حدیث شماره 4

4- مُحَمّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ ضُرَيْسٍ الْكُنَاسِيّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ وَ عِنْدَهُ أُنَاسٌ مِنْ أَصْحَابِهِ عَجِبْتُ مِنْ قَوْمٍ يَتَوَلّوْنَا وَ يَجْعَلُونَا أَئِمّةً وَ يَصِفُونَ أَنّ طَاعَتَنَا مُفْتَرَضَةٌ عَلَيْهِمْ كَطَاعَةِ رَسُولِ اللّهِ ص ثُمّ يَكْسِرُونَ حُجّتَهُمْ وَ يَخْصِمُونَ أَنْفُسَهُمْ بِضَعْفِ قُلُوبِهِمْ فَيَنْقُصُونَا حَقّنَا وَ يَعِيبُونَ ذَلِكَ عَلَى مَنْ أَعْطَاهُ اللّهُ بُرْهَانَ حَقّ مَعْرِفَتِنَا وَ التّسْلِيمَ لِأَمْرِنَا أَ تَرَوْنَ أَنّ اللّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى افْتَرَضَ طَاعَةَ أَوْلِيَائِهِ عَلَى عِبَادِهِ ثُمّ يُخْفِي عَنْهُمْ أَخْبَارَ السّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَقْطَعُ عَنْهُمْ مَوَادّ الْعِلْمِ فِيمَا يَرِدُ عَلَيْهِمْ مِمّا فِيهِ قِوَامُ دِينِهِمْ فَقَالَ لَهُ حُمْرَانُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ رَأَيْتَ مَا كَانَ مِنْ أَمْرِ قِيَامِ عَلِيّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع وَ خُرُوجِهِمْ وَ قِيَامِهِمْ بِدِينِ اللّهِ عَزّ ذِكْرُهُ وَ مَا أُصِيبُوا مِنْ قَتْلِ الطّوَاغِيتِ إِيّاهُمْ وَ الظّفَرِ بِهِمْ حَتّى قُتِلُوا وَ غُلِبُوا فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَا حُمْرَانُ إِنّ اللّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ كَانَ قَدّرَ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ وَ قَضَاهُ وَ أَمْضَاهُ وَ حَتَمَهُ عَلَى سَبِيلِ الِاخْتِيَارِ ثُمّ أَجْرَاهُ فَبِتَقَدّمِ عِلْمٍ إِلَيْهِمْ مِنْ رَسُولِ اللّهِ ص قَامَ عَلِيّ‏ٌ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ع وَ بِعِلْمٍ صَمَتَ مَنْ صَمَتَ مِنّا وَ لَوْ أَنّهُمْ يَا حُمْرَانُ حَيْثُ نَزَلَ بِهِمْ مَا نَزَلَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ عَزّ وَ جَلّ وَ إِظْهَارِ الطّوَاغِيتِ عَلَيْهِمْ سَأَلُوا اللّهَ عَزّ وَ جَلّ أَنْ يَدْفَعَ عَنْهُمْ ذَلِكَ وَ أَلَحّوا عَلَيْهِ فِي طَلَبِ إِزَالَةِ مُلْكِ الطّوَاغِيتِ وَ ذَهَابِ مُلْكِهِمْ إِذاً لَأَجَابَهُمْ وَ دَفَعَ ذَلِكَ عَنْهُمْ ثُمّ كَانَ انْقِضَاءُ مُدّةِ الطّوَاغِيتِ وَ ذَهَابُ مُلْكِهِمْ أَسْرَعَ مِنْ سِلْكٍ مَنْظُومٍ انْقَطَعَ فَتَبَدّدَ وَ مَا كَانَ ذَلِكَ الّذِي أَصَابَهُمْ يَا حُمْرَانُ لِذَنْبٍ اقْتَرَفُوهُ وَ لَا لِعُقُوبَةِ مَعْصِيَةٍ خَالَفُوا اللّهَ فِيهَا وَ لَكِنْ لِمَنَازِلَ وَ كَرَامَةٍ مِنَ اللّهِ أَرَادَ أَنْ يَبْلُغُوهَا فَلَا تَذْهَبَنّ بِكَ الْمَذَاهِبُ فِيهِمْ‏
اصول كافى جلد 1 صفحه: 389 رواية: 4

ترجمه :
4- ضريس كناسى گويد: در حالى كه جمعى از اصحاب خدمت امام باقر(ع) بودند، شنيدم كه آنحضرت مى‏ فرمود: من در شگفتم از مردمى‏ كه از ما پيروى مى‏ كنند و ما را پيشواى خود مى‏ دانند و مى‏ گويند اطاعت ما چون اطاعت رسول خدا صلى الله عليه و آله واجب است، با وجود اين دليل و حجت خود را مى‏ شكنند و با ضعف قلبى كه از خود نشان دهند خود را مغلوب كنند و حق ما را كاهش دهند و بر كسي كه خدايش برهان حق معرفت و گردن نهادن به امر ما را عطا فرموده خرده ‏گيرى كنند، شما مى ‏پذيريد كه خداى تبارك و تعالى اطاعت اوليائش را بر بندگانش واجب كند و سپس اخبار آسمانها و زمين را از ايشان پوشيده دارد و اصول علم را نسبت بسؤالاتى كه از ايشان مى‏شود و قوام دين ايشانست از آنها قطع كند.
