آتش مقدس

                                                         فروغى پديد آمد از هر دو سنگ
                                                                                                                  دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
                                                         نشد مار كشته و ليكن ز راز
                                                                                                                  پديد آمد آتش از آن سنگ باز
                                                         كه او را فروغى چنين هديه داد
                                                                                                                  همى آتش آنگاه فيله نهاد
                                                         بگفتا فروغى است اين ايزدى
                                                                                                                  پرستيد بايد اگر بخردى (450)
((كرتير)) هيربد و موبد بزرگ كه سى سال رهبرى روحانى را در سلطنت شاپور اول هرمز اول و بهرام دوم بر عهد داشت ، مى گويد: آئين مزدائى با دست من تحكيم يافت و مردان فروزانه بدست من تنبيه شدند و يا با اعتراف به خطاى خويش ، گناهانشان بخشوده شد. آتشكده ها بدست من ايجاد شد و مغان بر آنها گماشته شدند. به فرمان آفريدگار، منصب پادشاهان را تاءئيد نمودم ؛ و در سراسر ايران آتشكده هاى متعددى ساخته شد. و ازدواج با اقارب دوباره ممنوع گرديد. به هر جا كه ارتش شاهنشاهى قدم گذاشت ، آتشكده هائى در آن بر پا شد، در انطاكيه و... آتشكده ها بنا گرديد...(451)
در اساطير مذهبى اديان از جمله اسلام ، آمد است كه بشر از ديرباز ((آتش )) را گرامى مى داشته است . برخى اساطير مدعى اند كه ((آتش )) پرداخت و بر اين كار اصرار كرد كه آتش قربانى او را قبول كند و بسوزاند. برخى گفته اند آتش پرستى پس از داستان حضرت ابراهيم آغاز شده است . (452)
برخى معتقدند كه قبل از پيدايش نفت و مواد سوختنى ، آتش در نزد اقوام مختلف ، اعتبارى تام و ارزشى فراوان داشته است . مؤ لّف فرهنگ قرآن مى گويد: اگر چه بعد از اين ، عقيده آتش پرستى در بسيارى از نقاط زمين رونق گرفت ، ولى در نقاط نفت خيز رواج بيشترى داشت . مى توان گفت كه كيش آتش پرستى با مواد نفتى و سوختى رابطه نزديكى داشته است . در غرب باكو منطقه اى نفت خيز وجود دارد كه در آن آتشكده بزرگى داشتنه اند. آئين زرتشت كه تركيبى از آئين ((زروانى )) يعنى عناصرپرستى و ستاره پرستى بود، از باكو به اطراف و اكناف ايران و هند و قسمتى از عربستان انتشار يافت . آئين زروانى قبل از زرتشت نيز در ماءورا النهر و غرب هند و افغانستان رايج بوده است . كلمه ((زروانى )) مشتق از كلمه ((زو))كه معنى عناصر چهارگانه : آب ، خاك ، آتش و باد است ، همين را مى رساند. چون آتش از ميان اين عناصر الطف و حالت فعال ترى دارد، مردم آن نواحى آن را به عنوان خداى بزرگ مى پرستنده اند و آن سه عنصر ديگر را خدايان كوچك مى دانسته اند. زرتشت ميان اين دو آئين را (زروانى و ستاره پرستى ) تلفيق كرد و آئين خود را پديد آورد. تقديس آتش از ايران به يونان راه يافت و پيروانى پيدا كرد. آتش المپياد يادگارى است از آن دوران كه جزء تشريفات اوليه مراسم جهانى ورزش معاصر است .(453)
فلاسفه اسلامى بر اين باورند كه تقديس آتش نتيجه اعتقاد به خير و شر، پاك و پليد نور و تاريكى است . و اين جزء ضدين است يا عنصر غالب دو ضد، و عنصر برتر آن ، پس شايسته تقديس بوده است .
