ادريس برادر يحيى بن عبدالله

و اما ادريس برادر يحيى بن عبدالله به سال 173 هجرى وارد شد و از آنجا به مراكش رفت و در شهر (وليلى ) سكونت گريد. اسحاق بن محمد كه آن روز حاكم آن سامان بود، و رودش را گرامى داشت و بربران را به دعوت او خواند، و از طايفه خويش و قبائل ديگر براى ادريس ‍ بيعت گرفت و كار ادريس شوكت و عظمت يافت و بر سرزمين پهناورى كه از مغرب قيروان تا سواحل اقيانوس گسترش و امتداد داشت حكومت مى كرد. هارون الرشيد از گسترش حكومت و نفوذ ادريس بن عبدالله هراسان شد و تصميم گرفت ادريس را از ميان بردارد. لذا سليمان بن جدير - شماخ - را به طرف او اعزام نمود تا با ترفندى او را از بين ببرد. شماخ به حضور ادريس رسيد و خود را به عنوان طبيب و علاقه مند به تشيع معرفى كرد. ادريس او را گرامى داشت و از جمله نزديكان و اطرافيان خودش نمود. روزى ادريس از درد دندان شكايت كرد، شماخ دارويى مسموم را به وى خورانيد و ادريس در همان سال (177 هجرى ) در گذشت .