عهد قديم
«بيشتر عهد قديم به زبان عبراني كه بسيار شباهت به عربي داردنوشته شد و چند فصلي نيز به زبان آرامي كه آن نيز شبيه به عبراني است، ميباشد. عهد عتيقي كه در دست ماست، از نسخه ماسوريه گرفته شده است كه جمعي از يهوديان در طبريه كه در وادي فرات واقع استاز قرن ششم تا قرن دوازدهم ميلادي آن را جمع و درج نمودند.» (13)
عهد قديم از 39 يا 43 يا 44 سفر تاليف شده است و علت اين اختلاف در آن است كه كليسا هاي گوناگون نسبت به اضافه كردن بعضي از سفرها (كتابها) و يا اجزاي آنها به يكديگر كه به آن اسفار قانوني الحاقي اپوكريفا ميگويند ديدگاههاي مختلفي دارند.(14)
مسيحيان كتابهاي عهد قديم را به سه قسم تقسيم كردهاند:
1. كتابهاي تاريخي؛ كه شامل 17 كتاب ميباشد؛
2. پند و حكمت كه مجموعا 5 كتاب است؛
3. پيشگوييها كه شامل 17 كتاب نهايي عهد عتيق است.(15)
فهرست كتابهاي عهد قديم بدين ترتيب است:
الف) تورات؛ كه سفرهاي (كتابهاي) پنجگانه موسيعليه السلام است و آن سفرها عبارت است از:
- 1. سفر تكوين: (16) تورات با آن آغاز شده و بر اساس ترجمه سبعينيه(17) سفر «پيدايش» نيز خوانده ميشود. در زبان عبري از آن به «جرنشيت» ياد ميگردد.
- 2. سفر خروج: (18) در ترجمه سبعينيه، پس از سفر پيدايش است. در زبان عبري «واله شموت» خوانده ميشود.
- 3. سفر لاويان: (19) در ترجمه سبعينيه، سومين كتاب است و در زبان عبري «ويقرا» ناميده ميشود.
- 4. سفر اعداد: (20) در ترجمه سبعينيه چهارمين كتاب بوده و در زبان عبري «ويدبر» خوانده ميشود.
- 5. سفر تثنيه: (21) در ترجمه سبعينيه پنجمين كتاب است و در زبان عبري از آن به «اله» يا «دباريم» تعبير ميشود.
ب) كتابهاي ديگر:
- 6. صحيفه يوشع نبيعليه السلام؛
- 7. سفر داوران؛
- 8. كتاب روت يا راعوث؛
- 9. كتاب اول سموييل نبيعليه السلام؛
- 10. كتاب دوم سموييل نبيعليه السلام؛
- 11. كتاب اول پادشاهان؛
- 12. كتاب دوم پادشاهان؛
- 13. كتاب اول تواريخ ايام؛
- 14. كتاب دوم تواريخ ايام؛
- 15. كتاب عزرا؛
- 16. كتاب نحميا يا نحيا؛
- 17. كتاب استر؛(22)
- 18. كتاب ايوبعليه السلام؛
- 19. كتاب مزامير داوودعليه السلام، يعني زبور؛
- 20. كتاب امثال سليمان نبيعليه السلام؛
- 21. كتاب جامعه سليمانعليه السلام؛
- 22. كتاب غزلهاي سليمانعليه السلام(23)؛
- 23. كتاب اشعياي نبيعليه السلام؛
- 24. كتاب ارمياي نبيعليه السلام؛
- 25. كتاب مراثي ارمياي نبيعليه السلام؛
- 26. كتاب حزقيال نبيعليه السلام؛
- 27. كتاب دانيالعليه السلام؛
- 28. كتاب هوشع عليه السلام؛
- 29. كتاب يوييل عليه السلام؛
- 30. كتاب عاموس عليه السلام؛
- 31. كتاب عوبديا عليه السلام؛
- 32. كتاب يونان، يعني يونس عليه السلام؛
- 33. كتاب ميكاه يا ميخا عليه السلام؛
- 34. كتاب ناحوم عليه السلام؛
- 35. كتاب حبقوق عليه السلام؛
- 36. كتاب صفنيا عليه السلام؛
- 37. كتاب حجي عليه السلام؛
- 38. كتاب زكرياعليه السلام؛
- 39. كتاب ملاكي يا ملاخي عليه السلام(24)؛
در نسخههاي عبري كتاب مقدس، ترتيب كتابها به گونه ديگري آمده است.(25)
ج) چنانكه گفتيم كاتوليك ها و ارتدكس ها كه براساس نسخه سبعينيه چند كتاب ديگر را جزو مجموعه عهد عتيق ميدانند و پروتستان ها و يهوديان آن را نميپذيرند اين كتابها نزد كاتوليك ها به قانون ناني گفته ميشود و پروتستان ها به آنها، اپوكريفا(26) يعني كتابهاي كنار گذاشته شده ميگويند. اين كتابها به شرح زير است:
* 1. كتاب طوبيت؛
* 2. كتاب يهوديت؛
* 3. كتاب نبوت باروك؛
* 4. كتاب مكابيان.(27)
كليسا معتقد است كه اسفار عهد قديم با الهام روح القدس تدوين شده است و بدين جهت، آن را جزء كتب مقدسه ميشمارد؛ اما با اين وجود، درباره عهد قديم ميان يهود و مسيحيت اختلاف وجود دارد؛ و اين اختلاف به مسيله ادامه يافتن يا ادامه نيافتن وحي پس از انبياي متاخر يهود، مانند حجي و زكريا و ملاكي عليه السلام، باز ميگردد.