محققان جديد بر اين عقيده اند كه سابقه آتش پرستى به دوران طبيعت پرستى مى رسد. (454) به گفته بك مورخ ايرانى ، در عهد اردشير آتشكده هاى خاموش دوباره مشتعمل شد و اين زمان رسميت يافتن آئين زرتشت به عنوان دين رسمى و سراسرى كشور ايران بوده است . (455)((كريستن سن )) مى گويد: ((نصوص متعدده ((اوستا)) ثابت مى كند كه پرستش ((عناصر طبيعى )) از اصول ديانت زرتشتى بوده است . منظور از عناصر طبيعى : آب ، خاك ، و آتش است .((آتش )) در اين مذهب از ساير عناصر مهم تر بوده است .
((اوستا)) آتش را پنج نوع مى شمارد و نام آنها را در ((يسناى )) ((11)) و ((17)) آورده است . در كتاب ((نبدهشن )) اسامى اين آتشها با مختصر اشتباهى نقل شده است :
            1 آتش معابد كه آتش و هرام ناميده مى شد.
            2 آتش در جسم و جان آدميان و جانوران .
            3 آتش نهفته در نباتات .
            4 آتش نهفته در ابر (صاعقه ).
            5 آتش موجود در بهشت در حضور اهورا مزدا.
و ظاهرا اين آتش مربوط به جاه و جلال و جبروت پادشاهان است كه پيوسته همراه آنان بوده و به نام ((خورنه )) (و در زبان پهلوى ((خور)) ) و در فارسى ((فرشيده )) مشهور است . آتش در اوستا ((آتر))ناميده شده كه در فارسى دورهاى ميانه ((آذر)) مى باشد و آن را پسر ((اهورا مزدا)) خوانده اند. عيسويان گاهى آتش مقدس زرتشتيان را دختر اهورا مزدا ناميده اند، چنانكه هئونام كشيش عيسوى كه از روى خشم آتش يكى از آتشكده ها را خاموش كرد، گفته است : نه آن خانه ، خانه خداست و نه آن آتش دختر خدا بود، بلكه دخترى بود دستخوش هوس شاهان و گدايان . احتمالا اين از جمله تغييراتى باشد كه در نزد ارمنيان قبلا زرتشتى صورت گرفته است ، زيرا در آثار عاميانه ارمنه هنوز هم آتش را موجودى مونث مى شمارند. گفته مى شود در ((اوستاى )) دوره ساسانى كه فعلا مفقود است ، مطالب فراوانى در رابطه با تقديس آتش و فوائد روحانى حاصله از آن و وظايف انسان در قبال آتش موجود بوده است .)) (456) وى (كريستن سن ) مى گويد يكى از ماههاى زرتشتيان ((آذر)) نام داشته است . ماههاى زرتشتى 30 روزه بوده اند و هر روز اختصاص به خدائى خاص داشته است . جد ((اردشير)) اول رياست معبد ((آناهيتا)) در استخر فارس را بر عهده داشته است . (457) ((سايكس )) مى گويد:
در مذهب زرتشت با ارزش ترين چيزها ((آتش )) است و از قداست بسيارى برخوردار مى باشد. وى اين تقديس و تكريم را به سنت هاى كهن مردم آذربايجان (باكو) ربط مى دهد. او ضمن نقل خاطره اى مى گويد كه خود ديده است كه چگونه آتش در باكو زبانه مى كشيده است . زرتشتيان آتش را مظهر خالق جهان مى دانند. زرتشتيان به پاس گرامى داشت آتش ‍ مقدس شمع روشن را خاموش نمى كنند و بر آن نمى دمند. دخانيات نزد آنان ممنوع است ، زيرا بايد چوب كبريت را با دهان خاموش كنند و اين اهانت به آتش است . (458)((فليسين شاله )) مى گويد: آتش ، نشان وجود نورانى خداوند متعال است . آتش اصل آداب دينى است و هر آتشگاه ، محل و مكان ويژه دارد و در آنجا شعله آتش جاويدان مى سوزد. با دست داشته باشد و پوششى بر دهان قرار دهد(459). وجود نقش آتشدان و آتش در حال اشتعال بر قبور سلاطين هخامنشى ، نشانه اى از تقديس آتش در دوره هخامنشى است . احترام براى آتش با آنجا بود كه باعث گرديد تا بنائى برگرد آتش بسازند كه آن را از عوامل طبيعى حفظ كند. براى حفظ آتش ‍ مقدس طريقه اى بكار
