حدیث شماره 6

6- عـِدَّةٌ مـِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ عَنْ أَبـِي عـَبـْدِ اللَّهِ ع أَنَّ النَّبِيَّ ص قَالَ أَنَا أَوْلَى بِكُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ عَلِيٌّ أَوْلَى بِهِ مِنْ بـَعـْدِي فَقِيلَ لَهُ مَا مَعْنَى ذَلِكَ فَقَالَ قَوْلُ النَّبِيِّ ص مَنْ تَرَكَ دَيْناً أَوْ ضَيَاعاً فَعَلَيَّ وَ مـَنْ تـَرَكَ مـَالًا فـَلِوَرَثـَتـِهِ فـَالرَّجُلُ لَيْسَتْ لَهُ عَلَى نَفْسِهِ وِلَايَةٌ إِذَا لَمْ يَكُنْ لَهُ مَالٌ وَ لَيـْسَ لَهُ عَلَى عِيَالِهِ أَمْرٌ وَ لَا نَهْيٌ إِذَا لَمْ يُجْرِ عَلَيْهِمُ النَّفَقَةَ وَ النَّبِيُّ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ مـَنْ بَعْدَهُمَا أَلْزَمَهُمْ هَذَا فَمِنْ هُنَاكَ صَارُوا أَوْلَى بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مَا كَانَ سَبَبُ إِسْلَامِ عـَامَّةِ الْيـَهـُودِ إِلَّا مـِنْ بَعْدِ هَذَا الْقَوْلِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِنَّهُمْ آمَنُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ عَلَى عِيَالَاتِهِمْ
اصول كافى جلد 2 صفحه 264 روايت 6

ترجمه روايت شريفه :
امام صادق عليه السلام فرمايد: پيغمبر صلى اللّه عليه وآله فرمود: من از هر مؤمنى به خود او سزاوارترم و اولويت دارم و پس از من اين سزاوارى را على دارد، به حضرت عرض شـد: مـعـنـى ايـن سخن چيست ؟ فرمود: فرمايش خود پيغمبر است كه : هر كسى و بميرد و از خود يا بازماندگانى بى سرپرست بجا گذارد بر عهده من است (كه دينش را ادا كند و از باز ماندگانش سرپرستى نمايد) و هر كه بميرد و مالى از خود بجا گذارد از آن ورثه اوسـت ، پـس هـرگـاه مـردى مـالى نـداشـتـه بـاشـد، بـر خـود ولايـت نـدارد و چـون مـخارج عـيال خود را نپردازد بر آنها حق امر و نهى را ندارد، و پيغمبر و اميرالمؤمنين عليه السلام و امـامـان بعد از ايشان بدان ملزم هستند (كه مخارج آنها را بپردازند) از اين رو ايشان نسبت بـه خـود مـردم اولويـت دارنـد. و تـنها چيزى كه موجب شد همه يهود اسلام آورند، همين سخن رسول خدا صلى اللّه عليه وآله بود، زيرا ايشان نسبت به خود و عيالات خود آسوده خاطر شـدنـد. (زيـرا دانستند كه نگهدارى و كفالت خود آنها اگر بى سرپرست باشند، و نيز خـانواده آنها پس از مرگشان ، اگر مخارج و سرپرستى نداشته باشند، به عهده شخص پيغمبر صلى اللّه عليه وآله و پس از آن حضرت به عهده جانشين اوست .)

شـرح:
چـون راوى معنى اولويت پيغبر صلى اللّه عليه وآله را نسبت بمردم ندانست ، از امام صـادق عـليـه السـلام سـئوال كـرد. حضرت معنى ولايت را در ضمن مثالى بيانى فرمود و تـوضـيـح داد. آنـچـه از مـثـال حـضرت استفاده مى شود اينستكه : ولايت داشتن شخصى بر ديـگـرى بـمـعـنـى اختيار دارى و تصرف در امور و حكومت نسبت به اوست و ثبوت حق ولايت اشـخـاص بـر ديگران (با وجود آنكه در اصل حلقت و مقتضاى تصاوى و عدالت همه افراد بشر برابرند) جهات و اسباب مختلفى دارد كه يكى از آنها انفاق مى كند و خرجى آنها را مى پردازد، بر آنها ولايت پيدا مى كند كه تا حدى ايشان را امر و نهى كند و در برخى از امـور مـربـوط بـه ايشان تصرف و اختياردارى كند، ولى اگر خودش مالى نداشته باشد كـه بـه آنها انفاق كند، قهرا اين ولايت از او سبب مى شود، تا آنجا كه اگر از عهده مخارج خـويـش هـم عـاجـز باشد، ولايت و اختيارى كه بر خود دارد، از لحاظ اينكه در انتخاب غذا و لباس و مسكن و پيشه آزاد است ، قهرا از او سبب مى شود و بديگرى كه باو پرداخت كند، عـطـا مـى شـود، چنانچه حق ولايت بر صغار، در زمان حيات پدر، براى خود پدر و بعد از وفاتش ، براى وصى يا قيم و يا اماميستكه مخارج آنها را عهده دار است .
و خـلاصـه از مـثـالى كـه حـضـرت صـادق عـليـه السـلام از قول خود پيغمبر صلى اللّه عليه وآله بيان مى كند، اولا معنى ولايت دانسته مى شود ثانيا استفاده مى شود كه چون سرپرستى افراد تهى دست و بى سرپرست به عهده پيغمبر و امـام عـليـهم السلام است ، حق ولايت بر آنها هم براى ايشان است ، و البته چنان كه گفتيم مـمـكـن اسـت ولايـت را اسـبـاب و جـهـات زيـادى بـاشـد كـه تكفل مخارج ، يكى از آنجهات باشد.