گروهي از متكلمان يهودي، اعتقاد دارند كه پس از انبياي ياد شده، فرآيند وحي به پايان رسيده است؛ اما گروهي ديگر از همانها (مانند اسنيان و برخي از يهوديهاي ديگر) معتقدند كه جريان وحي پس از انبياي متاخر بنياسراييل ادامه داشته است. كليسا عقيده اين گروه را ميپذيرد و گواهي عيسيعليه السلام و انبياي ديگر از بني اسراييل را دليل بر آن ميداند؛ زيرا هم مسيحعليه السلام و هم رسولان پس از او كتابهاي قانوني عهد عتيق را پذيرفته و مورد استناد قرار دادهاند.
همچنين اين گروه با دست آويختن به ترجمه سبعينيه كه ترجمه عهد قديم توسط يهوديان اسكندريه به زبان يوناني است استمرار وحي را ثابت ميكنند. و اينكه مسيحيان، كتاب عهد قديم را كتابي آسماني و وحي الهي ميدانند، به خاطر آن است كه مورد گواهي عيسيعليه السلام و رسولان الهي بوده است كه آن را كتابي آسماني، الهي و معنوي به شمار ميآوردند.
با عنايت به آنچه گفته شد، روشن ميشود كه كتاب «عهد قديم» به تدريج و در حدود پانزده قرن گرد آمده است. همچنين بايد توجه داشت كه مسيحيان، عهد قديم را زمينه ساز و بشارت دهنده ظهور عيسي مسيحعليه السلام ميدانند. گواه آنان بر اين مدعي، پيشگوييهاي فراواني است كه در اين كتاب آمده و همگي با ظهور مسيحعليه السلام تحقق يافته است.
گرچه در اين مجال قصد پرداختن به «عهد قديم» و تاريخ آن، به طور مفصل ندارم و بحث در باره آن را به خواست خدا به فرصت ديگري وا ميگذارم، اما اشاره به چند نكته مهم در ضروري است:
* 1. با توجه به اينكه عهد قديم در مدت پانزده قرن يا بيشتر تاليف يافته و نسخههاي اصلي آن در دست نميباشد و همچنين نويسندگان بيشتر كتابهاي آن و نسخه نويسانش مجهول است و زمان نوشته شدن آنها هم روشن نيست؛ آيا ميتوان گفت كه نويسندگان متاخر و جديد اين كتابها به دور از خطا و اشتباه بودهاند، به ويژه كه كتابهاي جديد همگي ترجمهاي از زبان عبري به زبانهاي ديگر ميباشند و آيا نويسندگان اين ترجمهها همچنان كه يهود در مورد ترجمه سبعينيه معتقد است مورد تاييد الهام الهي بودهاند تا دچار لغزشي نگردند؟
با توجه به بيان بالا، معتقدم كه اين كتابها و اسفاري كه امروزه از «عهد قديم» در دست ماست، نميتواند به شكل قطعي و يقيني، مورد اعتماد باشد. همچنين نميتوان اطمينان داشت كه در آن خطا و لغزشي راه نيافته است؛ چنان كه در «قاموس كتاب مقدس» گفته ميشود: « … آنچه فعلا در دست داريم، از نسخه اصلي استنساخ شده و هر چند كه ايشان در كار خود نهايت دقت و اهتمام را داشتهاند، باز اختلافاتي جزيي در آنها ديده ميشود.» (28)
حداقل در اينكه اين نسخهها همان نسخههاي قديمي باشند يا خير، ترديد وجود دارد و به همين دليل، ميان آگاهان به كتاب مقدس درباره اين اسفار اختلاف ديده ميشود.
