1ـ بهانه جویى وهابیان
وهّابیان متعصّب براى اثبات مقصود خود، یعنى تکفیر یا تفسیق مسلمانانى که اقدام به توسّل به صالحان مى جویند، در برابر آیات و روایاتى که در بالا آمد که توسّل را در اشکال مختلفش اجازه مى دهد، به «بهانه جویى» مى پردازند و به راستى شبیه بهانه جویى کودکان!
گاه مى گویند آنچه ممنوع است توسّل به ذات آن بزرگان و صالحان است، نه توسّل به مقام، دعا و شفاعت آنان. اینها جایز است و توسّل به ذات آنها جایز نیست.
گاه مى گویند آنچه جایز است توسّل در حال حیات آنهاست نه توسّل بعد از وفات، چون آنها هنگامى که از دنیا منتقل شدند رابطه شان با ما قطع مى شود. قرآن مجید مى گوید: «(إِنَّکَ لاَ تُسْمِعُ الْمَوْتَى) ; اى پیغمبر نمى توانى صدایت را به گوش مردگان برسانى»(1)، رابطه تو با آنها قطع است.
ولى این گونه اشکال تراشى ها راستى شرم آور است، زیرا :
اوّلا: قرآن مجید حکم عامّى دارد که ما به مقتضاى عموم یا اطلاق آن تمام انواع توسّل را که منافاتى با «توحید در عبادت» و «توحید افعالى» ندارد، مجاز مى دانیم. قرآن مى گوید: (وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ)گفتیم وسیله یعنى چیزى که واسطه تقرّب به خداست. آرى هر امرى که ممکن است وسیله تقرّب شما به خدا بشود، برگزینید: دعاى پیغمبر، شفاعت پیغمبر، مقام پیغمبر، ذات پیغمبر که به خاطر اطاعت و عبودیّت و بندگى و صفاتش در پیشگاه خدا مقرّب است، با این امور نزد خدا تقرّب بجویید، بنابراین محدود ساختن وسیله به عمل صالح خود انسان آن گونه که در کلمات وهابیون آمده دلیلى ندارد.
و آنچه گفتیم نه توحید در عبادت خدشه دار شده، چون فقط خدا را مى پرستیم نه پیغمبر را، و نه توحید افعالى مخدوش گشته، براى این که فقط خداست که منشأ سود و زیان مى تواند باشد. هر کس هر چه دارد از ناحیه خداست و به وسیله اوست.
با یک چنین عمومى که در آیات است ما دیگر چه انتظارى داریم. این درست مانند آن است که قرآن مجید مى فرماید: «(فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ); آنچه مى توانید از قرآن بخوانید».(2) حال اگر بهانه جویى کرده و بگوییم در حال ایستادن تلاوت قرآن جایز است یا نه، در حال خوابیدن چطور؟
عموم آیه مى گوید تمام انواع تلاوت قرآن جایز است، در حضر در سفر، با وضو، بدون وضو، مگر دلیلى بر خلاف آن قائم شود.
عمومات و اطلاقات قرآن مجید مورد قبول است، مادامى که به مانعى برخورد نکرده، آیات توسّل هم عام است و عموم آیات قرآن مورد قبول است و تا مانعى پیدا نکنیم، مطابق آن عمل مى کنیم و بهانه جویى ها درست نیست.
ثانیاً : روایات وارده در مسأله توسّل که بخشى از آن را در بالا آوردیم چنان متنوّع است که هر نوع توسّل را اجازه مى دهد. توسّل به خود پیغمبر، مثل آنچه در داستان آن مرد نابینا آمده بود، توسّل به قبر پیغمبر، آنچنان که در بعضى از روایات آمده، توسّل به دعاى پیغمبر، به شفاعت پیغمبر، آنچنان که در روایات دیگر آمده است. با این روایات متنوّع و اشکال مختلف توسّل جایى براى این بهانه جویى ها باقى نمى ماند.
ثالثاً: توسّل به ذات پیغمبر یعنى چه؟ چرا پیغمبر در نظر ما محترم است و ذات او را در پیشگاه خدا شفیع قرار مى دهیم، چرا؟ براى این که پیغمبر داراى اطاعات و عبودیّت بسیار گسترده و عمیقى بود. پس توسّل ما به پیغمبر توسّل به طاعات و عبادات و افعال اوست. این همان چیزى است که وهّابیون متعصّب مى گویند که توسّل به طاعات مانعى ندارد، پس نزاع لفظى است.
شگفت آور این که بعضى از آنها حیات برزخى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) را انکار کرده و وفات او را در سر حدّ وفات کفّار دانسته اند. قرآن براى شهدا حیات جاویدان ذکر کرده: (بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ)(3) آیا مقام پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) از مقام شهدا کمتر است، وانگهى همه شما در نماز به او سلام مى فرستید، اگر بعد از وفات توسّلِ توسّل جویان را درک نمى کند، سلام شما بى معناست (پناه بر خدا از تعصّب کور و کر که انسان را به چه وادى ها مى کشد). خوشبختانه بعضى از آنها حیات برزخى آن حضرت را قبول دارند، که بر طبق آن باید اشکال خود را پس بگیرند.
* * *
1 . سوره نمل، آیه 80 .
2. سوره مزمّل، آیه 20 .
3. سوره آل عمران، آیه 169 .