خبر دادن از تولد فرزند
سـوم ـ از عـيـسى بن صبيح روايت است كه گفت : در اوقاتى كه ما در محبس بوديم حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام را نيز حبس كردند و آوردند آن حضرت را در مجلس ما و من به آن جـنـاب عـارف و شـنـاسـا بـودم ، فـرمـود: تـو شـصـت و پـنـج سـال و چـنـد مـاه و روزى عـمر كرده اى و بود با من كتاب دعايى كه تاريخ ولادت من در آن نوشته شده بود رجوع به آن كردم يافتم چنان بود كه آن حضرت خبر داد! پس فرمود: فـرزنـدى روزى تـو شـده ؟ گـفـتـم : نـه ، گـفـت : خدايا روزى كن او را ولدى كه عضد و بـازوى او بـاشـد هـمـانـا خـوب عـضـدى اسـت ولد، پـس متمثل شد به اين شعر:
مَنْ كانَ ذاوَلَدٍ يُدْرِك ظَلامَتَهُ
اِنَّ الذّليلُ الَّذى لَيْسَتْ لَهُ عَضُدٌ؛
يـعـنـى هـر كـه صـاحـب ولد بـاشـد داد خـود را مـى گـيـرد بـه درسـتـى كـه ذليل آن كسى است كه عضد و بازو ندارد. من گفتم : تو فرزند دارى ؟ فرمود: آرى ، به خـدا قـسـم زود اسـت كـه خـداوند تعالى پسرى بر من كرامت فرمايد كه پر كند زمين را از عدل و داد، اما الان فرزند ندارم ، آن وقت متمثل شد به اين دو شعر:
لَعَلَّكَ يَوما اَنْ تَرانى كَاَنَّما
بَنِىَّ حَوالِىّ الاُسُودُ اللَّوابِدُ
فَاِنَّ تَميما قَبْلَ اَنْ يَلِدَ الْحَصى
اَقامَ زَمانا وَ هُوَ فى النّاسِ واحِدٌ(9)