1ـ فقدان دلیل منطقى
این فرضیّه با فرضیّات گذشته در این جهت مشترک است که فاقد دلیل منطقى است، و همان طور که در گذشته اشاره کردیم در مورد فرضیّه ها اساس کار همین است که هنگام برخورد با یک پدیده، انتقالات ذهنى حدسى و تخمینى، سبب مى شود که موضوعى به عنوان عامل اصلى فرض شود; سپس تلاشهاى فکرى براى پیوند میان آن موضوع و این پدیده به عمل مى آید و با توجیهاتى این دو به هم ارتباط مى یابند.
ولى تا این جا تنها مرحله «حدس» و «توجیه» است، سپس اگر توانستیم پدیده هاى دیگر را با آن «تفسیر» کنیم و ارتباط میان آنها روشن گردد، و از آن مرحله نیز بگذریم و با دلایل منطقى اصل موضوع را «تبیین» سازیم آن گاه به مرحله ثبوت و قطعیّت خواهد رسید.
و در هر حال فرضیّه ها پیش از رسیدن به این مرحله، فاقد ارزش فلسفى است، یعنى نه با آنها مى توان چیزى را اثبات کرد و نه نفى.
فرضیّه مورد بحث ـ قطع نظر از اشکالات آینده ـ نیز همین حال را دارد.