حدیث شماره 3

3- الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمّدٍ عَنْ مُعَلّى بْنِ مُحَمّدٍ عَنِ الْوَشّاءِ قَالَ سَأَلْتُ الرّضَا ع فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ فَقَالَ نَحْنُ أَهْلُ الذّكْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ قُلْتُ فَأَنْتُمُ الْمَسْئُولُونَ وَ نَحْنُ السّائِلُونَ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ حَقّاً عَلَيْنَا أَنْ نَسْأَلَكُمْ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ حَقّاً عَلَيْكُمْ أَنْ تُجِيبُونَا قَالَ لَا ذَاكَ إِلَيْنَا إِنْ شِئْنَا فَعَلْنَا وَ إِنْ شِئْنَا لَمْ نَفْعَلْ أَ مَا تَسْمَعُ قَوْلَ اللّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ‏
اصول كافى جلد 1 صفحه: 304 روايه: 3

ترجمه :
وشاء گويد به حضرت رضا(عليه السلام) عرض كردم: قربانت گردم (((اگر نمى‏دانيد از اهل ذكر بپرسيد))) يعنى چه؟ فرمود: مائيم اهل ذكر و مائيم پرسش شوندگان عرضكردم: شما پرسش شونده و ما پرسش كننده‏ ايم؟ فرمود، آرى:، عرضكردم، بر ماست كه از شما بپرسيم؟ فرمود، آرى عرض كردم: بر شماست كه بما پاسخ دهيد؟ فرمود: نه، اختيار با ماست، اگر خواستيم پاسخ دهيم و اگر نخواستيم پاسخ ندهيم، مگر نمى‏ شنوى قول خداى تبارك و تعالى را (39 سوره 38) (((اينست بخشش بى‏حساب ما خواهى ببخش يا نگهدار (اين بخشش ما است خواهى ببخش يا نگهدار حسابى بر تو نيست).

توضيح:
آيه اخير درباره حضرت سليمان و راجع به اموال دنياست كه خداى تعالى او را سلطان و صاحب اختيار وسيعى نمود و طبق اين آيه باو اختيار داده كه آن اموال را بهر كه خواهد بدهد و بهر كه خواهد ندهد امام عليه السلام اين آيه را در موضوع علم و اختيار پاسخش دادن و ندادن، استشهاد فرموده است و شايد اختيار حضرت سليمان هم شامل بذل مال و علم هر دو بوده است، و معلومست كه پاسخ دهنده را لازمست كه در مقام پاسخ، ملاحظه فهم و استعداد سؤال كننده و هدف و منظور او را از سؤال و ساير شرايط و اوضاع زمان و مكان را بنمايد.
كسى مطلبى را پرسد و استعداد فهم پاسخ آن را ندارد، جواب دادنش لازم نيست و همچنين كسى كه در حضور جمعى كه بايد از آنها تقيه نمود سؤال كند، يا كسيكه از مطلب بيهوده و غير لازمى سؤال كند، نبايد به او جواب داد، بلكه بايد او را بپرسش از مطلب مهم و لازم متوجه ساخت، چنانكه در قرآن كريم اينگونه موارد پيش آمده است، مانند آيه شريفه: (((يسألونك عن الروح قل الروح من امر ربى و ما او تيتم من العلم الا قليلا))) (((درباره روح از تو مى‏پرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است و بشما جز اندكى از دانش نداده ‏اند))) يعنى فهم حقيقت اين سؤال از استعداد و وظيفه شما خارجست و باز مانند آيه شريفه مربوط بعدد اصحاب كهف كه با اجمال و بصورت و بصورت ترديد بيان شده است و نيز مانند آياتى كه راجع بسؤال جناب موسى از حضرت خضر است و نهى كردن شديد حضرت خضر از سؤال و مانند احاديث باب خير و شر كه در كتاب توحيد گذشت.
پس وظيفه امام عليه السلام هم هنگاميكه سؤالى از او مى‏شود، اين است كه اطراف و جوانب سؤال را ملاحظه كند و سؤالى كه وظيفه دارد و صلاح مى‏داند، جواب گويد و نسبت به آنچه صلاح نمى‏داند، سكوت كند يا سر بسته جواب دهد، چنانچه در حديث 379 گذشت.