پي نوشت

1. ر.ك: فرهنگ فرق اسلامى، دكتر محمد جواد مشكور، ص 266 - 268.
2. ر.ك: فرهنگ فرق اسلامى، ص 97 - 98؛ هفتاد و دو ملّت، ص 153 - 155.
3. براى آشنايى بيش‏تر با ديوان اشعار و غزليات او، به لغت نامه‏ ى دهخدا، ج 19، ص 321 - 324 مراجعه شود.
4. براى توضيحات بيش‏تر خاندان حجة‏الاسلام، به لغت نامه‏ ى دهخدا، ج 9، ص 320 - 325 مراجعه شود.
5. فرهنگ فرق اسلامى، ص 35.
6. ر.ك: إحقاق الحق، ص 167 - 223.
7. ر.ك: قرنان من الاجتهاد والمرجعية في أسرة الإحقاقى، ميرزا عبدالرسول الحائري الإحقاقي؛ مقدمه و حواشى «ديوان اشعار نيّر تبريزى» به قلم ميرزا عبدالرسول احقاقى؛ آشنايى با فرق و مذاهب اسلامى، رضا برنجكار، ص 175 - 178.
8. ر.ك: حقايق شيعيان، ميرزا عبدالرسول احقاقى اسكويى، چاپ تبريز، سال 1334 شمسى. براى آگاهى بيش‏تر خوانندگان از مطالب كتاب، فهرست مندرجات آن را نقل مى‏ كنيم: شيخ احسايى و قضاوت‏هاى تاريخ، شيخ احسايى و اصول الدين؛ شيخ احسايى و امام غايب؛ شيخ احسايى و طريقه‏ ى اصولى و اخبارى؛ شيخ احسايى و حكما و فلاسفه؛ شيخ احسايى و ركن رابع؛ عداوت بابيّه و بهاييه با شيخ احسايى و طرفداران حقيقى او؛ شيخ احسايى و شريعت مقدّس حضرت خاتم الأنبياء صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ، شيخ احسايى و كلّى بودن امام؛ شيخ احسايى و نام شيخى و كشفى؛ شيخ احسايى و معاد جسمانى؛ شهادت دانشمندان بزرگ اسلام درباره‏ى حضرت شيخ بزرگوار. او، قسمتى از اجازه نامه‏ هاى سيّد مهدى طباطبايى بحرالعلوم و شيخ جعفر نجفى كبير و شيخ حسين آل عصفور و ميرزا مهدى شهرستانى و سيّد آقا على طباطبايى و ميرزا محمّد باقر خوانسارى را درباره‏ ى شيخ احسايى آورده است و كتاب را با عنوان «پس از شيخ احسايى» و بر شمردن كتب و تأليفات شيخ، به پايان برده است.
9. ر.ك: احقاق الحق، ص 167 - 223.
10. ر.ك: حقايق شيعيان، ص 7 - 47؛ كلمه ‏اى از هزار، غلامحسين معتمدالاسلام، ص 64 - 66، تبريز، چاپخانه ى شفق، 1398 (نقل از: آشنايى با فرق و مذاهب، ص 178 - 179).
11. در كتاب آيين باب، ص 4، آمده است: «پدر سيّد على محمّد، سيّد على رضا و نام جدّش سيّد ابراهيم پسر سيّد فتح الله است. و خودِ «باب» هم در كتاب بين الحرمين، نامِ خود و نياكان‏اش را چنين نوشته است.
12. «باب» در كتاب بين الحرمين، درباره‏ ى زمان ولادت‏اش آورده است: «و انّه لعبد قد ولد في يوم اوّل المحرّم من سنة 1235...». بعضى هم نوشته‏اند كه ميرزا على محمّد شيرازى، در يكم محرّم 1236 هجرى قمرى (نهم اكتبر 1820 ميلادى) در شيراز به دنيا آمد و در 27 شعبان سال 1266 هجرى قمرى (نهم ژوئيه سال 1850 ميلادى) در نزديكى ارگ تبريز، در سنّ سى سالگى، تيرباران شده است. ر.ك: لغت نامه‏ ى دهخدا، ج 9، ص 32.
13. بعيد نيست كه مخاطبِ «باب» در اين عبارت: «إنّ يا محمّد معلّمي، لاتضربنى فوق حدّ معيّن...»، معلّم وى، همين شيخ محمّد عابد باشد. (اين عبارت در كتاب بيان عربى، ص 25، آمده است.)
14. ر.ك: تلخيص تاريخ نبيل زرندى، اشراق خاورى، ص 63 - 64.
