شرح حال محمّد بن ابى بكر

بـيـسـت و سـوّم : مـحـمـّد بـن ابـى بـكـر بـن ابـى قـحـافـه ، جـليـل القـدر عـظـيـم المـنزلة از خواصّ اميرالمؤ منين عليه السّلام و از حواريّين آن حضرت بـلكـه بـه مـنـزله فـرزنـد آن حـضـرت اسـت ؛ چـه آنـكـه مـادرش اَسـْماء بِنْت عُمَيْس كه اوّل زوجه جعفر بن ابى طالب عليه السّلام بود بعد از جعفر، زوجه ابى بكر شد و محمّد را در سـفـر حـَجَّةُ الْوِداع مـتـولّد نـمـود و بعد از ابوبكر، زوجه حضرت اميرالمؤ منين عليه السـّلام شـد؛ لاجـرم محمّد در حجر امير المؤ منين عليه السّلام تربيت شد و پدرى غير از آن حـضرت نشناخت حتّى آنكه اميرالمؤ منين عليه السّلام فرمود: محمّد فرزند من است از صُلْب ابـوبـكر. و محمّد در جمل و صفيّن حضور داشت و بعد از صفين اميرالمؤ منين عليه السّلام او را حـكومت مصر عطا فرمود و در سنه سى و هشتم معاويه عمرو بن عاص و معاوية بن خديج و ابـوالاعـور سـَلْمـى را بـا جماعت بسيار به مصر فرستاد، آن جماعت با هوا خواهان عثمان اجـتـمـاع كردند و با محمّد جنگ نمودند و او را دستگير كردند، پس معاوية بن خديج محمّد را بـا لب تـشـنـه گـردن زد و جـثـّه او را در شـكم حِمارى گذاشت و آتش زد و محمّد در آن وقت بـيـست و هشت سال از سنّش ‍ گذشته بود.
گويند چون اين خبر به مادرش رسيد از كثرت غـصـّه و غـضـب خـون از پـسـتـانـش چكيد و عايشه خواهر پدرى محمّد قسم خورد تا زنده است پـخـتـنـى نـخـورد و بعد از هر نمازى نفرين مى كرد بر معاويه و عمرو عاص و ابن خديج .(249) و چـون خـبـر شـهـادت محمّد به حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام رسيد زيـاده محزون و اندوهناك شد و خبر قتل محمّد را براى ابن عبّاس به بصره نگاشت به اين كلمات شريفه :
اَمـّا بـَعـْدُ؛ فـَاِنَّ مـِصـْرَ قـَدِ افـْتـُتـِحـَتْ وَ مـُحـَمَّدُ بـْنُ اَبـى بَكْرٍ قَدِ اسْتُشْهِدَ فَعِنْدَاللّهِ نـَحـْتـَسـِبـُهُ وَلَدا ن اصـِحـا وَعـامـِلا ك ادِحـا وَسـَيـْفـا قـادِحـا قـاطـعـا خ ل وَرُكـْنـا دافـِعـا وَقـَدْ كـُنـْتُ حَثَثْتُ النّاسَ عَلى لِحاقِهِ وَاَمَرْتُهُمْ بِغي اثِهِ قَبْلَ الْوَقْعَةِ وَدَعَوْتُهُمْ سِرًّا وَجَهْرا وَعودا وَبَدْءا.
فـَمـِنـْهـُمُ اْلاَّ تـي ك ارِها وَمِنْهُمُ الْمُعْتَلُّ ك اذِبا وَمِنْهُمُ الْقاعِدُ خاذِلا اَسْئَلُ اللّهَ اَنْ يَجْعَلَ لي مـِنـْهـُمْ فـَرَجا عاجِلا فَوَاللّهِ لَوْلا طَمَعي عِنْدَ لِقآءِ عَدُوّىّ في الشَّهادَةِ وَتَوْطِيني نَفْسي عَلَى الْمـَنـِيَّةِ لاََ حـْبـَبـْتُ اَن لا اَبـْقـى مـَعَ ه ؤُلا ءِ يـَوْمـا و احـِدا وَلا اَلْتـَقـِىَ بـِهـِمـْ اَبَدا.(250)
ابـن عـبـّاس چون بر شهادت محمّد اطلاع يافت به جهت تعزيت اميرالمؤ منين عليه السّلام از بـصره به كوفه آمد و آن حضرت را تعزيت بگفت ؛ يكى از جاسوسان اميرالمؤ منين عليه السـّلام از شـام آمـد و گـفـت : يـا امـيـرالمـؤ مـنـيـن ! خـبـر قتل محمّد به معاويه رسيد او بر منبر رفت و مردم را اعلام كرد و چنان شام شادى كردند كه مـن در هـيـچ وقـت اهـل شـام را بـه آن نـحـو مـسـرور نـديـدم ؛ حـضـرت فـرمـود: انـدوه ما بر قـتـل او بـه قـدر سـرور ايـشـان اسـت بـلكـه انـدوه مـا زيـادتـر اسـت بـه اضـعـاف آن .(251) و روايـت اسـت كـه در حـقّ محمّد فرمود: اِنَّهُ كانَ لي رَبيبا وَكُنْتُ لَهُ والِدً اُعـِدُّهُ وَلَدًا.(252) و مـحـمّد عليه السّلام برادر امّى عبداللّه و عون و محمّد پسران جـعـفـر و بـرادر يـحـيى بن اميرالمؤ منين عليه السّلام و پسر خاله ابن عبّاس و پدر قاسم فقيه مدينه است كه جدّ اُمّى حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام باشد.