوا من حجة لله علي خلقه الي يوم القيمة و ان من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» فرمود: بدرستيكه اين قول حق باشد همان طوري كه روز حق است، پس سؤال شد اي پسر رسول خدا! اينك كيست حجت و امام بعد از شما؟ فرمود: فرزندم م ح م د و اوست امام و حجت بعد از من و كسي كه بميرد و نشناسد او را پس مرده است به مردن جاهليت آگاه باشيد همانا براي او غيبتي است كه جهال در آن سرگردان شوند و مبطلين در آن هلاك گردند و كسانيكه براي ظهور او زماني معين كنند دروغ مي گويند سپس خروج مي كند پس گويا مي بينم علمهاي سفيد را كه در بالاي سر او در نجف كوفه در اهتزاز است.
[12] در كتاب غاية المرام (ص 692) از ابي الحسن محمد بن احمد بن شاذان فقيه
از جعفر بن محمد از پدرش و او از پدرانش عليهم السلام روايت مي كند كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: خبر داد مرا جبرئيل از جانب پروردگار عزت جل جلاله كه فرمود كسيكه بداند نيست خدائي جز من و اينكه محمد بنده و رسول من است و علي بن ابيطالب خليفه من و ائمه از اولاد او حجتهاي منند او را داخل بهشت كنم به رحمت خود و از آتش دوزخ نجات بخشم به عفو خود (تا اينكه فرموده) و كسيكه به وحدانيت من گواهي ندهد يا به آن گواهي دهد ولي به بندگي و رسالت محمد شهادت ندهد يا به آن نيز شهادت دهد و به خلافت علي بن ابيطالب گواهي ندهد يا به آن گواهي دهد و گواهي ندهد به اينكه ائمه از اولاد او حجتهاي منند پس به تحقيق نعمت مرا انكار نموده و عظمت مرا حقير شمرده و به آيات و كتب و رسل من كافر شده است. (تا اينكه مي فرمايد) پس جابر بن عبدالله از جاي برخاست و عرض كرد: يا رسول الله! امامان از اولاد علي بن ابيطالب عليه السلام كيانند؟ فرمود: حسن و حسين كه دو سيد جوانان اهل بهشتند سپس سيد عابدين زمان خود علي بن الحسين و بعد از او باقر محمد بن علي، اي جابر! زود است كه او را ملاقات كني و به او از من سلام برسان و بعد از او صادق جعفر بن محمد و بعد از او كاظم موسي بن جعفر و بعد از او رضا علي بن موسي و بعد از او تقي محمد بن علي و بعد از او نقي علي بن محمد و بعد از او حسن بن علي الزكي و بعد از او فرزندش قائم به حق مهدي است من است كه پر مي كند زمين را از عدل و داد آنچنان كه پر شده باشد از جور و ستم، اي جابر! اينانند خلفا و اوصياء و اولاد و عترت من، هر كه ايشان را اطاعت كند مرا اطاعت كرده و هر كه ايشان را مخالفت كند مرا مخالفت كرده و هر كه همه ايشان را يا يكي از ايشان را انكار كند به تحقيق مرا انكار نموده است.
[13] در كتاب نامبرده (ص 696) از ابراهيم بن محمد الحمويني كه از اعيان
علماء عامه است بسند خود از دعبل بن علي الخزاعي روايت كند كه مي گويد قصيده ي خود را كه اول آن اين است «مدارس آيات خلت من تلاوة» به خدمت حضرت امام رضا عليه السلام خواندم چون به اين بيت رسيدم كه: خروج امام لا محالة واقع، يقوم علي اسم الله و البركات، يميز فيناكل حق و باطل، و يجزي علي النعماء و النقمات. آن حضرت گريه ي شديدي نموده سپس سر مبارك خود را بسوي من بالا كرده فرمود: اي خزاعي! روح القدس اين دو بيت را بر زبان تو جاري نموده است. آيا مي داني اين امام كيست و كدام زمان قيام مي كند؟ عرض كردم: نه مولاي من! مگر آنكه شنيده ام كه امامي از شما خروج نمايد زمين را از فساد پاك و از عدل و داد پر مي كند. پس فرمود: اي دعبل! امام بعد از من محمد فرزند من است و بعد از محمد فرزند او علي و بعد از علي پسرش حسن و بعد از حسن فرزندش حجت قائم كه چون او غايب شود انتظار او كشند و چون ظاهر گردد او را اطاعت كنند و چنانچه باقي نماند از دنيا مگر يك روز هر آينه طولاني گرداند حق تعالي آن روز را تا آنكه او خروج نموده و به قيام خود زمين را پر
از عدل و داد نمايد آن چنانكه پر شده باشد از جور. و اما زمان ظهور او را نمي توان معين نمود زيرا كه پدرم از جدم و او از پدرانش و ايشان از علي عليه السلام روايت كرده اند كه از رسول خدا صلي الله عليه و آله سئوال شد قائم از ذريه ي شما چه وقت خروج مي كند؟ پس فرمود: مثل او مثل روز قيامت است كه ظاهر نگرداند آن را در وقتش مگر پروردگار عزوجل، امر آن گران و سنگين آمد در آسمانها و زمين، و نمي آيد شما را مگر بي خبر و ناگهان.