15. ر.ك: مقاله‏ى سيّاح، ص 5. اين كتاب، تأليف عباس افندى (پسر بزرگ حسينعلى بهاء) است كه نام‏هاى ديگرى هم مانند سرگذشت يك مسافر، روزنامه‏ى يك مسافر، شرح سيّاح دارد. بنا به نقل مؤلف الكواكب الدرية، ص 7، اين كتاب در بمبئى (هندوستان) و نيز از سوى ادوارد براون در انگلستان به چاپ رسيده است.
16. ر.ك: لغت نامه‏ى دهخدا، ج 9، ص 32.
17. بعضى از نويسندگان بابى و بهايى، تحصيل سيّد على محمّد «باب» را جز از مكتب انكار كرده ‏اند و نسبت «امّى» به وى داده‏ اند. به عنوان نمونه، حاجى ميرزا جانى كاشانى، مؤلّف «نقطة الكاف» ضمن ردّ شركت «باب» در درس سيّد كاظم رشتى، ادّعا كرده كه وى گاهى به مجلس موعظه‏ ى او مى‏ رفته است و حتّى در صفحه‏ ى 109 تصريح مى‏كند: «نفسى كه امّى بوده، يعنى سواد عربيّت درستى نداشته ]است ]...»، ولى با توجّه به اسناد تاريخى، جايى براى چنين ادّعايى باقى نمى ‏ماند.
18. أسرار الآثار خصوصى، فاضل مازندرانى، ج 1، ص 192 - 193.
19. همان، ج 4، ص 370.
20. ظهور الحق، فاضل مازندرانى، ج 3، ص 479. اين كتاب، از جمله كتاب‏هاى فرقه بهاييه است كه در مصر به چاپ رسيده است.
21. ر.ك: روضة الصّفاء ناصرى، رضا قلى خان هدايت. از صفحه‏ى 1270 تا صفحه‏ ى 1274 جلد دهم اين كتاب، مطالبى درباره‏ ى بابيه و بهاييه آمده است.
22. ر.ك: خاتميت پيامبر اسلام، ص 41؛ تلخيص تاريخ نبيل زرندى، عبدالحميد اشراق خاورى، ص 66.
23. ر.ك: تلخيص تاريخ نبيل زرندى، ص 67.
24. ر.ك: لغت نامه‏ى دهخدا، ص 33.
25. اين جريان، در ناسخ التواريخ (بخش قاجاريه) جلد سوم، با تفصيل بيش‏ترى آمده است. ر.ك: لغت نامه‏ ى دهخدا، ج 9، ص 51. علاوه بر آن، مؤلّف «نقطة الكاف» در صفحه‏ى 105، چنين آورده است:
«... بعد از آن كه نجم وجود آن سيّد بزرگوار [ حاج سيّد كاظم رشتى ] غروب نمود، بعضى از اصحاب با صدق و وفاء آن سرور، نظر به فرمايش آن نيّر اعظم، در مسجد كوفه، مدّت يك اربعين، معتكف گرديده، ابواب ما تشتهى الأنفس را بر روى خود بسته، و روى طلب، بر خاك عجز و نياز گذارده و دست الحاح به درگاه موجد كلّ فلاح بر آورده و به لسان سرّ و جهد در پيش گاه فضل حضرت رب المتعال عارض گرديده كه: بارالها! ما گم شدگان در وادى طلب‏ايم، و از لسان محبوب موعود به ظهور محبوب‏ايم، و به جز حضرت تو مقصد و پناهى نداريم. اينك، از تموّج بحربى كران‏ات مستدعى چنان‏ايم كه حجاب غيريّت را از ميانه‏ ى ما و ولىّ‏ات برداشته، تا چشم فؤاد ما به نور طلعت معرفت‏اش روشن گردد. دلِ سوخته‏اى ما را از آتش فراق آن سرور افئده‏ى موحّدين، به آب وصال‏اش تسلّى بخش. چون كه فرمايش حضرت خداوند رحمان در اين خطاب بود به عباد مقبلين خود كه «أُدعونى استجب لكم»و لهذا تير دعاى با صدق و اخلاص نقطه انداز پرده‏ى دعوت، به اجابت رسيده و در عالم اشراق، به تجلّى معرفت جمال غيبى آن شمس وحدت مرآت فؤادش، متجلّى گرديده و بيت طلوع‏اش را كه كعبه‏ى حقيقت بود، عارف شده، و لهذا قدم طلب در سبيل وصال‏اش، گذارده و به سوى كشور شيراز جان افزا شتابيده...». نيز ر.ك: لغت نامه‏ ى دهخدا، ج 9، ص 33.
