حدیث شماره 2
2- عِدّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيّوبَ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ مُحَمّدٍ الطّيّارِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ إِنّهُ لَيْسَ شَيْءٌ فِيهِ قَبْضٌ أَوْ بَسْطٌ مِمّا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَوْ نَهَى عَنْهُ إِلّا وَ فِيهِ لِلّهِ عَزّ وَ جَلّ ابْتِلَاءٌ وَ قَضَاءٌ
اصول كافى جلد 1 صفحه: 210 رواية: 2
ترجمه :
و فرمود: از آنچه خدا به آن امر كرده يا از آن نهى فرموده چيزي كه در آن قبض و بسطى باشد نيست مگر آنكه براى خداى عزوجل نسبت به آن آزمايش و حكمى است.
شرح :
قبض و بسط تقريبا مانند حركت و سكون است و داراى معنى عامى است كه بيشتر اوضاع و احوال خلق را شامل مى شود زيرا قبض و بسط خدا نسبت بدارائى مردم فقر و غناى آنهاست و نسبت به نفسشان غم و شادى آنها و نسبت ببدنشان مرض و تندرستى آنها و نسبت بكردارشان خذلان و توفيق ايشان و نسبت بدعايشان اجابت و عدم اجابت آنست و همچنين ساير جهات انسان از معنى قبض و بسط خارج نيست ولى چون در روايت دوم اين قبض و بسط مقيد بامر و نهى خدا شده است مختص مىشود به اموري كه مربوط بشرع و دين باشد و خدا در آن فرمان يا نهيى داشته باشد مانند فقر و غنى و صحت و مرض، كه انسان در حالت فقر و مرض امر بصبر و شكيبائى دارد و در حال صحت و ثروت امر بپرداخت حقوق واجب و به دستگيرى از فقرا وصله رحم و مانند آن دارد پس تمامى اين گونه احوال بندگان اولا بخواست و حكم خداست و ثانيا خدا بوسيله همين امور بندگانش را آزمايش و امتحان مىكند نه براى آنكه خودش از حال خودش از حال آنها با خبر شود زيرا او علام العيوست بلكه براى آنكه استحقاق ثواب يا عقاب را بخود آنها بفهماند و حجت را بر آنها تمام كند.