حدیث شماره 15
15- عـَلِيُّ بـْنُ مـُحـَمَّدٍ عـَنْ أَبـِي أَحـْمـَدَ بـْنِ رَاشِدٍ عَنْ بَعْضِ أَهْلِ الْمَدَائِنِ قَالَ كُنْتُ حَاجّاً مَعَ رَفـِيـقٍ لِى فـَوَافَيْنَا إِلَى الْمَوْقِفِ فَإِذَا شَابٌّ قَاعِدٌ عَلَيْهِ إِزَارٌ وَ رِدَاءٌ وَ فِى رِجْلَيْهِ نَعْلٌ صـَفـْرَاءُ قـَوَّمْتُ الْإِزَارَ وَ الرِّدَاءَ بِمِائَةٍ وَ خَمْسِينَ دِينَاراً وَ لَيْسَ عَلَيْهِ أَثَرُ السَّفَرِ فَدَنَا مـِنَّا سـَائِلٌ فـَرَدَدْنـَاهُ فـَدَنَا مِنَ الشَّابِّ فَسَأَلَهُ فَحَمَلَ شَيْئاً مِنَ الْأَرْضِ وَ نَاوَلَهُ فَدَعَا لَهُ السَّائِلُ وَ اجْتَهَدَ فِى الدُّعَاءِ وَ أَطَالَ فَقَامَ الشَّابُّ وَ غَابَ عَنَّا فَدَنَوْنَا مِنَ السَّائِلِ فَقُلْنَا لَهُ وَيْحَكَ مَا أَعْطَاكَ فَأَرَانَا حَصَاةَ ذَهَبٍ مُضَرَّسَةً قَدَّرْنَاهَا عِشْرِينَ مِثْقَالًا فَقُلْتُ لِصَاحِبِى مَوْلَانَا عِنْدَنَا وَ نَحْنُ لَا نَدْرِى ثُمَّ ذَهَبْنَا فِى طَلَبِهِ فَدُرْنَا الْمَوْقِفَ كُلَّهُ فَلَمْ نَقْدِرْ عَلَيْهِ فـَسـَأَلْنـَا كـُلَّ مَنْ كَانَ حَوْلَهُ مِنْ أَهْلِ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ فَقَالُوا شَابٌّ عَلَوِيٌّ يَحُجُّ فِي كُلِّ سَنَةٍ مَاشِياً
اصول كافى جلد 2 صفحه 125 رواية 15
ترجمه روايت شريفه :
شـخـصـى از اهـل مـدائن گويد: من با رفيقم به حج رفته بوديم ، چون به موقف عرفات رسـيـديـم ، جـوانى را ديديم نشسته و لنگ و روپوشى در بر كرده و نعلين زردى در پا دارد، لنگ و روپوش او بنظر من صد و پنجاه دينار ارزش داشت ، و علامت و اثر سفر در او نـبـود، گـدائى نـزد مـا آمـد، او را رد كـرديـم ، سـپـس نـزد آن جـوان رفـت و سـؤ ال كـرد، جـوان رفـت و سؤ ال كرد، جوان چيزى از زمين بر داشت و به او داد، گدا او را دعا كـرد و زيـاد و جـدى هـم دعـا كـرد، سـپـس جـوان بـرخـاست و از نظر ما پنهان شد ما نزد آن سـائل رفتيم و به او گفتيم عجبا!! به تو چه عطا كرد؟ او به ما ريگ طلاى دندانه دارى نـشـان داد كـه قـريب 20 مثقال بود من به رفيقم گفتم : مولاى ما نزد بوده و ما ندانستيم و آنـگـاه بـه جـستجويش برخاستيم و تمام موقف را گردش كرديم و او را به دست نياورديم سـپـس از جـمـعـيـتـى كـه اطـرافش بودند از اهل مكه و مدينه راجع به او پرسيديم گفتند: جوانى است علوى كه هر سال پياده به حج مى آيد.
شرح :
از ظهور معجزه به دست آن حضرت كه سنگ را طلا كرد فهميدند كه او امام عصر (عج ) ولى پيداست كه دلالت اين روايت بر ديدن آن حضرت از روايات سابق كمتر و خفى تر است و چنانچه در مقدمه جلد اول گفتيم روش مرحوم كلينى اين است كه در هز بابى روايات روشن تـر و واضـحـتـر را جـلوتـر ذكـر مـى كـنـد و هـر چـه دلالت خـفـى تـر بـاشـد، آنـرا دنبال تر مى آورد.