ذكر عمر الاطرف بن اميرالمؤمنين عليه السّلام و اولاد او
عـمر الاطرف كُنْيَه اش ابوالقاسم است و چون شرافتش از يك طرف است او را (اطرف) گـويـنـد؛ امـا عـمر بن على بن الحسين چون شرافتش از دو طرف است او را (عمر اشرف) گويند، مادرش صهباء ثعلبيّه است و آن امّ حبيب بنت عباد بن ربيعة بن يحيى است از سبى يـمـامـه و بـه قولى از سبى خالد بن الوليد است از (عين التّمر) كه اميرالمؤمنين عليه السـّلام آن را خـريـد و عمر با رقيّه خواهرش تواءم به دنيا آمدند و او آخرين اولاد اميرالمؤمنين عليه السّلام است كه به دنيا آمد و او صاحب لسان و داراى فَصاحت وَجُود وَ عفّت بود.
قـالَ صـاحـِبُ (الْعـُمـدة): وَلا يَصِحُّ رِو ايَةُ مَنْ رَوى اَنَّ عُمَرَ حَضَرَ كَرْبَلا وَكانَ اَوَّلُ مَنْ بايَعَ عَبْدُاللّهِ بْنِ الزُّبَيْر ثُمَّ بايَعَ بَعْدَهُ الْحَجّاجَ.(152)
فـقير گويد:در ذكر اولاد حضرت امام حسن عليه السّلام بيايد كه حجّاج خواست عُمَر را با حَسَن بن حَسَن شريك سازد در صَدَقات اميرالمؤمنين عليه السّلام و ميسر نشد، وفات كرد عمر در (يَنْبُع) به سنّ هفتاد و هفت يا هفتاد و پنج ؛ و اولاد او جماعت بسيارند در شهرهاى متعدّده و همگى منتهى مى شوند به پسرش محمّد بن عمر از چهار ولد:
1 ـ عـبداللّه
2 - عبيداللّه
3 ـ عُمَر،
و مادر اين سه نفر خديجه دختر امام زين العابدين عليه السّلام است.
4 ـ جعفر و او مادرش اُمّ وَلَد است .
شـيـخ ابـونـصـر بـخـارى گـفـتـه كـه اكـثـر عـلمـا بـرآنـنـد كـه عـقـب جـعـفـر مـنـقـرض شدند.(153)
و امـّا عـمـر بـن مـحـمـد بـن عـمـر الا طـرف ، پـس اعـقـابـش از دو پـسـر اسـت :
ابـوالحـمـد اسـماعيل
و ابى الحسن ابراهيم ،
و امّا عبيداللّه بن محمد بن الا طرف ، صاحب عمده گفته كه او صاحب قبر النّذور است به بغداد و او را زنده دفن كردند.(154)
فـقير گويد: كه صاحب قبر النّذور عبيداللّه بن محمد بن عمر الا شرف است چنانچه خطيب در (تاريخ بغداد) و حَمَوى در (مُعْجَم ) ذكر كرده اند و روايت كرده خطيب به سند خود از مـحـمـّد بـن مـوسـى بـن حـمـّاد بـربـرى كه گفت:
گفتم به سليمان بن ابى شيخ كه مى گـويـند صاحب قبرالنّذور، عبيداللّه بن محمد بن عمر بن على بن ابى طالب است ؟ گفت : چـنـين نيست بلكه قبر او در زمين و ملكى است از او در ناحيه كوفه موسوم به (لُبَيّ ا) و صـاحـب قـبر النّذور، عبيداللّه بن محمّد بن عمر بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب است عليهماالسّلام . و نيز خطيب روايت كرده از (ابوبكر دُوْرِى ) از ابو محمّد حسن بن محمّد ابن اخى طاهر علوى كه قبر عبيداللّه بن محمّد بن عمر بن على بن ابى طالب عليه السّلام در زمينى است به ناحيه كوفه مسمّى به (لُبَىّ).(155)
بـالجـمـله ؛ در ذكر اولاد حضرت امام زين العابدين عليه السّلام بيايد ذكر او، و عقب او از عـلى بـن طـبـيب بن عبيداللّه مذكور است و ايشان را (بنوالطّبيب ) گويند و از ايشان است ابـواحـمـد مـحـمـّد بـن احـمـد بـن الطـبـيـب و او سـيـّدى بـود جليل شيخ آل ابوطالب بوده ، در مصر به سوى او رجوع مى كردند در مشورت و راءى .
