كاشان شهر شيعه نشين
به نقل معجم البلدان ، كاشان شهرى است نزديك اصفهان و اهالى آن شيعه اماميه و در مذهب خود، محكم و استوارند. سمعانى مى گويد: كاشان شهرى است نزديك قم ، و من چون به آن شهر رسيدم ، در آنجا اقامت نمودم . مردم آن شهر همه شيعه اند و اهل فضل الدين بن على العلوى الحسينس الكاشانى رسيدم ، بر كتيبه ايوان خانه او اين آيه نوشته شده بود: ( انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا ) و ابولؤ لؤ - قاتل عمربن خطاب - را مردم كاشان ، بابا شجاع گويند و مورد احترام مردم آن سامان مى باشد. (172)
در تاريخ كاشان آمده است : آنچه در افواه اهالى اين بلد مشهور و معروف است نام اين ولايت ، در زمان قديم (چهل حصاران ) بوده ، و دژ بند ويژه اى نداشته است در هنگامى كه زبيده خاتون همسر هارون الرشيد خليفه عباسى از شهر كاشان گذر كرد، در يكى از دژهاى چهل حصاران منزل نمود و چون اهالى اين منطقه براى زبيده احترام فراوانى قائل شدند، زبيده به آنان گفت : مى خواهم به پاس اين همه احترام ، خدمتى به شما كرده باشم ، بهتر آنست كه آنچه را خودتان مى خواهيد انجام دهم اهالى گفتند: چون ما منزل مسكونى مستحكم نداريم و مردم ما در اين جلگه پراكنده اند و سالى چند بار، ديلمان بر ما مى تازند و مال و عيال ما را اسير و دستگير مى نمايند، اگر جهت ما سر پناهى ساخته شود، خدمت بزرگى است . خواسته اهل چهل حصاران مقبول زبيده افتاد، وى فى الفور به احضار معماران و مهندسان پرداخت تا بر حسب استعداد و قابليت زمين ، در ساعت سعد، طرح برج و بارو و خندق را با كاه يا گچ و خاكستر بريزند كه در طرح و بنياد قلعه بندى ، كاه افشاندند لهذا اين شهر در آغاز (كاه فشان ) ناميده شد و در اثر كثرت استعمال (كاشان ) گفته شد.
چون اشرف افغان وارد اين سرزمين شد از جمله شهرهايى كه ويران كرد و به قتل و عام ساكنان آن پرداخت ، شهر قم و كاشان بود كه اموال مردم اين دو شهر را به غارت برد و چون آغا محمد خان قاجار بر سر كار آمد، كاشان را آباد و خرابى ها را جبران نمود. (173)
در قديم الايام ، قم و كاشان دار الايمان بوده و بعد از ورود اشعريون به قم ، رفته رفته نواحى قم از قبيل اراك و تفرش و آشتيان و كمره و بعضى از قراء سردسير و گرمسير كاشان در حيطه تصرف اعراب در آمد. تا آن زمان قم و كاشان دو منطقه جدا گانه نبودند و قبل از هجرت اين دو محل چندان آبادى نداشته اند و تنها داراى چند دژ كوچك بوده كه مجوسان در آنجا سكونت داشته اند، و پيش از ولادت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله درياچه ساوه خشك نشده بود و وسعت آن تا چهار كيلومترى كاشان امتداد داشته و به واسطه نزديك بودن كاشان به آن ، اين محل بسيار بد آب و هوا بود. (174)
يكى ديگر از قريه هاى كهن شيعه نشين قريه كره رود است كه در اطراف اراك (عراق ) سلطان آباد قرار دارد.
آوه شهر نيز يكى از شهرهاى شيعه نشين بوده كه امروز به شكل دهى در آمده است . اين محل در چهار فرسنگى شهر ساوه قرار دارد. شهر ديگر تفرش بوده كه از شهرهاى شيعه نشين محسوب مى شده است . آوه يا آبه در برابر ساوه گفته مى شود كه مردمان آن عموما شيعه بوده اند بر خلاف ساوه كه آن روز مردمانش سنى بوده اند و هميشه بين اين دو محل ، اختلاف و رد و خورد وجود داشته است .
صاحب معجم البلدان گويد: آبه در نزديكى ساوه است كه آن را آوه هم مى گويند اهالى آنجا همه شيعه اند و اين محل هميشه آباد بوده تا اينكه در سال 607 هجرى كه سپاه تتار به آن حدود روى آوردند، شهر ساوه و آوه را قتل عام نمودند. مردم آوه عيدين (عيد فطر و قربان ) و عيد غدير و عاشورا را هرگز از ياد نبرده اند و آرامگاه امامزاده عبدالله موسى و فضل و سليمان در آنجا مى باشد و هميشه علما و دانشمندان بسيارى در آنجا زندگى مى كرده اند. از رسول اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده كه : چون مرا به معراج بردند، نظرم به مجلسى افتاد كه زمينش همچون كافور سفيد بود و بوى خوشى از آن سرزمين به مشامم رسيد. از جبرئيل پرسيدم اين محل چه نام دارد؟ جبرئيل عرض كرد: اينجا را آبه گويند، مردم اين محل رسالت تو و ولايت آل تو را قبول كرده اند و مبارك باد بر اهالى اين سرزمين ولايت و دوستى شما خاندان (175)
شعارهاى شيعه ازاعصار گذسته تا امروز هميشه يك رنگ بوده و هرگز حالت دوگانگى نداشته است ، مخصوصا با روى كار آمدن آل بويه ، بر گرمى بازار شعارهاى شيعيان افزوده گشت . ولى با روى كار آمدن سلجوقيان جلوگيرى به عمل آمده ، اما از ميان نرفت . (176)
يكى از شعارهاى مشهور جهان تشيع گفتن ( حى على خير العمل ) در اذان واقامه است كه در هر شهرى كه شيعه نشين بود اين جمله در اذان گفته مى شد و هر گاه قدرت به دست حاكمان سنى مى افتاد از گفتن اين كلمات جلوگيرى بعمل مى آوردند و در عصر آل بويه و در حكومت فاطمى ها در مصر دوباره اين شعار زنده شد. (177)
و يكى ديگر از شعارهاى شيعيان ، گفتن ( اشهدان عليا ولى الله ) در اذان و اقامه است ، كه در زمان حكومت طغرل سلجوقى از گفتن آن جلوگيرى بعمل آمده ولى در زمان شاه اسماعيل صفوى مجددا رواج پيدا كرد و او دستور داد اين كلمات در وقت اذان از ماءذنه ها پخش گردد. (178)
ابومنصور خطيب گفته است : خدايا هر كس على را مولاى خود مى داند بيامرز؛ اشاره به اين است كه شيعه در اذان ، شعار ولايت على عليه السلام را بر زبان جارى مى كرده است . براى توضيح بيشتر به كتاب آل بويه صفحه 45 رجوع كنيد.