پاورقي:---------------------------------------------------------
[1] في غاية المرام (الصفحة 31) عن ابن بابويه مسندا عن عبدالله بن الحسن بن الحسن عن ابيه عن الحسن (ع) قال خطب رسول الله (ص) يوما فقال بعد ما حمد الله و اثني عليه: معاشر الناس كاني ادعي فاجيب و اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي اهل بيتي ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا فتعلموا منهم و لا تعلموهم فانهم اعلم منكم لا تخلوا الارض منهم و لو خلت اذا لا نساخت باهلها. ثم قال (ع): اللهم اني اعلم ان العلم لا يبيد و لا ينقطع و انك لا تخلي الارض من حجة لك علي خلقك ظاهر ليس بالمطاع او خائف مغمور لئلا تبطل حجتك و لا تضل اولياؤك بعد اذ هديتهم اولئك الاقلون عددا الاعظمون قدرا عند الله. فلما نزل عن منبره قلت له: يا رسول الله! اما انت الحجة علي الخلق كلهم، قال: يا حسن! ان الله يقول «انما انت منذر و لكل قوم هاد» فانا المنذر و علي الهادي. قلت: يا رسول الله! قولك ان الارض لا تخلو من حجة؟ قال: نعم علي هو الامام و الحجة بعدي و انت الامام و الحجة بعده و الحسين الامام و الحجة و الخليفة من بعدك و لقد يتأتي [نبأني] اللطيف الخبيران يخرج من صلب الحسين ولد يقال له علي سمي جده علي فاذا مضي الحسين قام بعده علي ابنه و هو الامام و الحجة و يخرج الله من صلب علي ولد اسميي و اشبه الناس بي علمه علمي و حكمه حكمي و هو الامام و الحجة بعد ابيه و يخرج الله تعالي من صلب محمد مولودا يقال له جعفر اصدق الناس قولا و فعلا و هو الامام و الحجة بعد ابيه و يخرج الله تعالي من صلب جعفر مولودا يقال له موسي سمي موسي بن عمران اشد الناس تعبدا فهو الامام و الحجة بعد ابيه و يخرج الله من صلب موسي ولدا يقال له علي معدن علم الله و موضع حكمه فهو الامام و الحجة بعد ابيه و يخرج الله من صلب علي مولودا يقال له محمد فهو الامام و الحجة بعد ابيه و يخرج الله من صلب محمد ولدا يقال له علي فهو الامام و الحجة بعد ابيه و يخرج الله من صلب علي مولودا يقال له الحسن فهو الامام و الحجة بعد ابيه و يخرج الله من صلب الحسن الحجة القائم امام شيعته و منقذ اوليائه يغيب حتي لا يري و يرجع عن امره قوم و يثبت عليه آخرون و يقولون متي هذا الوعد ان كنتم صادقين و لو لم يكن من الدنيا الا يوم واحد لطول الله عزوجل ذلك اليوم حتي يخرج قائمنا فيملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا فلا يخلو الارض منكم اعطاكم الله علمي و فهمي و لقد دعوت الله تبارك و تعالي ان يجعل العلم و الفقه في عقبي و عقب عقبي و من زرعي و زرع و زرعي.