* 2. ما به اعتبار اينكه به خدا و فرستاده هايش ايمان داريم با هر دين و مذهبي كه باشيم معتقديم كه پيامبران الهي برترين انسانها هستند و بنابراين ميتوانيم بگوييم كه آنها درست كردار بوده و حداقل از گناهان و خطاهاي شرعي معصوم بودهاند. اما با كمال تاسف، در جاهاي زيادي از كتابهاي عهد قديم ميبينيم كه گناهان و خطاهاي بزرگي، مانند: زناي با محارم، شرب خمر و … به پيامبران بزرگ خدا نسبت داده ميشود؛ گناهاني كه هر انسان مومني حتي از فكر كردن به آنها هم دوري ميگزيند.
در ذيل به چند نمونه از اين دست اشاره ميگردد:
در عهد قديم نقل شده كه لوط نبيعليه السلام، پس از آنكه شراب نوشيد و مست شد، با دختران خود زنا نمود و آنها از او باردار شدند.(29)
و نيز نقل شده كه سليمانعليه السلام، آن پيامبر حكيم، در سالهاي واپسين پادشاهي اش افسرده بود. از اين رو، علاوه بر همسرش، دختر فرعون، زنان فراواني گرفت و به آنان دل بست. او هفتصد زن و سيصد كنيز داشت. اين زنان به تدريج سليمانعليه السلام را از خدا دور كردند تا آنجا كه سليمانعليه السلام براي جلب رضايت همسرانش چند بتخانه ساخت و به همين جهت، مورد خشم پروردگار قرار گرفت.(30)
و همچنين است قصه نوح پيامبرعليه السلام، كه شرابي ساخته و نوشيد و پس از مست شدن، پيش روي فرزندانش جامه برگرفته، شرمگاهش را آشكار نمود و آنان او را پوشانيدند.(31)
اين داستانها و نمونههاي ديگري از اين دست (مانند داستان كشتي گرفتن يعقوبعليه السلام با خداوند) آشكار ميسازد كه عهد قديم به يقين، مورد هجوم تحريفاتي قرار گرفته است و بنابراين، نميتوان آن را كتابي وحياني به شمار آورد و يا دست كم تمام آن را الهي و مقدس دانست.
افزون بر اينها، گاه به مواردي بر ميخوريم كه عقل نميتواند آن را بپذيرد و با آن كنار بيايد؛ مثلا در كتاب اول سموييل ميخوانيم: شايول كه از داوود كينه به دل داشت، براي دستگيري او اقدام كرد؛ اما موفق نشد. پس از آنكه داوود به نزد سموييل پيامبر رفت، شايول هر كه را به سوي آنها گسيل داشت، همگي پيامبر شدند. به ناچار، خود براي گرفتار كردن داوود حركت كرد. اما آنگاه كه شايول به آنجا رسيد، روح خدا بر او نيز مستولي شد و در حضور سموييل عليه السلام در حالي كه جامه خود را چاك زده و برهنه بود، به پيامبري رسيد.(32) همچنين داستان عريان راه رفتن اشعياي نبيعليه السلام به مدت سه سال، از همين موارد به شمار ميآيد.(33)
وجود تناقض هاي بسيار، ميان كتابهاي گوناگون عهد قديم و گاه تناقض هايي ميان گزاره هاي يك كتاب، از موارد مهمي است كه نبايد از آن غافل بود؛ مثلا وقتي سليمان عليه السلام ميخواست هيكل را بسازد در يك جا ميخوانيم 550 سرپرست كارگران(34) براي عمارت هيكل گمارد و در جاي ديگر ميخوانيم 250 سرپرست كارگر(35) براي عمارت هيكل گمارده بود و يا در جايي ميگويد يهوباكين هيجده ساله بود كه به پادشاهي رسيد(36) و در جاي ديگر ميگويد وي در هشت سالگي به پادشاهي رسيد.(37) به راستي كداميك را بايد پذيرفت و براي آن خاستگاهي وحياني قايل بود؟
فراواني تناقض هاي اين چنيني در عهد قديم، ما را به سوي اين نكته رهنمون ميكند كه اين كتاب، نتيجه خيالپردازي بشر و دست نوشته انسان است و نميتوان براي آن منشا الهي و وحياني در نظر گرفت.