ايمان در لغت و اصطلاح‌

خليل بن احمد مي‌گويد: ايمان؛ يعني تصديق نمودن و مومن؛ يعني تصديق‌كننده. و اصل آن از ماده «امن» ضد خوف است.(93)
از كلمات ابن منظور در «لسان العرب» استفاده مي‌شود كه ايمان دو استعمال دارد: يكي ضد كفر، و ديگري تصديق، ضد تكذيب.(94)
و در اصطلاح: ايمان به معناي تصديق قلبي است با اقرار به زبان، لذا عمل جزء آن نيست، بلكه شرط كمال ايمان است.
اين معنا مويد مرجيه - كه قايل هستند عمل اهميتي ندارد - نيست، بلكه هدف از اين تعريف آن است كه بگويد: آنچه انسان را از كفر به ايمان متحول كرده و حكم به احترام جان و مالش مي‌دهد تصديق قلبي است، در صورتي كه با اقرار به زبان در صورت امكان مقرون گردد. اما آنچه كه انسان را از جهنم نجات مي‌دهد تصديق توام با عمل است. و شاهد اين مطلب كه عمل جزء ايمان نيست، آيات و روايات است:
1 - خداوند متعال عمل صالح را عطف بر ايمان كرده است، آنجا كه مي‌فرمايد: «ان الذين آمنوا وعملوا الصالحات»؛(95) «همانا كساني كه ايمان آورده و عمل صالح به‌جاي آورده‌اند.» و مي‌دانيم كه مقتضاي عطف، مغايرت بين معطوف و معطوف عليه است. و اگر عمل داخل در ايمان باشد در اينجا تكرار لازم مي‌آيد.
2 - هم چنين مي‌فرمايد: «ومنْ يعْملْ من الصالحات وهو موْمن»؛(96) «و هر كس كه عمل صالح انجام دهد؛ در حالي كه مومن است.» كه از اين آيه نيز مغايرت بين عمل و ايمان در مفهوم استفاده مي‌شود.
3 - و نيز خداوند متعال مي‌فرمايد: «وانْ طايفتان من الْموْمنين اقْتتلوا فاصْلحوا بيْنهما فانْ بغتْ احْداهما علي اْلاخْري فقاتلوا التي تبْغي حتي تفي‌ء الي امْر الله»؛(97) «و اگر دو طايفه از اهل ايمان به قتال و دشمني برخيزند، شما مومنان در ميان آنان، صلح برقرار كنيد، و اگر يك قوم بر ديگري ظلم كرد با آن طايفه ظالم قتال كنيد، تا به فرمان خدا بازآيد.» مشاهده مي‌نماييم كه در اين آيه خداوند مومن را بر گروه معصيت‌كار و ظالم اطلاق كرده است.
4 - و در آيه ديگري مي‌فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله وكونوا مع الصادقين»؛(98) «اي مومنين! تقوا پيشه كرده و همراه با صادقين باشيد.» در اين آيه خداوند مومنين را به تقواي الهي؛ يعني انجام واجبات و ترك محرمات امر نموده است.
5 - از برخي آيات نيز استفاده مي‌شود كه محل ايمان قلب است. خداوند مي‌فرمايد: «اوليك كتب في قلوبهم اْلايمان»؛(99) «آنان كساني هستند كه خدا بر دل‌هايشان نور ايمان نگاشته است.» در جايي ديگر مي‌فرمايد: «ولما يدْخل اْلايمان في قلوبكمْ»؛(100) «و هنوز ايمان در دل‌هايتان داخل نشده است.»
6 - بخاري به سند خود از رسول خداصلي الله عليه وآله نقل كرده كه در روز خيبر فرمود: «به طور حتم پرچم را به دست كسي مي‌سپارم كه او خدا و رسول را دوست دارد و خداوند به دست او فتح و پيروزي قرار خواهد داد.
عمر بن خطاب گفت: «هيچ زماني به مانند آن وقت امارت را دوست نداشتم. انتظار مي‌كشيدم كه پيامبرصلي الله عليه وآله مرا صدا زند. رسول خدا علي بن ابي طالب را خواست، آن‌گاه پرچم را به او داد و فرمود: پيش برو و به چيزي توجه نكن تا اين‌كه خداوند به دست تو فتح و پيروزي حاصل كند. علي مقداري حركت كرد، سپس متوقف شد و صدا زد: اي رسول خدا! تا كجا با آنان بجنگم؟ پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: با آنان قتال كن تا شهادت به وحدانيت خدا و نبوت من دهند. و اگر اين‌چنين كردند خون و اموالشان محفوظ خواهد بود».(101)
7 - شيخ صدوق‌رحمه الله به سند صحيح از امام صادق‌عليه السلام نقل مي‌كند كه فرمود: «شهادت به وحدانيت خدا و نبوت پيامبرصلي الله عليه وآله و اقرار به طاعت و معرفت امام، كمتر چيزي است كه انسان را به ايمان مي‌رساند».(102)