[2] في غاية المرام (ص 706) عن ابن بابويه مسندا عن جابر بن يزيد الجعفي قال سمعت جابر بن عبدالله الانصاري يقول: لما انزل الله جل و عز علي نبيه محمد (ص) «يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم» قلت: يا رسول الله (ص)! عرفنا الله و رسوله، فمن اولو الامر الذين قرن الله طاعتهم بطاعتك؟ قال (ص): هم خلفائي يا جابر و ائمة المسلمين من بعدي اولهم علي بن ابيطالب ثم الحسن ثم الحسين ثم علي بن الحسين ثم محمتد بن علي المعروف في التورية بالباقر ستدركه يا جابر فاذا لقيته فاقرئه مني السلام ثم الصادق جعفر بن محمد ثم موسي بن جعفر ثم علي بن موسي ثم محمد بن علي ثم علي بن محمد ثم الحسن بن علي ثم سميي و كنيي حجة الله في ارضه و بقيته في عباده ابن الحسن بن علي ذاك الذي يفتح الله تعالي ذكره علي يديه مشارق الارض و مغاربها ذاك الذي يغيب عن شيعته و اوليائه غيبة لا يثبت فيها علي القول بامامته الا من امتحن الله قلبه للايمان، الخبر.
[3] في غاية المرام (ص 144) عن ابن بابويه قال حدثنا عبدالواحد بن محمد بن عبدوس النيشابوري بنيشابور في شعبان سنة اثنتين و خمسين و ثلث مائة قال حدثنا علي بن محمد بن قتيبة النيشابوري عن الفضل بن شاذان قال سأل المامون علي بن موسي الرضا عليه السلام ان يكتب له محض الاسلام علي الايجاز و الاختصار فكتب اليه (ع) ان محض الاسلام شهادة ان لا اله الا الله وحده لا شريك له الها واحدا احدا صمدا قيوما سميعا بصيرا قديرا قديما، عالما لا يجهل، قادرا لا يعجز، غنيا لا يحتاج، عدلا لا يجوز، و انه خالق كلشي ء و ليس كمثله شيي ء و هو السميع البصير لا شبه له و لا ضد له و لا ند و لا كفو له و انه المقصود بالعبادة و الدعاء و الرهبة و ان محمدا عبده و رسوله و امينه و صفوته و صفيه من خلقه و سيدالمرسيلن و خاتم النبيين و افضل العالمين و لا نبي بعده و لا تبديل لملته و لا تغيير لشريعته و ان جميع ما جاء به محمد بن عبدالله هو الحق المبين و التصديق بجميع ما مضي قبله من رسل الله و انبيائه و حججه و التصديق بكتابه السادق العزيز الذي لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد و انه المهيمن علي الكتاب كلها و انه حق من فاتحته الي خاتمته يؤمن بمحكمه و متشابهه و خاصه و عامه و وعده و وعيده و ناسخه و منسوخه و قصصه و اخباره لا يقدر احد من المخلوقين ان ياتي بمثله و ان الدليل بعده و الحجة علي المؤمنين و القائم بامر المرسلين و الناطق عن القرآن و العالم باحكامه، اخوه و خليفته و وليه الذي كان منه بمنزلة هارون من موسي علي بن ابيطالب اميرالمؤمنين و امام المتقين و قائد الغر المحجلين و افضل الوصيين و وارث علم النبيين و المرسلين و بعده الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنة ثم علي بن الحسين زين العابدين ثم محمد بن علي باقر علم النبيين ثم جعفر بن محمد الصادق وارث علم الوصيين ثم موسي بن جعفر الكاظم ثم علي بن موسي الرضا ثم محمد بن علي ثم علي بن محمد ثم الحسن بن علي ثم الحجة القائم المنتظر المهدي ولده صلوات الله عليهم اجمعين اشهد لهم بالامة و الوصية و ان الارض لا تخلو من حجة الله علي خلقه في كل عصر و اوان و انهم العروة الوثقي و ائمة الهدي و الحجة علي اهل الدنيا الي ان يرث الله الارض و من عليها الخبر.
[4] في الجزء الثاني من الوافي (الصفحة 111) عن كتاب اكمال الدين للشيخ الصدوق باسناده الي النبي (ص) في حديث ابي بن كعب الوارد في فضائل الائمة و صفاتهم واحدا بعد واحد قال في آخره: و ان الله جل و عز ركب في صلب الحسن يعني العسكري نطفة مباركة نامية زكية طيبة طاهرة مطهرة يرضي بها كل مؤمن ممن اخذ الله ميثاقه في الولاية و يكفر بها كل جاحد فهو امام تقي نقي بار مرضي هاد مهدي اول العدل و آخره يصدق الله عزوجل و يصدقه الله في قوله، يخرج من تهامة حين تظهر الدلائل و العلامات (الي ان قال) فيخرج و يقتل اعداء الله حيث ثقفهم و يقيم حدود الله و يحكم بحكم الله، الخبر.
