شهادت عمرو بن قرظة بن كعب انصارى خزرجى
عمرو بن قَرَظَة از براى جهاد قَدم مردى در پيش نهاد و از حضرت سيّد الشّهداء عليه السّلام رخصت طلبيد و به ميدان رفت و رَجز خواند:
شعر :
قَدْ عَلِمَتْ كَتيبَةُ الاَْنْصارِ
اِنّى سَاَحْمي حَوْزَةَ الذِّمارِ(211)
ضَرْبَ غلام غَيْرَ نُكْسٍ شارٍ
دُونَ حُسَينٍ مُهجَتى وَدارى (212)
و به تمام شوق و رغبت كارزار نمود تا جمعى از لشكر ابن زياد را به جهنم فرستاد و هر تير و شمشيرى كه به جانب امام حسين عليه السّلام مى رسيد او به جان خود مى خريد، و تا زنده بود نگذاشت كه شرّ و بدى به آن حضرت برسد. تا آنكه از شدت جراحت سنگين شد، پس به جانب آن حضرت نگران شد و عرض كرد: يابن رسول اللّه ! آيا به عهد خويش وفا كردم ؟ فرمود: بلى ! تو پيش از من به بهشت مى روى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم را از من سلام برسان و او را خبر ده كه من هم بر اثر مى رسم . پس عاشقانه با دشمن مقاتله كرد تا شربت شهادت نوشيد و رخت به سراى ديگر كشيد.
مؤ لف گويد: كه قَرَظَه (به ظاء معجمه و فتحات ثلاث ) والد عمرو از صحابه كِبارو از اصحاب على اميرالمؤ منين عليه السّلام است ، و مردى كافى و شجاع بوده و در سنه بيست و چهار، رى را با ابوموسى فتح كرده و در صفّين ، اميرالمؤ منين عليه السّلام رايت انصار را به او مرحمت كرده بود. و در سنه پنجاه و يك وفات كرده و غير از عمرو، پسر ديگرى داشت كه نامش على بود و در جيش عُمَر در كربلا بود و چون برادرش عمرو شهيد شد امام حسين عليه السّلام را ندا كرد و گفت : يا حسين يا كذّاب ابْن الكذّاب اَضلَلْت اَخي و غَرَرْتَهُ حَتّى قَتَلتَهُ، حضرت در جواب فرمود:
اِنَّ اللّهَ لَمْ يُضِلَّ اَخاكَ وَلكِنَّهُ هَدى اَخاكَ وَ اَضَلَّكَ
على ملعُون گفت : خدا بكشد مرا اگر ترا نكشم مگر آنكه پيش از آن كه به تو برسم هلاك شوم ، پس به قصد آن حضرت حمله كرد، نافع بن هلال او را نيزه زد كه بر زمين افتاد و اصحاب عمر سعد حمله كردند و او را نجات دادند، پس از آن خود را معالجه كرد تا بهبودى يافت .
و عمرو بن قَرَظه همان كس است كه جناب امام حسين عليه السّلام او را فرستاد به نزد عمر سعد و از عمر خواست كه شب همديگر را ملاقات كنند، و گويند چون ملاقات حاصل شد حضرت او را به نصرت خويش طلبيد. عمر عذر آورد و از جمله گفت كه خانه ام خراب مى شود، حضرت فرمود: من بنا مى كنم براى تو، عمر گفت : ملكم را مى گيرند، حضرت فرمود: من بهتر از آن از مال خودم در حجاز به تو خواهم داد، عمر قبول نكرد.
عمرو بن قَرَظَه در يوم عاشورا در رَجز فرمود تعريض بر عمر سعد در اين مصرع : دوُن حُسَينٍ مُهْجَتى وَدارى
حاصل آنكه عمر سعد به جهت آنكه خانه اش خراب نشود از حضرت حسين عليه السّلام اعراض كرد و گفت اِنْهَدَمَ داري . لكن من مى گويم فداى حسين باد جان و خانه ام .