شهادت جون رضى اللّه عنه
شعر :
ماه بنى غفارى وخورشيد آسمان
هم روح دوستانى وهم سروبوستان
جَوْن مولى ابوذر غفارىّ رحمه اللّه درميان لشكر سيّدالشّهداء عليه السّلام بود وآن سعادتمند نيز عبدى سياه بود آرزوى شهادت نموده از حضرت امام عليه السّلام طلب رخصت كرد آن جناب فرمود: تو متابعت ما كردى درطلب عافيت پس خويشتن را به طريق ما مبتلا مكن از جانب من ماءذونى كه طريق سلامت خويش جوئى .عرض كرد: يابنَرَسُولِاللّه ! من در ايّام راحت و وسعت كاسه ليس خوان شما بوده ام و امروز كه روز سختى و شدّت شما است دست از شما بردارم ، به خدا قسم كه بوى من متعفّن وحسَب من پست و رنگم سياه است پس دريغ مفرمائى از من بهشت را تا بوى من نيكو شود وجسم من شريف و رويم سفيد گردد.(203)
لا واللّه ! هرگزاز شما جدا نخواهم شد تا خون سياه خود را با خونهاى طيّب شما مخلوط سازم . اين بگفت واجازت حاصل كرد و به ميدان شتافت واين رَجَز خواند:
شعر :
كَيفَيَرَى الْكُفّارُضَرْبَالْاَسْوَدِ
بِالسَّيْفِ ضَرْبا عَنْ بنى محمّد
اَذُبُّ عَنْهُمْ بِالِلّسانِ وَالْيَدِ
اَرْجُوبِهِالْجَنَّةَ يَوْمَ الْمَوْرِدِ
و بيست و پنج نفر را به خاك هلاك افكند تا شهيد شد. و در بعض مقاتل است كه حضرت امام حسين عليه السّلام بيامد وبر سر كشته او ايستاد ودعا كرد:
بارالها روى جَوْن را سفيد گردان و بوى او را نيكو كن و او را با ابرار محشور گردان و در ميان او و محمّد وآل محمّد عليهماالسّلام شناسائى ده ودوستى بيفكن .
وروايت شده : هنگامى كه مردمان براى دفن شهداء حاضر شدند جسد جَوْن را بعد ازده روز يافتند كه بوى مشك از او ساطع بود(204) حجّاج بن مسروق مؤ ذّن حضرت امام حسين عليه السّلام به ميدان آمد و رجز خواند:
شعر :
اَقْدِمْ(205) حُسَيْنًاهادِيًامَهْدِيا
فَالْيَوْمَ تَلْقى جَدَّكَالنَّبِيّا
ثُمَّ اَباك ذَا النَّدى عَليّا
ذاك الَّذى نَعْرفُهُوَصِيّا
بيست و پنج نفر به خاك هلاك افكند پس شهيد شد. رحمه اللّه (206)