4 - حمله به شرق اردن

در سال 1343 قمرى گروهى از وهابيان به شرق اردن يورش بردند و بسيارى از مردم آن سامان را كشتند واموالشان را غارت كردند. دولت وقت اردن به كمك مردم شتافت و وهابيان عقب نشينى كرده ، شكست خوردند. در اين نبرد 300 نفر از وهابيان كشته شدند و تعدادى به اسارت در آمدند.
وهابيان براى گسترش قلمرو و نفوذ خود دست به هرگونه حركاتى ميزدند .اين حملات و حركات با قتل و غارت همراه بود. امير ان نيرومند حاكم بر صحراى نجد با وهابيان مخالفت مى كردند ولى نتوانستند از نفوذ و سيطره آنان جلوگيرى كنند. اشراف مكه و حكام حجاز، وهابيان را خارج از دين معرفى ميكردندو از ورود آنان به حرم جلوگيرى مى نمودند. اين وضعيت در دوره رهبرى محمد بن سعود برقرار بود.
پس از وى عبدالعزيز بن سعود زمام امور در دست گرفت . او در سى سال اول امارت خود هميشه با قبائل مجاور در حال جنگ بود. در سال 1208 ناحيه احساء را فتح كرد و بر قطيف نيز دست يافت تصرف اين دو ناحيه ، وهابيان را بر خليج فارس راه داد.
وهابيان همچنان از ورود به حرم و انجام مراسم حج ممنوع بودند. سرانجام وهابيان اجازه مشروط يافتند. آنان بايد جزيه ميدادند تا امير مكه به آنان راه دهد.
در سال 1212 قمرى وهابيان بر امير مكه پيروز شدند و به قرار داد صلح راضى گرديدند.
در سال 1214 قمرى وهابيان توانستند در مراسم حج شركت كنند.
ديرى نپائيد كه قرار داد صلح نقض شد واختلاف بين دو طرف آغاز گرديد .جنگ خونين بين وهابيان و امير مكه سالها به طول انجاميد. در اين نبرد طولانى بار ديگر وهابيان پيروز شدند و شهر طائف را به تصرف خود در آوردند گويند: وهابيان مردم طائف را قتل عام كردند، كودكان را سر بريدند، قاريان قرآن را در حال تلاوت كشتند وقرآنها و كتب حديث را سوختند اين واقعه در سال 1217 قمرى روى داد. وهابيان پس از تصرف طائف قصد داشتند بهمكه روند، اما حضور حاجيان در مراسم حج ، آنان را ترساند. پس از پايان مراسم وعزيمت حجاج به او طانشان وهابيان رهسپار مكه شدند .در مكه چهارده روز اقامت گزيدند و مردم را به توبه وا مى داشتند. وهابيان به تخريب آرامگاهها و قبور و ديگر اماكن مقدس پيرامون حرم و مكه پرداختند. كليه ساختمانهائى را كه بلندتر از كعبه بود، ويران كردند آنان به هنگام اين شرك زدائى از ساحت اسلام ! شعار مى دادند و طبل مى زدند. اين پاكسازى سه روز ادامه يافت .
وهابيان مقرر داشتند كه كعبه حق انحصارى مذهب خاصى نيست : بايد كه نماز صبح را شافعيان بخوانند و نماز ظهر را مالكيان ، ونماز عصر را حنبليان و نماز مغرب را حنفيان بخوانند و بايد نماز عشا براى همه آزاد است . نماز جمعه را بايد (مفتى مكه ) بخواند و بايد كهكتاب (كشف الشبهات ) تاءليف : مجحمد بن عبدالوهاب در (مسجد الحرام ) تدريس شود و همه مردم شركت كنند.
(سعود) 24 روز ديگر در مكه ماند، آنگاه براى دستگيرى شريف غالب به طرف جده رهسپار گرديد و آنجا را در محاصره انداخت و چون شهر داراى قدرت دفاعى نيرومندى بود، امير سعود نتوانست آنجا را فتح كند، ناگزير به نجد بازگشت و شريف غالب دوباره مكه را تصرف كرد.
همان طور كه قبلا اشاره شد، وهابيان به مدينه منوره نيز يورش بردند و بى احتراميها كردند، اشيا قيمتى را بردند ومساجد و قبور را ويران كردن ، حرم نبوى را غارت كردن وقبرستان بقيع را منهدم ساختند. قاضى و حاكم شرع مدينه را كه از طرف عثمانى منصوب بود، بيرون كردن و حاكمى به نام شيخ عبدالحفيظ از خود قرار دادند. مردم را از زيارت قبر رسول خدا صلى الله عليه و آله بازداشتند و شيعيان را از زيارت قبور ائمه عليه السلام در بقيع منع كردند.
يكى از مورخان عرب درباره حوادث مدينه نوشته است كه وهابيان قبه ائمه شيعه در بقيه را ويران كردند ولى به حرم نبوى صلى الله عليه و آله كارى نداشتند. امير سعود از مردم مدينه پرسيد: با قبه هاى بقيع چه بايد كرد؟ مردم از ترس گفتند: بايد خراب كرد. وهابيان با كمك مردم قبه هاى را ويران ساختند و تمام جواهرات اهدائى اين مقابر را بردند.
وهابيان در سال 1222 قمرى مراسم حج را تعطيل كردند و مردم را از انجام مناسك باز داشتند.
در سال 1220 قمرى مردم عراق را از حج بازداشتند ودر سال 1222 قمرى مردم و شام را به مكه راه ندادند. اين ممنوعيت براى مردم عراق چهار سال و براى مردم مصر و شام سه سال برقرار بود. اقدامات وهابيان در اماكن شيعه واكنشهائى را به دنبال داشت فردى شيعه از اهالى عماريه موصل عراق به قصد كشتن عبدالعزيز پدر امير سعود راهى نجد شد. گويا قرار بود كه امير سعود عامل حمله به كربلا و نجف را بكشد، ولى چون دسترسى به او ممكن نبود، پدرش را از پاى در آورد.
اين مرد شيعى در لباس دراويش ، خود را فردى عابد وزاهد و گوشه گير نشان داد ومريد آل سعود معرفى كرد. او نتوانست با رفتار حساب شده خود، مورد توجه واحترام عبدالعزيز قرار بگيرد. سرانجام به هنگام نماز عصر، وقتى عبدالعزيز به سجده رفته بود، با دشنه شكم او را دريد و كارش را ساخت . ضارب توسط عبدالله بن محمد بن سعود (برادر عبدالعزيز) از پاى در آمد. در تواريخ آمده است كه ضارب افغانى الاصل بوده است ونام وى را از ملا عثمان نوشته اند. برخى منابع بر شيعه بودن ضارب تاكيد كرده اند كه از اهالى عماريه بوده است .