دلاور مردان قواى اسلام
مورخان در مورد قواى مسلمانان نوشته اند كه پير و جوان در اين غزوه شركت داشتند:
عمرو بن جموح پير مردى قد خميده بود كه نيروى جسمانى خود را از دست داده بود و يك پايش آسيب ديده بود. خويشاوندانش مانع رفتن او شدند. نزد پيامبر آمد و تمايل خود را به حضور در غزوه احد نشان داد. پيامبر به او گفت تو از جنگ معاف هستى : ( اما انت فقد عذرك الله و لا جهاد عليك . ) اما اصرار وى بسيار بود و به عرصه نبرد شتافت و سرانجام به شهادت رسيد. از جوانان مسلمان بايد از دو تازه داماد ياد كرد كه در غزوه احد شركت كردند. يكى از اين دو حنظله فرزند ابو عامر بود. ابو عامر خود از دشمنان سر سخت پيامبر بود. ابو عامر در غزوه احد در سپاه مشركان قرار داشت و حنظله فرزندش كه جزء مهاجران بود، در سپاه محمد صلى الله عليه و آله گويند حنظله با دختر عبدالله بن ابى ازدواج كرده بود و اين ازدواج مقارن غزوه احد صورت گرفته بود. گويا هنوز مراسم زفاف صورت نگرفته بود و حنظله به حضور پيامبر رسيد و تمايل زيادى براى حضور در نبرد از خود نشان داد. پيامبر به او توصيه كرد شب را در مدينه بماند و صبح خود را به نيروهاى مسلمانان برساند. سحر گاه حنظله از بستر بيرون جست و فرصت استحمام نيافت و راهى نبرد گرديد. شاهدان بر اين شتاب شاهد بودند و ديدند كه حنظله چگونه به سوى نبرد شتافت . او در دقايق اوليه نبرد، ابوسفيان را نشانه گرفت و بسوى او حمله كرد.
اين حمله كارگر نيفتاد و فردى از مشركين به نام شداد بن اسود بر حنظله تاخت يكى ديگر از مشركان تيرى انداخت و او را به شهادت رساند. گويند حنظله به هنگام شهادت 18 سال داشت . پيامبر اسلام او را غسيل الملائكه ناميد. پيامبر ماجراى حنظله را براى مسلمانان شرح داد.
مورخان در رابطه با حوادث غزوه احد از قهرمانيهاى ابودجانه ياد كرده اند: گويند قبل از آغاز نبرد احد، پيامبر شمشيرى بدست گرفت و گفت : كيست كه حق اين شمشير را ادا كند؟ گروهى برخاستند، ولى حضرت از دادن شمشير به آنان خوددارى كرد.
در اين هنگام ابودجانه از جاى جست و عرض كرد: اى رسول خدا! حق اين شمشير چيست و چگونه مى توان حق آن را ادا كرد؟ پيامبر گفت : بايد آنقدر با آن دفاع كنى كه خم شود. ابودجانه گفت : من اين كار را مى كنم . سپس دستمالى بر سربست و شمشير را از پيامبر گرفت . زبير از اين كه پيامبر شمشير را به او نداده ، دلگير شد و تصميم گرفت حركات ابودجانه را زير نظر داشته باشد تا شجاعت او را ببيند. و چنين كرد: ابودجانه تعدادى از مشركان را كشت و قهرمانيهاى بسيار كرد. او در هجوم مشركان بسوى پيامبر از حضرتش دفاع مى كرد. گويند در بحرانى ترين لحظات نبرد كه مشركان على و پيامبر را در محاصره داشتند، ابودجانه خود را رساند و مشركان را پس راند. نام ابودجانه در رديف نام على بن ابيطالب و حمزه در دفاع از وجود پيامبر اسلام آمده است .
حمزه عموى پيامبر يكى از نام آوران غزوه احد و از ياران اوليه محمد در سالهاى سخت تنهائى مكه است . گفته شد كه او در سال ششم بعثت آگاهانه و از روى ايمان ، اسلام آورد. روزى به خانه آمد و يكى از اهل خانه را گريان ديد. علت گريه را پرسيد. به وى گفته شد:
امروز ابوجهل پارچه اى به گردن محمد انداخته و آنقدر آن را فشار داد كه رنگ محمد دگرگون گشت و خفگى به او دست داد...
حمزه آن چنان منقلب شد كه تصميم گرفت خويش را فداى محمد سازد از همين رو ابوجهل را در مسجد الحرام به سختى كتك زد.
زور بازوى حمزه در مواردى بسيار و حساس در خدمت نهضت اسلام بود. او در خط مقدم نبرد با مشركان قرار داشت . يك بار ديگر در انجمن سران قريش ابوجهل را كتك زد. ضربه آنچنان شديد بود كه سر ابوجهل شكست . در پيكار سرنوشت ساز بدر، يكى از پهلوانان شرك را از پاى در آورد و نام آوران جاهليت را بر زمين زد.