اعتراف به حق
بزرگان اهل سنت كه اهل انصافند، چنين نظر دارند كه وهابيان و متعصبان از مخالفان شيعه، متوجه اشتباه خود در مرحله شناخت انتسابي شيعه نيستند، و به همين جهت طبيعي است كه بين شيعه و غاليان تفكيك نميگذارند. اينك به عبارات برخي از اين افراد اشاره ميكنيم:
1 - «انور جندي» انديشمند سني مصري در اين باره مينويسد: «سزاوار است كه يك پژوهشگر، هشيارانه بين شيعه و غاليان - كساني كه امامان شيعه، سخت به آنان تاختهاند و در مورد نيرنگشان هشدار دادهاند - جدايي افكند».(374)
2 - «علي عبدالواحد وافي» ديگر نويسنده مصري در اين باره مينويسد: «بسياري از نويسندگان ما بين شيعه جعفري و فرقههاي ديگر شيعه خلط كردهاند».(375)
3 - «محمد غزالي» امام سنيان اين دوران نيز تلاشي فراگير براي تصحيح شيوه مطالعاتي مخالفان متعصب شيعه انجام داده و با اقتدار تمام در برابر آنان ايستاده و براي حل مشكل كساني كه خلط بين تشيع و غلو كردهاند، زحمات فراواني كشيده است. او در اين باره ميگويد: «برخي از اين دروغگويان كه بين شيعه و غاليان خلط نمودهاند، شايع كردهاند كه شيعه پيروان علي و سنيها پيروان محمدصلي الله عليه وآله هستند. و شيعه، علي را براي نبوت شايستهتر ميداند و معتقد است كه نبوت به غلط به ديگري تعلق گرفته است. اين از تهمتهاي بسيار زشت و دروغهاي پست است».(376)
او در جايي ديگر ميگويد: «برخي از اين گونه افراد به دروغ و به جهت وارونه كردن حقايق، به شيعه نسبت دادهاند كه معتقد به نقصان آيههاي قرآن است».(377)
4 - «عبدالحليم جندي» يكي ديگر از دانشمندان اهل سنت مينويسد: «كارهاي غاليان را به شيعه نسبت دادند و با اين كار تاثيري نابجا در برداشت ديگران نسبت به شيعه گذاشتند. و تهمتهايي به شيعه نسبت دادند كه آنان از اين تهمتها بيزاري ميجويند؛ مثل اين كه امام، همان خدا است...».(378)
5 - دكتر «طه حسين» نيز در اين باره ميگويد: «دشمنان شيعه همه چيز را به آنان نسبت ميدهند و تنها به شنيدهها و ديدههايشان از شيعه بسنده نميكنند بلكه بيشتر به آنها ميافزايند. و باز به اين مقدار نيز اكتفا نميكنند، بلكه همه اينها را به گردن ياران اهلبيت پيامبرعليهم السلام ميگذارند. آنان هم چون دزدان گردنه در كمين نشستهاند و تك تك گفتهها و كردار شيعيان را زير نظر گرفتهاند، و حتي بيش از آنچه شيعيان گفته يا انجام دادهاند، به آنان نسبت ميدهند، و شيعه را به مطالب عجيب و غريبي متهم ميسازند».(379)
6 - دكتر «علي عبدالواحد وافي» نيز ميگويد: «اختلاف بين ما سنيان و شيعيان، هر قدر هم كه بزرگ جلوه كند از دايره اجتهاد مشروع خارج نخواهد بود».(380)
7 - «سالم بهنساوي» نيز ميگويد: «قرآن موجود در ميان اهل سنت، دقيقا همان قرآن موجود در مساجد و خانههاي شيعيان است».(381)
8 - «حسن البنا» از دانشمندان و رهبران جنبش اسلامي مصر، يكي از پرشورترين كساني است كه براي تصحيح سبك مطالعات شيعهشناسي وهابيان تلاش نموده و با نظريه پردازان همساني تشيع و غلو به سختي در افتاده و از اينان بسيار تعجب كرده كه چگونه مرتكب اين اشتباه شدهاند، با وجود آنكه كتابخانههاي دنيا لبريز از گنجينههايي است كه دانشمندان شيعه از خود به يادگار گذاشتهاند.
