(مجسمه و مشبهه )
مسئله شناخت خداونند و توصيف ذات بارى تعالى از همان آغاز كودتاى سقيفه بحران عقيدتى دردناكى آفريد. سخت گيريهاى عمر بن خطاب و خفقان فكرى خاصى كه او در سر قلمرو خلافت ايجاد كرد، به بحرانى تر شدن اوضاع فكرى جامعه انجاميد.
از طرفى رژيم اموى كه محصول كودتا بود، براى سرگرم كردن عوام و خواص و انحراف اذهان به بحث هاى انحرافى و موضوعات پوشالى و اوهام و خرافات جاهلى دامن زد. قرن دوم شاهد بروز عقايد شگفتى در باب ذات و صفات بارى تعالى است .
اين عقايد جوراجور و گوناگون محصول خشك مغزى اهل حديث و اخباريون بود. آنان با خلق و جعل احاديث و رواياتى به ترسيم چهره هاى گوناگونى از خداوند مى پرداختند. از وقتى ستيز با مسائل عقلى و كلامى آغاز شد، تصاويرى از خداوند پديدار گشت كه پايه هاى فرقه هاى مجسمه و مشبهه را پى ريخت . تاءويل و تحريف آيات و احاديث زمينه مساعدى براى خلق اين عقايد ايجاد كرد. گويند ايده تشبيه در آغاز از سوى افرادى چون يحيى بن معين و احمد بن حنبل و سفيان ثورى و اسحاق بن راهويه و داود اصفهانى هشام بن سالم جواليقى عنوان شد.
امام واقعيت اين است كه با نگاهى بر سير عقايد و آراء مسلمانان از همان قرن اول هجرى تصورات نامعقول و شرك آلودى از خداوند در مخليه بسيارى از اصحاب و تابعين و پيروانشان وجود داشت .
اين ميراث فكرى كه جايگاه مناسب خود را در احاديث و روايات اسرائيلى يافت ، همچنان دست نخورده نسل به نسل منتقل گرديد و امروز عقايد عامه مسلمانان را ساخته و پرداخته است . امروز با نگاهى به تلقى علما و فقها و متوليان و مدعيان اسلام و اسلام شناسى در مى يابيم كه اينان نيز قائل به تجسيم و تشبيه اند؛ اختلاف فقط در قالب ها و الفاظ است ، اما جوهره تصورات و نتايج تلخ و سياه آن ، يكى است . در گذشته آنچه بود، يك هياهوى ذهنى و احيانا باورهاى سطحى بود كه دست قدرت سياسى در كاگردانى آن فعال بود و اندكى بعد همچون حبابى فرو نشست اما امروز سرنوشت اجتماعى ، اقتصادى ، اخلاقى و سياسى مسلمانان محصول چنين باورها و تصوراتى است . و اشكال اساسى كار در اين است كه اجتهاد و استنباط احكام مستقيما متاثر از اين تصورات است امروز تلقى از خدا و اسلام و انسان ، ساختار عقايد و احكام را تشكيل مى دهد. در اين تلقى ، خدا، همان خداى مكتب جبريه است كه خشن است ، خود كامه است ، بى رحم است و افعال و اخكام او تابع مصالح و منافع بندگان نيست .
امروز خداوند، اسلام و احكام آن ، اسم مستعار پندارها و باورهاى موروثى و سنتى و مندرس اسلافى است كه اخلاف آنان در عصر تمدن با انديشه باستانى به سراغ انسان آمده اند و در اين ميان انسان متفرع بر اين پندارها، در كنار بهائم است . بديهى است تا هنگامى كه اين تصورات مبناى دريافت احكام و اسلام باشد، شب همان شب است و هيچ چيز عوض نخواهد شد.
در تلقى مشبهه خداوند محل و مكان دارد، بر عرش جلوس كرده پاها را بر كرسى نهاده ، سر و دست و اندامش را مرتب تكان مى دهد و نمايندگانش را در زمين نگاه مى كند. گاهى لبخند مى زند و زمانى ابرو درهم مى كشد و فرمان قتل عام مى دهد، سيل و طوفان و صاعقه مى فرستد، خليفه هايش يكى پس از ديگرى به قدرت مى رسند و دنيا به كامشان است . بارگاه خداوند درست مثل دربار سلاطين و خلفا اسلام پناه پر است از فرشتگان نر و ماده !! بامدادى و شامگاهى دارد و در قيامت و صحراى محشر نيز چنين است .
خليفه اموى بن عبدالعزيز مى گويد در آن روز خداوند با خيل فرشتگان بر بهشتيان وارد مى گردد و بر ايشان سلام مى دهد و آنان جواب مى دهند: سلام قولا من رب رحيم .
اين تلقى شرك آلود و احمقانه همچنان بقاى خود را در اذهان عامه مسلمين حفظ كرده است و در اشكال گوناگون خود را نشان مى دهد. شايد شگفت انگيزترين موارد اين اوهام و اساطير اسرائيلى در داستان خلقت آدم و پيامبران و اوليا و اوصيا جا گرفته باشد، و در تفسير و تاويل آيات قرآن ، مخصوصا آنجا كه زبان سمبليك بكار رفته و حقايقى در قالب داستان و ضرب المثل بيان شده است . زلزله نتيجه پائين آمدن خداوند به زمين است جزر و مدها نتيجه شناى فرشتگان است !!
يك بار كه جناب احمد حنبل به حج شده بود، در عرفات شتر سوارى مى كرد. پروردگار را ديد كه حج مى گذارد، او را بشناخت . دنيال شتر خدا را گرفت كه خداوند هم شترش را تند به حركت در اورد، احمد حنبل دم شتر خدا را گرفت و مقدارى پشم كند كه هنوز اين پشم ها در دست حنبليان است !
چنين عقايدى هنوز وجود دارد، منتهى شكل و محتواى آن فرق مى كند. گاهى مطلب در سطح بسيار و عاميانه جلوه مى كند و زمانى در قالب الفاظ و اصطلاحات خاصى . عرفان كلاسيك يونانى - اسلامى و روايات مربوطه اش نماينده اين طرز تفكر است .