قبر حسينعلي قبله و زيارتگاه بهائيان

عاقبت در سال 1309 ه.ق در 76 سالگي پس از مدت 22 روز ابتلا به بيماري زحير حسينعلي از دنيا رفت و در شهر عكا مدفون گرديد، در كتاب «دروس الديانة» تأليف محمد علي قائيني چنين آمده است:
«قبله ما اهل بهاء روضه ي مباركه، كه در مدينه (شهر) عكا است، كه در وقت نماز خواندن بايد رو به آن بايستيم و قلبا متوجه به جمال قدم جل جلاله (ميرزا حسينعلي) و ملكوت ابهي باشيم.»
و نيز خود حسينعلي در كتاب «اقدس قبله» را اين گونه مشخص مي كند:
«و اذا أردتم الصلوة ولوا وجوهكم شطري الأقدس المقام الذي جعله الله مطاف الملأ الأعلي و مقبل اهل مدائن البهاء و مصدر الأمر لمن في الأرضين و السماوات.»
در كتاب «هشت بهشت» نيز اين گونه آمده است:
«قبله در اوقات پنجگانه ي نماز، نقطه ي مطلع آفتاب حقيقت است كه شيراز باشد و اگر در عين ظهور بخواهد به آيه ي شهد الله اكتفا كند، قبله، جرم شمس است و در ظهور من يظهره الله قبله، نفس آن حضرت مي شود و با آن دور مي زند، چنان كه سايه با آفتاب دور مي زند.»
فضل الله مهتدي معروف به صبحي در كتاب «پيام پدر» قضيه رفتن خود و يارانش به عكا و زيارت قبر بهاء را چنين توضيح مي دهد:
«... پيش از نيمروز به عكا رسيديم و يكسره به سرايي كه بهاء در آن جا زندگي مي كرد رفتيم و خانه ي ويژه او را ديديم كه از آن همه، نيمكتي بود كه بهاء بر روي آن لم مي داد و صندلي كه بر روي آن مي نشست و چيزهاي ديگر...
در جلوي «كاخ بهجي» سه دستگاه ساختمان است كه يكجور ساخته شده، آن كه در كنار افتاده از آن فروغيه خانم (دختر بهاء و زن حاجي سيد علي افنان) بود و چون بهاء درگذشت در همان اتاق او را به خاك سپردند و نام «روضه مباركه» به آن دادند...
از باغچه بيرون ساختمان آهسته گذشتيم تا به كفش كن رسيديم كه در پايين سراي پوشيده بود، آن جا كفش ها را از پا درآورديم و به درگاه رسيديم و آستانه را كه از سنگ مرمر بود بوسيديم و دست بر سينه بدون اين كه سخني بگوييم، آهسته آهسته گام برداشتيم تا برابر اتاق آرامگاه بهاء رسيديم و بي آن كه به درون اتاق رويم به خاك افتاديم و آستانه در را بوسيديم، آن گاه پس پس برگشتيم تا به پايين سر پوشيده رسيديم و ايستاده زيارت نامه خوانديم، سپس نشستيم و يك نفر به خواندن رازگويي دمساز شد، و ديگران گوش
مي دادند، پس از او نوبت به من رسيد من هم چيزي خواندم، آن گاه چنان كه درون شديم بيرون رفتيم».