اين عبارت را نيز عمر تلمساني - شاگرد حسن البنا - از او نقل كرده است.(382)
9 - نويسنده معروف سني «عباس محمود عقاد» هم از آنهايي است كه متوجه اين انحراف شده تا جايي كه «انيس منصور» نويسنده معروف مصري از او نقل ميكند كه گفته است: «اگر اجل به او مهلت دهد ميخواهد پژوهشي منطقي درباره مذهب شيعه انجام دهد؛ زيرا ياوههايي كه به دروغ به شيعه نسبت ميدهند چهرهاي نامناسب از شيعه براي بسياري از مردم نمايش داده است. ولي - مع الاسف - عمرش براي نوشتن اين كتاب كفاف نداد».(383)
10 - «محمد كرد علي» مورخ سني نيز به سختي بر اين گروه كه فرقي بين شيعه و غاليان نميگذارند تاخته، ميگويد: «عقيده برخي از نويسندگان كه ميگويند: مذهب تشيع از بدعتهاي عبدالله بن سبا است، خيال باطلي بيش نيست كه از كمانديشي آنان سرچشمه گرفته است. و هر كس موقعيت عبدالله بن سبا را در شيعه بداند و از بيزاري آنان از او و گفتار و كردارش باخبر شود و كلمات دشمنان شيعه را كه همگي از او بدگويي كردهاند ديده باشد، پي ميبرد كه آن عقيده چقدر نادرست است».(384)
11 - «عمر تلمساني» رهبر اخوان المسلمين نيز از جمله كساني است كه از يكي دانستن تشيع و غلو بسيار تعجب ميكند و اظهار ميدارد كه «فقه شيعي از جهت قدرت و اوج تفكر در آن، دنياي اسلام را سيراب كرده است».(385)
12 - «محمد ابوزهره» يكي ديگر از پيشوايان اهل سنت در عصر حاضر از اين شيوه سخت هراسان گشته و تفسير نادرست مخالفان شيعه از برخي تعبيرات كلامي اين مذهب را مورد نقد قرار داده و درباره «تقيه» ميگويد: «تقيه آن است كه مومن از روي ترس از شكنجه يا به جهت دسترسي به هدف والايش كه خدمت به دين خداست، برخي از عقايد خود را پوشيده بدارد. و اين معنا ريشه در خود قرآن دارد...».(386)
او در پاسخ وهابيان كه عقيده شيعيان را درباره امام با عقيده غاليان يكي دانستهاند، مينويسد: «اماميه، مقام امام را به مقام پيامبرصلي الله عليه وآله نميرساند».(387)
13 - استاد احمد بك، استاد شيخ شلتوت و ابوزهره ميگويد: «شيعه اماميه همگي مسلمانند و به خدا و رسول و قرآن و هر چه پيامبرصلي الله عليه وآله آورده، ايمان دارند. در ميان آنان از قديم و جديد فقيهاني بزرگ و علمايي در هر علم و فن ديده ميشود. آنان تفكري عميق داشته و اطلاعاتي وسيع دارند. تاليفات آنان به صدها هزار ميرسد و من بر مقدار زيادي از آنها اطلاع پيدا نمودم».(388)
14 - شيخ محمد ابوزهره نيز مينويسد: «شكي نيست كه شيعه، فرقهاي است اسلامي،... هر چه ميگويند به خصوص قرآن يا احاديث منسوب به پيامبرصلي الله عليه وآله تمسك ميكنند. آنان با همسايگان خود از سنيها دوست بوده و از يكديگر نفرت ندارند».(389)
15 - استاد محمود سرطاوي، يكي از مفتيان اردن ميگويد: «من همان مطلبي را كه سلف صالحمان گفتهاند ميگويم و آن اينكه شيعه اماميه برادران ديني ما هستند، بر ما حق اخوت و برادري دارند و ما نيز بر آنان حق برادري داريم».(390)
