31- فرقه ابومسلميه
اين فرقه از ياران و پيروان عبدالرحمن بن مسلم هستند كه جوانى شجاع و بالياقت از اهالى مرو بود و ابراهيم بن محمد امام او را به رياست شيعه آل عباس در خراسان برگزيد و اين انتخاب را به ابوسلمه خلال داعى و وزير آل عباس كه مقيم كوفه بود خبر داد. ابومسلم در دوازدهم ربيع الاول سال 132 هجرى عبدالله سفاح را بر مسند خلافت قرار داد. بنى عباس ، بنى اميه را در هر كجا كه بودند، يافتند و آنان را كشتند، و باروى شهر دمشق را ويران و منهدم نمودند و قبور خلفاى بنى اميه را شكافته و استخوانهايشان را سوزاندند.(276)
گروه ابومسلميه منسوب به عبدالرحمن ابومسلم خراسانى بودند كه پيروان او وى را زنده و جاويدان مى دانستند و به بازگشت او اعتقاد و باور داشتند و بيشترين اين فرقه از گروه حلوليه اند و فرقه هاى : اسحاقيه ، راونديه ، سنباذيه ، ابلقيه ، مبيضه ، بابكيه ، بركوكيه و رزاميه از همين گروه شمرده شده اند.
ابومسلم قبل از آنكه به ابراهيم امام ملحق شود، با فرقه كيسانيه و مغيريه كه هر دو از فرقه هاى غلاة شيعه بودند روابط نزديك و تنگاتنگى داشت ، و عقايد تناسخى اين دو فرقه در افكار وى اثر چشمگيرى نموده بود. او بر اين باور بود كه ارواح پس از خروج از ابدان و اجساد خود، به بدنهاى ديگرى منتقل مى شوند.
نوبختى مى گويد: گروه ابومسلميه بر اين باورند كه ابومسلم زنده است . اينان همه واجبات را ترك كرده اند و همه ايمان را از بعد امام شناسى مى دانند و چون بنيانگذار كيش ايشان ، خرميان بودند اينان را خرم دينان نيز مى گويند.(277)
يكى از فرقه هاى اين گروه رزاميه نام دارد كه بر اعتقاد به امامت و پيشوايى ابومسلم استوار ماندند. رزام شخصى بود كه در مرو زندگى مى كرد و در دوستى با ابومسلم و اعتقاد به امامت او راه افراط را مى پيمود. ابن نديم مى گويد: در خراسان گروهى پيدا شدند بنام مسلميه ، اينان از ياران و پيروان ابومسلم خراسانى بودند كه اعتقاد راسخ به امامت او داشتند و بر اين باور بودند كه او زنده و جاودان است و در زمانى كه حتى خودش هم نمى داند ظهور خواهد كرد.
گروه اسحاقيه از همين فرقه ابومسلميه جدا شدند. اسحاق ترك به تركستان و ماوراء النهر رفت و در آنجا مردم آن سامان را به مذهب ابومسلم خراسانى دعوت كرد و مى گفت كه وى در كوههاى رى زندانى است و به زودى ظهور خواهد نمود.(278)
ابومنصور بغدادى مى گويد: ياران ابومسلم درباره او سخن به گزاف گفته اند و بر اين باورند كه روح خدا در وى حلول كرده و از اين رهگذر ابومسلم خدا مى باشد! و را بر جبرئيل و ميكائيل و ديگر فرشتگان برتر دانند و بر اين اعتقادند كه او زنده است و چشم به راه وى مى باشند، و در مرو و هرات اين فرقه را بركوكيه گويند و اگر از آنان پرسيده شود كه آن شخصى را كه منصور دوانيقى كشت كه بوده ؟ در پاسخ گويند او شيطان بود كه به صورت ابومسلم درآمده بود و به دست منصور كشته شد.(279)
ابومسلم مى گفت : پروردگار چون روح را بيافريد مى دانست كه هر كدام تا چه اندازه اى گناه از آنان سرمى زند و تا چه اندازه اقدام به كارهاى خوب دارند و لذا نسخ و مسخ در آنان براى اين بود كه به اندازه بدى شان كيفر را دريابند.(280)
در تبصرة العوام آمده است : فرقه ابومسلميه را به شيعه منسوب كرده اند، چون او دست به يك شورش بزرگى زد و گروه زيادى از دشمنان خدا و رسول (صلى الله عليه و آله ) و غير آنها را بكشت . ولى ناگفته نماند كه ابومسلميه از ياران و شيعيان نبوده و نيستند و حتى از فرق سنيان نيز شمرده نمى شوند، زيرا ابومسلم بر اين باور بود كه امامت به ميراث است نه به نص - كه شيعيان معتقد به نص اند - و نه به اختيار - چنانكه سنيان معتقد به انتخاب و اختيارند.
براى اطلاع بيشتر از سرگذشت عبدالرحمن ابومسلم خراسانى و مذهب و پيروان او به منابع و مآخذ زير رجوع كنيد:
1- آثار الباقيه ابوريحان بيرونى ص 210
2- تاريخ الرسل و الملوك طبرى ج 10 ص 119
3- تبصرة العوام فى معرفة مقالات الاءنام ص 178
4- فرق الشيعه نوبختى ص 75
5- زين الاخيار ص 123
6- الفصل فى الملل و الاهواء و النحل ج 1 ص 77
7- الفرق بين الفرق ص 155
8- الفهرست ابن نديم ص 615 ترجمه شده .
9- الكامل ابن اثير ج 5 ص 481
10- مروج الذهب ج 3 ص 169
11- المغنى فى ابواب التوحيد و العدل ج 2 ص 178
12- المقالات و الفرق ص 64 و ص 195
13- الملل و النحل ج 1 ص 155.
14- فرهنگ فرق اسلامى ص 23.