الف : بنيانگذار
ابوالحسن على بن اسماعيل بن اسحاق بن سالم بن اسماعيل بن عبدالله بن موسى بن بلال ، ابوبرده بن ابى موسى الاشعرى (324 - 260 هجرى قمرى ) متولد بصره ، وابسته به يكى از قبايل كهن يمنى ، نواده ابو موسى اشعرى معروف ، بينيانگذار (مكتب كلامى اشاعره ) مى باشد. او در آغاز جوانى به معتزله پيوست و در نزد جبانى درس خواند و كتابى قطور در دفاع از عقايد معتزله نگاشت .
در چهل سالگى از مكتب اعتزال جدا شد. ابوالحسن اشعرى در محافل و مجالس درس بزرگان فقه و حديث بصره حضور مى يافت و ذهنى نقاد داشت .
نقادى هاى او فقها و محدثان را ناراحت مى كرد و غوغائى بپا مى كرد. او به استاد معتزلى اش نيز اننتقاد و اعتراض مى كرد و سوالاتى فراوان داشت كه پاسخ آنها را مصرانه مى خواست . اما كمتر پاسخ مى يافت .
گرايش به اصحاب الحديث آغاز افول فكرى او را نشان مى دهد. او بهانه كرد كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را در خواب ديده كه وى را از مكتب اعتزال بر حذر داشته است و گفته است كه بايد از علم كلام دورى كند و به حديث روى آورد. به دلائل چندى اطلاعات روشنى از او و بحرانهاى روحى - فكرى او در دست نيست . انفعال و رجعت فكرى او يكى از معماهاى زندگى وى مى باشد.
ابوالحسن اشعرى كه گرايش اخباريگرائى يافت ، به سفسطه پرداخت و براى استاد معترلى اش آسمان و ريسمان بهم مى بافت . جبهه گيرى و عناد نابخردانه او عليه اعتزاليان نشان دهد كه قشريون اخبارى او را تحريك و تشويق مى كرده اند و او آلت دست آنان بوده است . قشريونه او را براى اهداف عقل سنيزانه خود مناسب يافتند و در پناه او عليه معتزله سنگر گرفته ، مريدانى براى وى ساختند و پيروان مذهب سنت و جماعت را به وى متمايل و پيرو او نمودند.
حمايت سنيان عراق و شام و خراسان از ابوالحسن اشعرى به او گستاخى بيشترى بخشيد تا بنيانهاى كلامى معتزله را زير سوال برد. ابوالحسن به منبر مى شد و عليه وعظ مى كرد! او با ابزار نفرت از عقايد معتزله و توبه به محدثان سنى و قشريون اخبارى خوش آمد گفت .
معتزله در اين مقطع زمانى نقطه ضعفى بزرگ داشتند و اين باعث قوت و شدت كار ابوالحسن اشعرى شد. افسانه خلق قرآن كه معلوم نيست توطئه كدام نفوذى در مكتب اعتزال بود، اعتبار و قوت اين مكتب را براستى خداشه دار ساخته بد و اشعرى با تكيه بر اين ضعف ، قوت گرفت و مريدان فراوانى يافت .
اشعرى در مخالفت شديد و كينه توزانه اى بصره را به قصد بغداد ترك كرد. در بغداد با زبان و قلم به نبرد با معتزله پرداخت و آثار فراوانى خلق كرد محققان آثار او را تا سيصد اثر نوشته اند.
ابن عساكر در تاريخ خود نود و نه اثر او را بر شمرده است . ابن نديم صاحب الفهرست كه معاصر اشعرى بوده ، حيله ها و دروغها و تهمت هاى او را عليه معتزله نشان داده است و او را متهم به آشوبگرى و تحريك عوام و خواص عليه معتزليان نموده است .
