رمز غیبت امام(علیه السلام)

دوم ـ موضوع دیگرى که درباره امام غایب(علیه السلام) از ما مى پرسند این است که وجود امامى که از نظرها پنهان است چه فایده اى مى تواند در بر داشته باشد؟ و آیا وجود و عدم او در این حال تفاوتى دارد؟(1)
ولى ما نمى دانیم کسانى که چنین ایرادى را مى گیرند معتقد هستند تمام اسرار جهان آفرینش و همچنین تمام فلسفه هاى قوانین آسمانى را دریافته اند و هیچ نقطه مبهمى براى آنها در عالم «تکوین» و «تشریع» باقى نمانده است؟
اگر راستى ما معتقدیم هنوز مجهولات فراوانى داریم که علم و عقل ما قادر به پرده برداشتن از روى آنها نشده ـ و حتماً باید چنین عقیده اى داشته باشیم ـ چه مانعى دارد این هم یکى از اسرار افعال الهى باشد که هنوز علّت آن براى ما میسّر نشده است؟!
ما ـ علاوه بر مجهولات عالم آفرینش ـ همیشه مسایلى در احکام شرعى داریم که اسرار آن براى ما کشف نگردیده؟ آیا ما مى دانیم بوسیدن حجرالاسودکه جزء آداب و مستحبات حج است چه اثرى دارد؟ با اینکه قطعه سنگى بیش نیست که نمى تواند به ما سود یا زیانى برساند، آیا ما مى دانیم چرا باید نماز مغرب را مثلا سه رکعت بخوانیم و عشا را چهار رکعت و صبح را دو رکعت؟ و امثال اینها.(1)
با اینکه قرآن مجید به ما مى گوید: در این جهان اسرارى وجود دارد که علم آن مخصوص خداست، و هیچ یک از پیامبران بزرگ و فرشتگان مقرب خداوند از آن باخبر نیستند، مانند تاریخ روز رستاخیز و امثال آن: «(إِنَّ اللهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَیُنَزِّلُ الْغَیْثَ...); آگاهى از (زمان قیام) قیامت مخصوص خداست و او باران را نازل مى کند...».(2)
در هر صورت موضوع مخفى بودن رمز وجود امام غایب(علیه السلام) چیز تازه اى نیست، زیرا در اسلام موضوعات کشف نشده و اسرارآمیزى وجود دارد که رمز مخفى بودن آن به طور کامل روشن نیست، مانند اسم اعظم، شب قدر، و ساعت اجابت دعا.
خلاصه اینکه هیچ جاى تعجب نیست که خداوند کارى انجام دهد یا فرمانى صادر کند که اسرار و فلسفه آن بر ما مجهول باشد، و هیچ کس نمى تواند ادعا کند که چنین چیزى مطلقاً «ممکن» نیست. منتها بحثى که باقى مى ماند در «وقوع» چنین مطلبى و آیا در مورد حضرت مهدى(علیه السلام) چنین وضعى به وجود آمده یا نه؟
در این قسمت نیز با وجود اخبار صحیحى که از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و اوصیاى گرامى او درباره امام غایب به ما رسیده است جاى انکار باقى نمى ماند و باید در برابر این حقیقت که با دلایل قطعى ثابت شده تسلیم بود، ما هرگز مجبور نیستیم فلسفه و اسرار آن را دریابیم چه بسیار است امورى که ما فلسفه آن را نمى دانیم، ولى اصل وجود آن را با دلایل قطعى ثابت نموده ایم.
مرتب اشاره کرده ایم که در این بحثهاى فشرده و کوتاه، فقط مى خواهیم متون عقاید شیعه را در اصول و فروع بدون ذکر دلیل، روشن سازیم، ولى گاه گاهى اشاره کوتاهى به پاره اى از دلایل مى شود کسانى که دلایل مشروح این بحثها را مى خواهند باید به کتابهاى مفصّلى که در این زمینه نوشته شده مراجعه کنند.