[5] في غاية المرام (الصفحة 60) عن ابن بابويه مسندا عن سهل بن سعد الانصاري قال سألت فاطمة بنت رسول الله (ص) عن الائمة فقالت كان رسول الله (ص) يقول لعلي: يا علي انت الامام و الخليفة بعدي و انت اولي بالمؤمنين من انفسهم فاذا مضيت فابنك الحسن اولي بالمؤمنين من انفسهم فاذا مضي الحسن فالحسين اولي بالمؤمنين من انفسهم فاذا مضي الحسين فابنه علي بن الحسين اولي بالمؤمنين من انفسهم فاذا مضي علي فابنه محمد اولي بالمؤمنين من انفسهم فاذا مضي محمد فابنه جعفر اولي بالمؤمنين من انفسهم فاذا مضي جعفر فابنه موسي اولي بالمؤمينن من انفسهم فاذا مضي علي فابنه محمد اولي بالمؤمنين من انفسهم فاذا مضي محمد فابنه علي اولي بالمؤمنين من انفسهم فاذا مضي علي فابنه الحسن اولي بالمؤمنين من انفسهم فاذا مضي الحسن فابنه القائم المهدي اولي بالمؤمنين من انفسهم يفتح الله به مشارق الارض و مغاربها.
[6] في المجلد الثالث عشر من البحار (الصفحة 36) عن كتاب اكمال الدين للشيخ الصدوق مسندا عن المفضل بن عمر قال دخلت علي سيدي جعفر بن محمد (ع) فقلت يا سيدي لو عهدت الينا في الخلف من بعدك فقال لي يا مفضل الامام من بعدي ابني موسي و الخلف المامول المنتظر م ح م د بن الحسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي.
[7] و فيه (الصفحة 7) ايضا عن كتاب اكمال الدين مسندا عن الصقر بن (ابي - ظ) دلف قال سمعت اباجعفر محمد بن علي الرضا (ع) يقول ان الامام بعدي ابني علي امره امري و قوله قولي و طاعته طاعتي و الامامة بعده في ابنه الحسن امره امر ابيه و قوله قول ابيه و طاعته طاعة ابيه ثم سكت فقلت له يابن رسول الله فمن الامام بعد الحسن فبكي (ع) بكاء شديدا ثم قال ان من بعد الحسن ابنه القائم بالحق المنتظر، الخبر.
[8] في الحديث المعروف بحديث لوح فاطمة سلام الله عليها الذي فيه اسم الاوصياء بعد رسول الله (ص) اخرج منه (اي من علي بن محمد) الداعي الي سبيلي و الخازن لعلمي الحسن و اكمل ذلك بابنه م ح م د رحمة للعالمين الحديث. ذكرناه بتمامه في الجلد الاول من هذا الكتاب (بهائي چه مي گويد) في (الصفحة 52 و 54. 53 و 55) ان شئت فراجع.
[9] في المجلد الثالث عشر من البحار (الصفحة 39) عن كتاب اكمال الدين مسندا عن موسي بن جعفر البغدادي قال سمعت ابامحمد الحسن بن علي (ع) يقول كاني بكم و قد اختلفتم بعدي في الخلف مني اما ان المقر بالائمة بعد رسول الله (ص) المنكر لولدي كمن اقر بجميع انبياء الله و رسله ثم انكر نبوة محمد رسول الله و المنكر لرسول الله (ص) كمن انكر جميع الانبياء لان طاعة آخرنا كطاعة اولنا و المنكر لاخرنا كالمنكر لاولنا اما ان لولدي غيبة يرتاب فيها الناس الا من عصمه الله عزوجل.
[10] في المجلد الثاني عشر من البحار (الصفحة 155) عن اكمال الدين مسندا عن الصقر بن دلف (ابي دلف - ظ) قال سمعت علي بن محمد بن علي الرضا (ع) يقول الامام بعدي الحسن و بعد الحسن ابنه القائم الذي يملاء الارض قسطا و عدلا كما مئلت جورا و ظلما.
