1 - امام على بن ابى طالب عليه السلام

حضرت امام امير المؤ منين على بن ابيطالب عليه السلام ، به شهادت تاريخ و اعتراف موافق و مخالف از پگاه خردسالى در خانه پيامبر اسلام تحت سرپرستى آن حضرت قرار گرفت . ولادت آن حضرت ده سال قبل از بعثت بود. در سن شش سالگى بر اثر قحطى در مكه ، پيامبر او را به خانه خود آورد وقتى حضرتش به مقام نبوت رسيد، وى نخستين كسى بود كه به رسالت آن حضرت ايمان آورد و از همان آغاز وفادارى و جانبازى خويش را نسبت به رسول خدا در تمامى صحنه ها ابراز و اثبات كرد. نسائى مى گويد:
( قال على عليه السلام : انا عبدالله و اخو رسول الله ، و انا الصديق الاكبر، لا يقولها بعدى الا كاذب ، امنت قبل الناس سبع سنين .) (86)
عن زيد بن ارقم قال :
(اول من صلى مع رسول الله صلى الله عليه و آله على عليه السلام و اول من اسلم برسول الله على ) (87)
و نيز آمده است كه (عفيف ) گويد: در جاهليت به (مكه ) شدم و بر (عباس ) وارد آمدم ، او مردى تاجر پيشه بود و من براى عيالم لباس و عطر مى خواستم . با او نشسته بودم كه ناگاه جوانى وارد شد، نگاهى به اطراف انداخت و آنگاه روى به خانه كعبه كرد و طولى نكشيد كه پسر بچه اى آمد و پشت سر او ايستاد. در اين هنگام بانوئى نيز در كنار او ايستاد. از (عباس ) پرسيدم :
اينها چه كسانى هستند و اين عبادت بى سابقه در عرب چيست ؟ عباس ‍ گفت : آن جوان (محمد بن عبدالله ) صلى الله عليه و آله فرزند برادرم است و آن پسر بچه (على ) عليه السلام فرزند من است و آن بانو (خديجه ) عليه السلام دختر (خويلد) همسر (محمد) صلى الله عليه و آله مى باشد. او مى گويد: خداوند مرا جهت رهبرى جهان عرب مبعوث نموده است . و به خدا سوگند كه در روى زمين غير از اين سه نفر ديگرى به او ايمان نياورده و اين دين را قبول نكرده است . (88)
خدمات و زحمات على بن ابيطالب عليه السلام در راه پيشرفت اسلام مورد توافق كليه مسلمانان است . در روز رحلت رسول اكرم صلى الله عليه و آله على 33 سال داشت و با اينكه در ميان اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله از همه ممتاز بود، حقيقت وجودى - انسانى على و نص جلى خدا و وصايا و تصريحات مكرر و متعدد پيامبر درباره امامت و خلافت او و فرزندش ناديده گرفته شد و آن گونه كه ملاحظه شد، كودتاى جاهلى به پيروزى ظاهرى رسيد.
سيرت و سيماى على بن ابيطالب عليه السلام در پرتو كلام نبوى چنين است :
ابن صباغ مالكى مى گويد: ( قال رسول الله صلى الله عليه و آله من اراد ان ينظر الى آدم فى علمه و الى نوح فى تقوا و الى ابراهيم فى حلمه و الى موسى فى هيبته و الى عيسى فى عبادته ، فلينظر الى على بن ابيطالب )
و ايضاقال :
(ان الله تبارك و تعالى اوصى الى فى على عليه السلام ثلاثه اشيا ليله اسرى بى ، بانه : سيد المؤ منين و امام المتقين و قائد الغر المحجلين .)
و به هنگام نزول آيه شريفه :
(ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرايه ) قال صلى الله عليه و آله لعلى عليه السلام : هم انت و شيعتك تاتى يوم القيامه انت و هم راضين و مرضيين و ياتى اعداوك غضبانا... )
عباس بن عبدالمطلب گويد: از عمر بن خطاب شنيدم كه مى گفت : درباره على جز حق نمى توان گفت ، زيرا از پيامبر شنيدم كه مى فرمود:
( ...يا على انت اول المسلمين اسلاما و انت اول المؤ منين ايمانا و انت منى بمنزله هارون من موسى . (الا انه لا نبى بعدى ) كذب من زعم انه يحبنى و هو يبغضك يا على ، من احبك فقد احبنى و من احبنى فقد احبه الله و من احبه الله ادخله الجنه و من ابغضك فقد ابغضنى و من ابغضنى ابغضه الله و ادخله النار.) (89)
در روز خيبر پيامبر به اصحاب فرمود:
( لا عطين الرايه غدا رجلا يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله كرار غير فرار، يفتح الله على يديه . (90) )
عبدالرحمن بن ملجم مرادى از نخبگان برگزيده يمن بود كه در ابتداى خلافت امام على عليه السلام به توصيه و معرفى استاندار يمن به مدينه آمد و خدمت آن حضرت رسيد. عبدالرحمن بن ملجم سخنگوى هيئت اعزامى از يمن بود كه در محضر امام عليه السلام چنين آغاز كرد:
( السلام عليك ايها الامام و البدر التمام و الليث الهمام و البطل الضرغام و الفارس القمقام ، و من فضله الله على سائر الانام ، صلى الله عليك و اليك الكرام اشهد انك اميرالمؤ منين و قاتل الكافرين و المشركين صدقا و حقا و انك وصى رسول الله و الخايفه من بعده و وارث علمه ، لعن الله من جحد حقك و مقامك اصبحت اميرنا و عمدنا... )
ابن ملجم اشعارى نيز در مدح امام عليه السلام خواند. حضرت از او پرسيد: نام تو چيست ؟ گفت : عبدالرحمن . حضرت فرمود: پسر كى هستى ؟
گفت : فرزند مراد.
فرمود: آيا تو مرادى هستى ؟
گفت : آرى !
فرمود: ( انا لله و انا اليه راجعون و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم . )
حضرت چند بار از او پرسيد: آيا تو مرادى هستى ؟
و او پاسخ مثبت مى داد.
ابن ملجم از حضرت تقاضا كرد كه او را نزد خويش منزل دهد. حضرت تقاضاى او را پذيرفت .
پس از سوالاتى چند، حضرت فرمود:
( ... و ستخضب هذا من هذه (و اشار الى لحيته و راسه ) )
و سرانجام چنين كرد. عبدالرحمن بن ملجم پس از حكميت در صفين جز خوارج بود.
و همو بود كه در سحر 19 رمضان سال 40 هجرى امام را در حال نماز ضربت زد و حضرتش در 21 رمضان به شهادت رسيد. (91)