16 - استاد عبدالفتاح عبدالمقصود نيز ميگويد: «به عقيده من شيعه تنها مذهبي است كه آينه تمام نما و روشن اسلام است و هر كسي كه بخواهد بر اسلام نظر كند بايد از خلال عقايد و اعمال شيعه نظر نمايد. تاريخ بهترين شاهد است بر خدمات فراواني كه شيعه در ميدانهاي دفاع از عقيده اسلامي داشته است».(391)
17 - دكتر حامد حنفي داوود، استاد ادبيات عرب در دانشكده زبان قاهره ميگويد: «از اينجا ميتوانم براي خواننده متدبر آشكار سازم كه تشيع آن گونه كه منحرفان و سفيانيها گمان ميكنند كه مذهبي است نقلي محض، يا قايم بر آثاري مملو از خرافات و اوهام و اسراييليات، يا منسوب به عبدالله بن سبا و ديگر شخصيتهاي خيالي در تاريخ نيست، بلكه تشيع در روش علمي جديد ما به عكس آن چيزي است كه آنان گمان ميكنند. تشيع اولين مذهب اسلامي است كه عنايت خاصي به منقول و معقول داشته است و در ميان مذاهب اسلامي توانسته است راهي را انتخاب كند كه داراي افق گستردهاي است. و اگر نبود امتيازي كه شيعه در جمع بين معقول و منقول پيدا كرده هرگز نميتوانست به روح تجدد در اجتهاد رسيده و خود را با شرايط زمان و مكان وفق دهد، به حدي كه با روح شريعت اسلامي منافات نداشته باشد».(392)
او همچنين در تقريظي كه بر كتاب عبدالله بن سبا زده ميگويد: «سيزده قرن است كه بر تاريخ اسلامي ميگذرد و ما شاهد صدور فتواهايي از جانب علما بر ضد شيعه هستيم، فتاوايي ممزوج با عواطف و هواهاي نفساني. اين روش بد سبب شكاف عظيم بين فرقههاي اسلامي شده است. و از اين رهگذر نيز علم و علماي اسلامي از معارف بزرگان اين فرقه محروم گشتهاند، همانگونه كه از آراي نمونه و ثمرات ذوقهاي آنان محروم بودهاند. و در حقيقت خساراتي كه از اين رهگذر بر عالم علم و دانش رسيده، بيشتر است از خساراتي كه توسط اين خرافات به شيعه و تشيع وارد شده است، خرافاتي كه در حقيقت، ساحت شيعه از آن مبرا است. و تو را بس، اينكه امام جعفر صادق (متوفاي 148 ه .ق) - پرچمدار فقه شيعي - استاد دو امام سني است: ابوحنيفه نعمان بن ثابت (متوفاي 150 ه .ق) و ابي عبدالله مالك بن انس (متوفاي 179 ه .ق) و در همين جهت است كه ابوحنيفه ميگويد: اگر آن دو سال نبود، نعمان هلاك ميشد. مقصود او همان دو سالي است كه از علم فراوان جعفر بن محمد بهرهها برده بود. و مالك بن انس ميگويد: من كسي را فقيهتر از جعفر بن محمد نديدم».(393)
18 - استاد ابوالوفاء غنيمي تفتازاني، مدرس فلسفه اسلامي در دانشگاه الازهر ميگويد: «بسياري از بحث كنندگان در شرق و غرب عالم، از قديم و جديد، دچار احكام نادرست زيادي بر ضد شيعه شدهاند كه با هيچ دليل يا شواهد نقلي سازگار نيست. مردم نيز اين احكام را دست به دست كرده و بدون آنكه از صحت و فساد آن سوال كنند، شيعه را به آنها متهم مينمايند. از جمله عواملي كه منجر به بيانصافي آنان نسبت به شيعه شد، جهلي است كه ناشي از بياطلاعي آنان نسبت به مصادر شيعه است و در آن اتهامات تنها به كتابهاي دشمنان شيعه مراجعه نمودهاند».(394)