در مورد اصل قیام مهدى(علیه السلام) اخبار فراوانى از طریق شیعه و اهل سنّت نقل شده که در کتابهاى معروف هر دو فرقه ثبت است.(3)
اما درباره رمز وجود او در حال غیبت اگر چه ما اعتراف به عدم اطلاع کامل از سِرّ حقیقى آن کردیم، ولى در برابر سؤالى که بعضى از افراد شیعه در این باره از ما نموده اند وجوهى ذکر کرده ایم که ممکن است اسرار این مسأله را تا حدود قابل توجهى روشن سازد ولى باید بگوییم که نمى توانیم به عنوان یک سلسله دلایل قطعى در این مسأله اسرارآمیز روى آنها تکیه کنیم به خصوص اینکه گاه مى شود انسان مطالبى را درک مى کند ولى در بیان، به طور کامل نمى گنجد.(4)
آخرین سخن در این مورد این است که: پس از اقامه دلایل قطعى بر لزوم وجود امام در هر عصر و زمان و اینکه زمین هرگز از وجود «حجت و نماینده خدا» خالى نمى گردد، و اینکه اصل وجود «امام» لطفى از جانب خداست و تصرف او لطف دیگرى مى باشد(5) دیگر کشف اسرار و فلسفه آن ضرورى نیست.
این «دلایل» را ـ همان طور که گفته شد ـ مى توان در کتابهاى مشروحى که در این باره نگاشته شده مطالعه کرد، در اینجا همین مقدار براى منظور ما کافى به نظر مى رسد.
* * *
1 . روى هم رفته مسائل دینى را مى توان به سه دسته تقسیم کرد: دسته اوّل مسایلى که اسرار آنها برما روشن است (مانند فلسفه بعثت پیامبران و یا فلسفه لزوم نماز و زکات) و یا اگر در زمانهاى گذشته روشن نبوده امروز بر اثر توسعه علوم آشکار گردیده است (مانند فلسفه تحریم خون یا گوشت خوک و امثال اینها).
دسته دوم مسایلى که نه ما به قدرت فکر خود اسرار آن را دریافته ایم و نه شرحى درباره آن در سخنان پیشوایان بزرگ دین رسیده است، (مانند فلسفه عدد رکعات نماز و مسایلى از قبیل آن). اتفاقاً در جهان خلقت و آفرینش هم این اقسام سه گانه وجود دارد زیرا:
اسرار و علل بعضى از حوادث جهان طبیعت را همه مى دانند و بعضى بر اثر مطالعات و گفتار بزرگان و دانشمندان روشن گردیده و قسمت مهمى نیز همچنان در پرده ابهام باقى مانده است، و در هر صورت وجود چنین اسرارى چه در جهان خلقت باشد و چه در مسائل مذهبى بر اثر محدود بودن علوم بشر در برابر حقایق بى شمار این جهان است.
2 . سوره لقمان، آیه 34 .
3 . براى اطلاع بیشتر به کتاب منتخب الاثر فى الامام الثانى عشر(علیهم السلام) مراجعه فرمایید. ر.ک: نوید امن و امان; اصالت مهدویت از آیت الله صافى; غایة المأمول از شیخ على ناصف; اصالة المهدویة فى الاسلام از شیخ مهدى فقیه ایمانى; الامام المهدى عند اهل السنة; کشف الاسناد از میرزا حسین محدث نورى و معجم الاحادیث الامام المهدى(علیه السلام) .
4 . مؤلف عالیقدر در کتاب جنة الماوى بحثى درباره غیبت امام زمان(علیه السلام) و فلسفه آن نگاشته است.[جنّة المأوى، ص 195 به بعد].
5 . «لطف» در اصطلاح علماى «عقاید و کلام» کلیه وسایلى است که از طرف خداوند براى هدایت انسان و نزدیک ساختن او به سعادت و اطاعت فرمان خدا فراهم مى گردد، البته به حدى نمى رسد که از انسان سلب اختیار شود و اصل قدرت و توانایى نیز وابسته به آن نیست. لطف ممکن است «تشریعى» باشد مانند فرستادن پیامبر و امام یا «تکوینى» باشد مانند نیروهاى گوناگونى که خدا به ما عنایت فرموده و در راه سعادت و اطاعت فرمان وى به ما کمک مى نمایند. ر.ک: انوارالملکوت فى شرح الیاقوت، ص 153 و ارشاد الطالبیین، ص 276و277 .