رفت كه از تابش نور خورشيد بر جايگاه آتش و شعله فروزان آن در آتشكده جلوگيرى شود. تابش آفتاب بر آتش ، اهانت به آتش مقدس محسوب مى شود. بر مسكوكات رايج ايران نقش آتشكده و آتشدان حك شد. و اين سنت ، تا اوائل دوره ساسانى ادامه داشت . غير از آتش شاهى آتشهاى ديگرى وجود داشت ؛ از جمله ، آتش خانه (اجاق )، آتش معابد (آتش ‍ آذران )، آتش و هرام ، و...(460)
در آغاز يادآور شديم كه آتش ذدر زندگى انسان بدوى (اوليه ) نقش بسيار تعيين كننده اى داشته است . وجود چاههاى نفت و فوران ناگهانى آن و در نتيجه افروختن مشعلى فواره اى كه در چشم و روان بدويان عظمتى شگفت مى آفريند، زمينه هاى روانى پرستش يا تقديس آتش را پديد آورد. اين تقديس و تكريم علتى ديگر نيز داشت و آن اعتقادات خورشيد پرستى و ستاره پرستى بدويان بود، و چون خورشيد و اجرام سماوى كه ارباب انواع بودند در تمام ساعات شبانه روز ديده نمى شدند، معابدى به نامشان بر پا كردند و در آنها آتش افروختند. نور آتش را پرتوى از ذات خداى خورشيد يا ساير خدايان دانسته ، در برابر آن سجده و عبادت مى كردند. در مذهب مهرپرستى ايران باستان ، مهر يا ميترا توتمى بود كه خداى خورشيد و آفريدگار جهان وجود ناميده مى شد. هوشنگ بنيان گذار اين آئين بود. فردوسى بر اين نكته اشاره مى كند:
                                                         كه ما را ز دين كهن ننگ نيست
                                                                                                                  به گيتى به از دين هوشنگ نيست
در آئين زرتشت مهر از مقام خدائى فرو افتاد و در رديف فرشتگان (ايزدان ) قرار گرفت كه از طرف اهورامزدا حافظ عهد و ميثا و طرفدار پادشاهان گرديد و عنوان فرشته روشنائى به خود گرفت . در آخرت نيز وظيفه داشت تا در سر پل چينوات داورى اموات را به همراه فرشته چنوه (عدل ) انجام دهد. زرتشتيان مهر را چشم اهورامزدا مى دانند. اهورامزدا به خورشيد (مهر) هزار گوش و دو هزار چشم داد تا اعمال بندگان را ببيند و سخنانشان را بشنود (ن .ك : يسناى 4 / بند 2+ يسناى 17 بند 2). مهرپرستى در جوامع ديگر نيز رواج داشته است كه به آن اشاره شد. در اساطير هند نيز سخن از تقديس آتش رفته است .
در چين نيز وضع به همين صورت است . يونگ نخستين پادشاهى است كه در ين آتش را كشف كرد و در رديف خدايان قرارش داد(461). محققان بر پيشينه تاريخى تقديس آتش در كليه ادوار ما قبل و ما بعد تاريخ اعتراف كرده اند. آتش علاوه بر عظمت ذهنى ، عامل و سپر تدافعى بدويان و حتى انسان متمدن بوده و مى باشد. براى بر حذر بودن از خطر حيوانات وحشى و... آتش عامل مهمى بوده است . جشن آتش افروزى در ايران باستان و ايران پس از اسلام همچنان رواج داشته و دارد. گويند ((مردآويج )) سردار ايرانى در سال 323 هجرى قمرى جشن آتش افروزى بزرگى تدارك ديد. او دستور داد تا هيزم بسيارى گرد آوردند و نفت و آلات آتش افروزى تدارك ديدند. استادان آتش افروز جمع شدند، مشعلها ساختند و بر سر هر كوه و كمر و پشته ، توده ها و مشعلها گذاشتند، كلاغها و بازها به كمك آتش بازان شتافتند و آسمان تاريك آن مقطع سياه تاريخ ايران را به نور مشعلهاى خويش كه بر منقارها و پاها داشتند، روشن ساختند(462).