شرح :
مقصود از اين جملات، توبيخ و سرزنش شيعيانى است كه گويند امام اخبار آسمانها و زمين را نمى ‏داند و از لحاظ علم مانند يكى از افراد بشر است. امام عليه السلام صريح و روشن به اين شيعيان مى‏ فهماند كه شما با اين عقيده خود را در برابر اهل سنت مغلوب مى‏ كنيد زيرا آنها مى‏ گويند: امام شما هم از لحاظ علم و دانش مانند امام ماست. اى شيعيان ضعيف و سست دل! چرا مقام ما را مى‏ كاهيد و حجت خود را خرد مى‏ كنيد؟! مگر ممكن است خدا شخصى را پيشواى دين مردم قرار دهد كه از جواب سؤالات مختلف ايشان عاجز بماند. ما در صفحه 303-300 راجع باين موضوع توضيح بيشترى داده ‏ايم.
چقدر مايه تأسف و تأثر است كه اقيانوس علمى با آب شيرين و گوارايش در كنار مردمى جاهل و فقير و تشنه قرار گيرد و با كمال صفا و صميميت سرشارى و گوارائى آب خود را به آنها تذكر دهد و آن تشنگان بيچاره به جاى اينكه در طريق استفاده از آن اقيانوس با يكديگر مسابقه گذارند و جانبازى كنند، چشم روى هم گذاشته و بگويند تو گودال آبى بيش نيستى.
آفرين و صدها هزار آفرين بر روشندلان بيدارى چون زراره و ابو بصير و ابن مسلم كه چشم باز كردند و تا اندازه‏ اى بعظمت آن اقيانوس پى بردند و قطراتى از آن بر گرفتند كه تا روز قيامت تشنه دلان را سيراب كند و به آنها نشاط و خرمى دهد.
دنباله حديث- حمران عرض كرد قربانت گردم، پس بفرمائيد: موضوع قيام على بن ابيطالب و امام حسن و امام حسين عليه‏ السلام چگونه شد كه ايشان براى يارى دين خداى عز ذكره خروج و قيام كردند و چه بلاها از طغيانگران سركش ديدند و بالاخره هم بر ايشان غلبه كردند و امامان كشته و مغلوب شدند.
امام باقر(ع) فرمود: اى حمران خداى تبارك و تعالى آن مصيبات را براى ايشان مقدر فرموده و از مرحله قضا و امضا و حتم گذرانيده و در اختيار خود آنها گذاشته بود و پس از آنكه خود آنها آن مصيبات را اختيار كردند، خدا هم آنرا به مرحله اجرا گذاشت، پس على و حسن و حسين عليه السلام با خبرى كه قبلا از پيغمبر صلى الله عليه و آله شنيده بودند و مى‏ دانستند، قيام كردند و هر كس از ما هم كه سكوت كند، سكوتش از روى علم و بصيرت است:
اى حمران! اگر ايشان در زمان گرفتارى و غلبه طغيانگران از خداى عزوجل جدا بخواهند كه سلطنت طغيانگران را زايل كند و دولتشان را نابود سازد، خدا اجابت مى‏ كند و آن گرفتارى را از ايشان برمى‏ دارد و پس از آن سرآمدن مدت طغيانگران و نابودى سلطنتشان از پاره شدن و از هم پاشيدن يك گلوبند برشته كشيده زودتر انجام مى‏گيرد.
اى حمران بلاهائى كه به آنها ميرسد، بواسطه گناهى كه از آنها سر زده و يا براى عقوبت نافرمانى خدا نمى‏ باشد، بلكه براى درجات و كرامتى است كه خدا خواسته بدان نائل آيند، نسبت بايشان گمانهاى ديگر مبر.