[11] في الجزء الثاني من الوافي (الصفحة 95) عن كتاب اكمال الدين باسناده عن ابي علي بن همام قال سمعت محمد بن عثمان العمري رضي الله عنه قال سمعت ابي يقول سئل ابومحمد الحسن بن علي صلوات الله عليه و انا عنده عن الخبر الذي روي عن آبائه صلوات الله عليهم ان الارض لا تخلو من حجة لله علي خلقه الي يوم القيمة و ان من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية فقال صلوات الله عليه ان هذا حق كما ان النهار حق فقيل له يابن رسول الله فمن الحجة و الامام بعدك فقال ابني م ح م د و هو الامام و الحجة بعدي من مات و لم يعرفه مات ميتة جاهلية اما ان له غيبة يحار فيها الجاهلون و يهلك فيها المبطلون و يكذب فيها الوقاتون ثم يخرج فكاني انظر الي الاعلام البيض تخفق فوق راسه نجف الكوفة.
[12] في غاية المرام (الصفحة 692) عن ابي الحسن محمد بن احمد بن شاذان الفقيه من طريق العامة بحذف الاسناد عن الصادق جعفر بن محمد عن ابيه عن آبائه عليهم السلام قال قال رسول الله حدثني جبرئيل عن رب العزة جل جلاله انه قال من علم ان لا اله الا انا وحدي و ان محمدا عبدي و رسولي و ان علي بن ابيطالب خليفتي و الائمة من ولده حججي ادخلته الجنة برحمتي و نجيته من النار بعفوي (الي ان قال) و من لم يشهد ان لا اله الا انا وحدي او شهد بذلك و لم يشهد ان محمدا عبدي و رسولي او شهد بذلك و لم يشهد ان علي بن ابيطالب خليفتي او شهد بذلك و لم يشهد ان الائمة من ولده حججي فقد جحد نعمتي و صغر عظمتي و كفر بآياتي و كتبي و رسلي (الي ان قال) فقام جابر بن عبدالله الانصاري فقال يا رسول الله و من الائمة من ولد علي بن ابيطالب؟ قال (ص) الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنة ثم سيد العابدين في زمانه علي بن الحسين ثم الباقر محمد بن علي ستدركه يا جابر فاذا ادركته فاقرئه مني السلام ثم الصادق جعفر بن محمد ثم الكاظم موسي بن جعفر ثم الرضا علي بن موسي ثم التقي محمد بن علي ثم النقي علي بن محمد ثم الزكي الحسن بن علي ثم ابنه القائم بالحق مهدي امتي الذي يملاء الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما هؤلاء خلفائي و اوصيائي و اولادي و عترتي من اطاعهم فقد اطاعني و من عصاهم فقد عصاني و من انكرهم او انكر واحدا منهم فقد انكرني الخبر.
[13] في غاية المرام (الصفحة 696) عن الحمويني (اي ابراهيم بن محمد الحمويني من اعيان علماء العامة) باسناده الي ابن بابويه قال حدثنا احمد بن زياد بن جعفر الهمداني قال: سمعت دعبل بن علي الخزاعي يقول: انشدت مولاي الرضا (ع) قصيدتي التي اولها شعر «مدارس آيات خلت من تلاوة» فلما انتهيت الي قولي: خروج امام لا محاله واقع، يقوم علي اسم الله و البركات، يميز فينا كل حق و باطل، و يجزي علي النعماء و النقمات بكي الرضا (ع) بكاء شديدا ثم رفع راسه الي ثم قال: يا خزاعي! نطق روح القدس علي لسانك بهذين البيتين فهل تدري من هذا الامام و متي يقوم؟ فقلت: لا يا مولاي! الا اني سمعت بخروج امام منكم يطهر الارض من الفساد يملاءها عدلا فقال: يا دعبل! الامام بعدي محمد ابني و بعد محمد ابنه علي و بعد علي ابنه الحسن و بعد الحسن ابنه الحجة القائم المنتظر في غيبته المطاع في ظهوره لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتي يخرج فيملا الارض عدلا كما ملئت جورا. و اما، متي؟ فاخبار عن الوقت و قد حدثني ابي عن جدي عن آبائه عن علي صلوات الله عليهم ان النبي (ص) قيل له متي يخرج القائم من ذريتك؟ فقال: مثله كمثل الساعة لا يجليها لوقتها الا هو عزوجل، ثقلت في السموات و الارض، لا تأتيكم الا بغتة اقول: في المجلد الثالث عشر من البحار (الصفحة 38) نقل هذه الرواية عن كتاب اكمال الدين و العيون للشيخ ابن بابويه بهذا السند ايضا: الهمداني عن علي عن ابيه عن الهروي قال سمعت دعبل بن علي الخزاعي.