پس از مرگ ابوالحسن اشعرى و آشكار شدن دروغهاى او، مكتب او رو به ضعف و كسادى نهاد و عقايد او زير سوال رفت . طرفداران او اعلاميه اى به نفع وى صادر كردند و نوشتند كه : (همه علماء حديث متفق اند كه اشعرى امام ائمه حديث مى باشد و اصول اعتقادات او موافق با عقايد محدثان مى باشد. او شمشير آخته اى عليه معتزله بود و فرقه هاى ديگر مخالف محدثان را در هم كوبيد. لذا هركس به او بد گمان شود يا او را نكوهش كند، همه مؤ منان را مورد اتهام قرار داده است . ذوالقعهده 436 هجرى ).
اشعرى كه چهل سال با مكتب معتزله مانوس بود، وقتى آلت دست محدثان گرديد، با همه آشنايى و دانش اعتزالى خود به نفع اخباريون عليه مكتبى كه او را ساخته و پرداخته بود، كمر بست و جلوى آزادى انديشه و تعقل و تفكر را گرفت و بسيارى از متفكران و عقل گرايان را خانه نشين ساخت . تفتيش عقايد و تعقيب آزادى خواهان و عوام پرورى و استحمار توده ها را پيشه خود و خلافت ساخت . هر گونه حركت آزاد عقلى را تحريم و هر روزنه اى بسوى عقل و علم را مسدود كرد و خفقان وحشتناكى را بر سراسر قلمرو خلافت عباسى در عراق و شام و حجاز و ايران گستراند. علوم عقلى تحريم شد و مكتب سياه اخبارى گرايى رونق پوشالى و عاميانه يافت . معتزليان و متفكران و روشنفكران به تقيه روى آوردند و گوشه نشينى اختيار كردند. آثار علمى و عقلى و فلسفى و... طعمه آتش شد. فتاواى فقهاء و محدثان پى در پى صادر مى شد و به قلع و قمع آزاد مردان عرصه علم و عقل مى پرداخت . قتل عام وسيعى در سراسر خلافت و حوزه هاى اخباريگرائى راه افتاد. بر چسب هاى (الحاد) و (كفر) بر پيشانى متفكران مى چسبيد و بسيارى از نوابغ فكرى - علمى و عقلى متهم به (الحاد) شدند. دانشمندان و فلاسفه را به جرم آنكه مى انديشيدند و آزاد فكر مى كنند به خاك و خون كشيدند. بزرگترين ضربه اى را كه اشاعره بر پيكر فلسفه وارد كردند، فتواى (محمد غزالى ) بود كه علم و فلسفه تعقلى را گمراه كننده دانست و دانشمندان و فيلسوفان را لعن و تكفير كرد. او (فارابى ) و (ابن سينا) و (خيام ) و زكرياى رازى را متهم به (الحاد) و (كفر) نمود و از (فارابى ) و (ابن سينا) و (خيام ) به عنوان (كفار ثلاثه ) ياد كرد و كتب و آثارشان را تحريم نمود. غزالى كسى است كه (يزيد بن معاويه ) را مؤ من و مسلمان خواند و فتوى داد كه هر كس (يزيد) را لعن كند، مسلمان نيست و لعن او و ابوسفيان حرام است ! چنين فردى رهبرى (اشاعره ) را بر عهده داشت و محدثان و اخباريون را سرپرستى مى كرد، و در قتل عام ها همدست خليفه عباسى كوشيد و به فتواى او صدها دانشمند را گردن زدند.
پس از غزالى سنى و قشرى ، (فخر رازى ) به ميدان آمد و تا حدودى راه غزالى را ادامه داد.
اشعرى خود به فقه حنبلى تمايل داشت و پيروان او از مذهب شافعى و مالكى پيروى مى كردند. اما حنبليان پس از مرگ اشعرى گور او را به نجاست آلودند و در سب و لعن او كوشيدند. علت اين بود كه باند اشعرى (كلام ) را وسيله لا طائلات خود قرار داده بودند و حنبليان علم (كلام ) را نجس و حرام مى دانستند.