معاويه

هر چند همه با روحيات و جنايات وحشتناك معاويه كاملا آشنائى داشته و نيازى به معرفى او و خاندان معلوم الحالش نيست ، ليكن از آن جائى كه راويان كذاب حد و مرزى در حرفه جعل حديث قائل نيستند ، براى معاويه نيز مناقب و فضايل بسيارى ساخته‌اند . ( 7 ) يكى از آنها اين است كه پيامبر فرمود : " خداوند در وحى خود ، جبرئيل و من و معاويه را امين دانسته است ، و معاويه - به دليل اينكه علم بسيارى دارد و در خصوص كلام پروردگار امين است - نزديك بود ( به جاى من ) به نبوت مبعوث گردد . . . " . ( 8 ) فيروز آبادى وعجلونى مى گويند : " در باب فضايل معاويه حتى يك حديث صحيح هم وجود ندارد " . ( 9 ) ابن تيميه نيز مى گويد : " گروهى به جعل فضايل معاويه پرداختند و در اين باره احاديثى را از قول پيامبر ( ص ) نقل نمودند كه تمامى  آنها دروغ است " ( 10 ) فرمايشات پيامبر درباره معاويه رسول خدا ص - با آگاهى از ضمير نا پاك معاويه - مى فرمايند : " خدايا ! معاويه وعمرو بن عاص را به آتش دوزخ در انداز . . . " . ( 11 ) طبرى ونصر بن مزاحم نيز نقل كرده‌اند كه پيامبر ( ص ) ابو سفيان و معاويه ويزيد را لعن فرموده‌اند . ( 12 ) همچنين حديث معروفى از پيامبر ( ص ) ذكر شده كه حفاظ عامه آن را در كتب خويش نقل نموده‌اند . پيامبر مى فرمايد : " هنگامى  كه معاويه را بالاى منبر من ديديد او را بكشيد " . ( 13 ) صحابه پيامبر ( ص ) نيز سخنان تندى عليه معاويه گفته‌اند كه بسيارى از آنها در كتاب الغدير درج شده است . ( 14 ) ذكر كشتارها و جناياتى كه معاويه در طول سلطنت خويش نمود از حوصله اين ارواق خارج است . علت اصلى دشمنى معاويه با على اين بود كه على عليه السلام وى را مانند عثمان والى شام ننمود . على ( ع ) در اوايل خلافت خود جرير را نزد معاويه فرستاد تا او موضع معاويه درباره خلافت خودش آگاه شود . معاويه به جرير گفت : " من نظرى دارم . . . ( و آن اينكه ) به على بنويسى كه خراج شام و مصر را از آن من سازد و هنگام مرگش بيعت ( با كسى را ) بر گردن من تحميل ننمايد . ( در اين صورت ) من خلافت را به تسليم مى كنم و به او خواهم نوشت كه خليفه است . . . " . ( 15 ) اما امير المؤمنين على عليه السلام فردى نبود كه زمام امورش را به دست فرد تبهكارى چون معاويه بدهد . هنگامى  كه معاويه از جواب مثبت على ( ع ) مأيوس شد ، پيراهن عثمان را علم نمود و به معاندت با على ( ع ) پرداخت . وى همه جا مى گفت على ( ع ) در قتل عثمان دست داشته است و حال آنكه در زمان كشته شدن عثمان ، على ( ع ) در خارج از مدينه بود . ( 16 ) معاويه در ستيز به على ( ع ) ، جناياتى مرتكب شد كه قلم از بيان آن عاجز است . طبرى و ديگران مى گويند : " بنى اميه هنگامى  كه مى شنيدند بر نوزادى نام " على " را گذارده‌اند ، آن نوزاد را بى درنگ مى كشتند " . ( 17 ) معاويه هميشه در آخر خطبه نماز جمعه مى گفت : " خدايا ! ابوتراب ( = على ) در دين تو ملحد شده است و ( مردم را ) از راه تو باز داشته . خدايا ! او را به شدت لعن نما و به عذابى دردناك عذابش كن ( اللهم إن ابا تراب الحد في دينك وصد عن سبيلك ، فالعنة لعنا وبيلا وعذبه عذابا اليما ) . معاويه براى تمامى  عمالش نوشته بود كه اين جملات را بالاى منبرها بگويند . ( 18 ) سپاهيان معاويه در جنگ صفين 25 هزار نفر از اصحاب على ( ع ) را كشتند . ( 19 ) جمعى از اين كشته شدگان ، از صحابه باوفاى پيامبر اكرم ( ص ) بودند . يك بار

يكى از سپاهيان معاويه به هاشم مرقال گفت : " . . جنگ ما با شما به اين دليل است كه دوست شما ( على ) نماز نمى خواند ! خود شما هم نماز نمى خوانيد . خليفه ما را ( = عثمان را ) همين رفيق شما كشت و خود شما هم او را كمك كرديد . . . " ( 20 ) نحوه تهديد نمودن معاويه در خصوص مخالفينش ، به خوبى نمايانگر شدت جنون بىپرواى اوست . وى درباره عمير بن قره ( كه از صحابه پيامبر است ) مى گويد : " آنگاه كه دستم به عمير رسيد بايد در گوشهايش سرب گداخته ريخته شود " . ( 21 ) و بالاخره همين عمير مانند هزاران تن ديگر به دست عمال معاويه مظلومانه كشته شد . عمرو بن حمق خزاعى نيز از كسانى است كه فقط به جرم شيعه بودن سر از بدنش جدا شد . معاويه دستور داد سر عمرو بن حمق را در بازار شهر نصب كنند تا مايه عبرت ديگران باشد . ( 22 ) معاويه ويزيد مجتهد هستند ! ابن حجر هيتمى  در دفاع از جنايات و خلافت معاويه مى گويد : " معاويه مجتهد بوده و به اجتهاد خود عمل كرده است " . ( 23 ) بلى ، لفظ اجتهاد را بدين گونه مبررى براى تبهكاريها كرده‌اند . ابن حزم نيز مى گويد : " قاتل على ( ع ) مجتهد است ( 24 ) وعمار نيز به دست يك مجتهد به قتل رسيد " . ( 25 ) ابن كثير نقل كرده كه : " يزيد امامى  است مجتهد " . ( 26 )