و امـا عـبـداللّه بـن مـحـمـّد بـن الا طرف ، پس اعقابش از چهار نفر است : احمد و محمّد و عيسى المـبـارك و يـحـيى الصالح و احمد بن عبداللّه پدر ابويعلى حمزه سمّاكى نسّابه است و پـدر عـبدالرحمن بن احمد است كه ظاهر شد در يمن . و محمّد بن عبداللّه پدر قاسم بن محمّد اسـت كـه در طـبـرسـتـان سـلطـنـت پـيـدا كـرد و نـام مـى بـردنـد او را بـه (مـَلِك جـَليـل ) و نـيـز پـدر او، ابـوعـبداللّه جعفر بن محمّد ملك ملتانى است كه در ملتان سلطنت پـيـدا كـرد و اولاد بـسـيـار آورد و عددشان زياد گرديد و بسيارى از ايشان ملوك و اُمراء و عـُلمـا و نـَسـّابون بودند و كثيرى از ايشان بر راءى اسماعيلية بودند و به زبان هندى تـكـلّم مـى نمودند و از اولاد جعفر ملك ملتانى است ابو يعقوب اسحاق بن جعفر كه يكى از عـُلمـا و فـُضـلا بـوده و پـسـرش احـمـد بـن اسحاق صاحب جلالت بوده در مملكت فارس و پسرش ابوالحسن على بن احمد بن اسحاق نسّابه بوده و او همان است كه عضدالدّوله او را نـقـابـت طـالبـيـّيـن داد بـعـد از عـزل ابـواحـمـد مـوسـوى ؛ و ابـوالحـسـن مـذكـور چـهـار سال نَقيب نُقباى طالبيّين بود در بغداد و سنّتهاى نيكو به جاى گذاشت .
و امـّا عـيـسى المبارك بن عبداللّه بن محمّد الا طرف ، پس سيّدى شريف راوى حديث بود و از اولاد اوسـت ابـوطـاهـر احـمـد فـقـيـه نـسـّابـه مـحـدّث شـيـخ اهـل بـيـت خـود در عـلم و زهـد. و او جـَدِّ سيّد شريف نقيب ابوالحسن على بن يحيى بن محمّد بن عـيـسى بن احمد مذكور است كه روايت كرده شيخ ابوالحَسَن عُمَرى در (مَجْدى ) از على بن سـهـل تـمّار از خالش ، محمّد بن وهبان از او و او از علان كلابى كه گفت : مصاحبت كردم با ابـوجـعـفـر محمّد پسر امام على النّقى بن محمّد بن على الرّضا عليهماالسّلام در حالى كه تازه سن بود؛
فَما رَاَيْتُ اَوْقَرَ وَلا اَزْكى وَلا اَجَلَّ مِنْهُ: پس نديدم كسى را كه وقارش از او زيـادتـر بـاشـد و نـه كسى كه پاكيزه تر و جليل تر از او باشد. پدرش امام على نقى عـليـه السـّلام او را در حـجـاز گـذاشـت در حـالى كـه طفل بود، چون بزرگ شد و قوّت گرفت به سامره آمد وَكانَ مَعَ اَخيهِ الاِمام اَبى محمّد عليه السـّلام لا يـُفـارقـُه : در خـدمـت بـرادرش امـام حسن عسكرى عليه السّلام بود و ملازمت او را اخـتـيـار كـرده و از آن حـضـرت جـدا نـمـى گشت .
وَكانَ اَبُو محمّد عَلَيْهِ السَّلامُ يَاْنِسُ بِهِ وَ يـَنـْقـَبـَضُ مـِنْ اَخـيـه جـَعْفَر:
و حضرت امام حسن عليه السّلام به او انس مى گرفت و از برادرش جعفر گرفته مى شد.(156)
امـّا يحيى الصالح بن عبداللّه بن محمّد الا طرف مُكَنى است به ابوالحسن رشيد او را حبس كـرد پـس از آن او را به قتل رسانيد و عقب او از دو تن است :
يكى ابوعلى محمّد صوفى و ديگر ابوعلى صاحب حَبْس ماءمون و ايشان را اعقاب بسيار است و از اولاد حَسَن است (بنو مـراقـد) كـه جـمـله اى از ايـشان در نيل و حلّه ساكن بودند و از نقباء بودند و از اولاد محمّد صـوفـى اسـت شـيخ ابوالحسن على بن ابى الغنائم محمّد بن على بن محمّد بن محمّد ملقطة بـن عـلى الضـّريـر بـن مـحـمـّد الصـوفـى كـه مـنـتـهـى شده به او علم نَسَب در زمانش و قـول او حـجـّت شـده و شـيـوخـى از بـزرگان و اَجِلاء را ملاقات كرده و تصنيف كرده كتاب (مـبـسـوط) و (مـجـدى ) و (شـافـى ) و (مـشـجـر) را و سـاكن در بصره بود پس از آن مـنـتـقـل شـد بـه موصل در سنه چهار صد و بيست و سه و در آنجا زن گرفت و اولاد آورد و پـدرش ابـوالغـنـائم نـيـز نـسـّابـه اسـت .
روايـت مـى كـنـد سـيـّد نـسـّابـه جـليـل فـخـّار بـن مَعَدّ موسوى از سيّد جلال الدين عبدالحميد بن عبداللّه تقى حسينى از ابن كـلثون عبّاسى نسّابه از جعفر بن ابى هاشم بن على از جدش ابى الحسن عُمَرى مذكور.
و نـيز روايت مى كند سيّد جلال الدين عبدالحميد بن تقى از شريف ابوتمام محمّد بن هبة اللّه بن عبدالسّميع هاشمى از ابوعبداللّه جعفر بن ابى هاشم از جدّش ابوالحسن عُمَرى مذكور.