حادثه مهم (اصحاب الفيل )
در دوران حيات و رياست عبدالمطلب بر مكه و كعبه ، حوادثى مهم اتفاق افتاد؛ از جمله ماجراى (اصحاب الفيل ) است كه در قرآن يك سوره را به خود اختصاص داده است .
آخرين پادشاه سلسله حميرى ها (ذونواس ) بود اين پادشاه پيرو (دين يهود) بود و چون به سلطنت رسيد، با مسيحيان يمن كه هوادار حكومت حبشه بودند سختگيرى بسيار كرد و تعداد بسيارى را بكشت . دولت حبشه به تحريك دولت روم در سال 526 ميلادى سپاهى گران به سوى يمن فرستاد تا ذونواس را مغلوب سازند. فرمانده سپاه روم (ابرهه ) نام داشت كه پس از شكست ذونواس ، چند صباحى بر يمن حكومت داشت .
پس از (ابرهه ) فرزندانش با همين عنوان بر آن سرزمين حكم راندند.
مورخان در مورد (ابرهه ) آرا مختلفى دارند. گويند: ابرهه غلامى رومى بوده كه در حبشه مى زيسته است و در طى كودتائى پادشاه حبشه را بر كنار مى كند. ابرهه رئيس شورشيان بوده است . پادشاه بعدى حبشه او را به يمن فرستاد و او حاكم يمن شد.
گويند: سلسله ابرهه 74 سال سلطنت كرده است : (ارياط) 20 سال ، (ابرهه ) 23 سال ، (يكرم بن ابرهه ) 19 سال و (مهروق بن ابرهه ) 12 سال .
بهر حال (ابرهه ) براى انصراف اعراب از كعبه ، بيت القليس را ساخت كه ذكرش رفت . و چون نتيجه اى نگرفت ، در پى اهانتى كه فردى عرب به (بيت القليس ) او روا داشت ، تصميم گرفت كعبه را ويران كند.
ابرهه با سپاهى بزرگى به طرف مكه رهسپار شد. در سر راه اهالى طائف را با خود همراه ساخت .
در حومه مكه سربازان ابرهه دويست شتر از شتران عبدالمطلب را به غنيمت گرفتند. اين خبر به عبد المطلب رسيد. او نزد ابرهه رفت و شترانش را خواست . ابرهه در شگفت شد و گفت : انتظار داشتم تو براى ميانجى گرى و انصراف من از تخريب كعبه به اينجا آمده باشى .
عبدالمطلب گفت : ( انا رب الابل و للبيت رب ) : من پروردگار شترم و خانه را پروردگارى است . عبدالمطلب به مكه بازگشت و به مردم دستور داد كه شهر را خالى كنند و به كوههاى اطراف بروند.
عبدالمطلب با چند نفر ديگر در مكه ماند تا از كعبه نگهبانى كند. چون سپاه ابرهه به مكه در آمد، پيل سواران سپاه اراده كعبه كردند. ناگهان آسمان سياه شد و چترى از پرندگان (: ابابيل ) آسمان مكه را پوشاند و رگبار سنگ ريزه آغاز شد. پيل سواران از پاى در آمدند و سپاه ابرهه هلاك شدند.
اين حادثه شگفت در قرآن آمده و خداوند متعال آن را عبرتى تاريخى دانسته كه همه جباران و ديكتاتوران تاريخ را هشدار مي دهد.
با ابرهه گو خيره تعجيل نيايد
كارى كه تو مى خواهى از فيل نيايد
رو تا بسرت جيش ابابيل نيايد
بر فرق تو و قوم تو سجيل نيايد
تا دشمنى تو مهبط جبريل بيايد
تاكيد تو در مورد تضليل نيايد
تا صاحب خانه نرساند به تو آزار
زنهار بترس از غضب صاحب خانه
بسپار بزودى شتر سبط كنانه
برگرد از اين راه و مجو عذر و بهانه
بنويس به نجاشى اوضاع شبانه
آگاه كنش از بداطوار زمانه
وز طير ابابيل يكى بر بنشانه
كانجا شودش صدق كلام تو پديدار
ابرهه از اين حادثه ، جان بدر برد و به حبشه گريخت . سيف بن ذى يزن از پادشاهان حميرى او را بر انداخت .
ماجراى ابرهه سر فصل تاريخ عرب جاهلى گرديد و آن سال را عام الفيل گويند. گويا اين واقعه در سال 570 ميلادى اتفاق افتاده است .