حدیث شماره 4

4- أَبُو عَلِيّ‏ٍ الْأَشْعَرِيّ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللّهِ ع نَدْعُو النّاسَ إِلَى هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ لَا يَا فُضَيْلُ إِنّ اللّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً أَمَرَ مَلَكاً فَأَخَذَ بِعُنُقِهِ فَأَدْخَلَهُ فِي هَذَا الْأَمْرِ طَائِعاً أَوْ كَارِهاً
اصول كافى جلد 1 صفحه: 235 رواية: 4

ترجمه :
فضيل بن يسار گويد: بامام صادق عليه السلام عرض كردم مردم را به امر تشيع دعوت كنيم؟ فرمود: نه، اى فضيل! چون خدا خير بنده‏ اى را خواهد بفرشته‏اى فرمان دهد كه گردنش بگيرد و او را خواه يا ناخواه در امر تشيع در آورد.

شرح :
در روايات اين باب دو مطلب محتاج بتذكر است: اول اينكه در روايت اول و دوم بود (((بنده‏اى را كه خدا گمراهيش را خواسته، و چون براى بنده‏ اى بد خواهد))) مقصود اراده و خواست اختيارى خداست نه اراده و خواست حتمى او چنانچه در حديث 408 توضيح داده شد. دوم منظور اصلى در اين روايات اينستكه اهل تسنن و عامه را بمذهب تشيع دعوت نكنيد، آنها را رها كنيد و بخودشان واگذاريد. در صورتيكه آيات و اخبار بسيارى راجع بوجوب امر بمعروف و نهى از منكر و ثواب هدايت و تعليم مردم و دفع شبهات مخالفين وارد شده است، پس چگونه در اين اخبار نهى از دعوت و تبليغ مى‏كند ولى با اندكى دقت و تأمل پيداست كه سياق اين روايات در باره اصرار و پافشارى در تبليغ است بطورى كه انسان بخواهد مردم حقيقة شيعة شوند و بحق گرايند، در صورتيكه پيغمبر هم چنين وظيفه‏اى نداشت، آيات بسيارى كه بعضى از آنها در اين روايت ذكر شد در قرآن مجيد است باين مضامين كه: اى پيغمبر محمد (ص) هر چند تو دلت مى‏سوزد و نمى‏توانى مردم را گمراه به بينى و در هدايت ايشان جانبازى مى‏كنى ولى بدانكه همه اين مردم مسلمان نخواهند شد، ايشان را رها كن كه بر تو جز ابلاغ چيزى نيست، خدا مردم را بهتر مى‏شناسد آنكه را شايسته مسلمانى داند، او را بسراغ تو مى‏فرستد. با چند جمله كوتاه تو دلش را روشن مى‏كند و آنكه چنين شايستگى ندارد، اگر چه از خويشان نزديكت باشد، هر چه بگوئى و اندرز دهى، در دل سختش تأثير نكند. پيداست وقتيكه وظيفه رهبر دين اين باشد وظيفه پيروانش بمراتب سهل‏تر و سبكتر است مخصوصا با شدت تقيه در زمان ائمة عليه السلام كه خود آنها را خانه نشين كرده بود، بمردم كارى نداشتند جز آنكه هر كس مسأله‏اى از توحيد و معارف و فروع پرسد جوابش گويند و با روش مسالمت آميز خود مذهب تشيع را باقى دارند. پس اصحاب و پيروان ايشان نبايد كاسه داغتر از آش و دايه دلسوزتر از مادر شوند.