26. مؤلف الكواكب الدرّية، اسامى هجده تن را چنين آورده است: حاجى ملاّ محمّد على بار فروشى (ملقّب به «قدوس»)؛ ملاّ حسين بشرويه (ملقب به «باب الباب»)؛ آقا ميرزا محمّد باقر (از خويشان باب الباب كه او را «ميرزا باقر كوچك» گفتند. گويا، پسر خالوى باب الباب بوده است)؛ آقا محمّد حسن (برادر باب الباب)؛ ملاّ على بسطامى (كه سبب ايمان حاج سيّد جواد كربلايى و مبشّر و مبلّغ درعراق عرب بود)؛ قرة العين طاهره؛ شيخ محمّد ابدال؛ آقا سيّد حسين يزدى (ولد آقا سيد احمد معروف به «كاتب وحى»)؛ ميرزا محمّد روضه خوان يزدى؛ سعيد هندى؛ ملاّ محمد خويى؛ ملاّ خدابخش قوچانى (كه به سبب كثرت علم و تحقيق، او را ملاّ على رازى گفته‏اند)؛ ملاّ جليل ارومى؛ ملاّ باقر تبريزى (كه حامل جعبه و قلم دان و الواح نقطه‏ى اولى به جهت بهاءالله توسّط ملاّ عبدالكريم قزوينى بوده است.)؛ ملاّ يوسف اردبيلى؛ ميرزا هادى قزوينى؛ ميرزا محمّد على قزوينى (اين دو، برادر بودند و در قلعه‏ى طبرسى (در مازندران) كشته شدند)؛ ملاّ حسين بجستانى (كه بعد از قتل باب، دچار تزلزل شد.).
27. ر.ك: الكواكب الدرّيّة في مآثر البهائية، عبدالحسين آيتى (آواره)، ج 1، ص 43. اين كتاب، در 575 صفحه در سال 1342 هجرى قمرى درمصر به چاپ رسيد. مؤلف، پس از آن كه از فرقه‏ى ضالّه‏ ى بهائيت روى گردانيد، ردّيه‏اى بر اين كتاب و عقيده‏ى سابق خود نوشت كه با نام كشف الحيل، در چهار جلد نشر يافته است.
28. ر.ك: دائرة‏المعارف الشيعية العامّة، محمد حسين اعلمى حائرى، ج 6، ص 20.
29. نقطة‏الكاف، حاجى ميرزا جانى كاشانى، ص 181.
30. بهائيان، محمّد باقر نجفى
31. احسن القصص، ذيل آيه‏ى 55 از سوره‏ى يوسف.
31. همان.
32. اَحسن القصص، على محمّد شيرازى، ص 1؛ ر.ك: دانشنامه ى جهان اسلام، ج 1، ص 17.
33. نقطة الكاف، ص 135.
34. دايرة‏المعارف تشيع، ج 3، ص 4 - 5.
35. بيان، ص 3 (نسخه‏ى خطّى).
36. ر.ك: بيان، ص 1.
37. ر.ك: لوح هيكل الدين، على محمّد باب، ص 18 (نسخه‏ى خطّى).
38. تلخيص تاريخ نبيل زرندى، همان، ص 141.
39. ر.ك: نظر اجمالى در ديانت بهائيت، احمد يزدانى، ص 13، تهران 1329 ش.
40. ر.ك: ظهور الحق، فاضل مازندرانى، ج 3، ص 14.
41. ناسخ التواريخ، بخش قاجاريه، جلد دوم؛ شيخيگرى، بابيگرى، مرتضى مدرس چهارده ى، ص 205 - 206؛ لغت نامه‏ى دهخدا، ج 9، ص 44 - 47.
42. كشف الغطاء، ص 204 - 205، ابوالفضل گلپايگانى، چاپ تركستان.
43. نقطة الكاف، ص 162؛ حاجى ميرزا جانى كاشانى، ليدن 1328 ه / 1910 م.
44. همان.
45. تلخيص تاريخ نبيل زرندى، ج 1، ص 163 و 195.
46. همان، ج 1، ص 130.
47. بهائيان، ص 252، محمد باقر نجفى.
48. ر.ك: دانشنامه‏ ى جهان اسلام، ج 1، ص 18-19، زير نظر سيد مصطفى مير سليم، تهران 1375. و نيز ر.ك: الموسوعة الذهبية للعلوم الإسلامية، ج 7، ص 554-555، دكتر فاطمه محجوب، قاهره.