اصول تعاليم زرتشت بعقيده جان ناس
اصول تعاليم زرتشت چنين است :
* 1 به پيروان مكاشفات و الهامات خويش ، ((پيامبرى )) مبعوث . از طرف ((اهورا مزدا)) را اعلام كرد. و در ((گاتها))تكرار فرمود كه خداوند او را بهترين و كاملترين اديان است .
* 2 از آن همه ارواح متعدده تنها يك روان خوب و نيكو را كه ((اهورا مزدا)) بود، پذيرفته ، او را بالاترين و بزرگترين خدايان دانست . آفريدگار و دانا و برترين روانهاى علوى قرار داد كه ابدالاباد با بدى و دروغ به نبرد و پيكار مشغول و به راستى و راستگوى راهبر است . و بر خلاف عقايد بعضى متاخرين از جماعت زرتشتيان ، آن پيامبر باستانى گفت كه بر حسب مشيت و اراده متعال اهورا مزدا، تمام موجودات آفريده شده اند. و چنان كه در ((آيه )) آخرين از ((گاتها))صراحت دارد: ((اهورا مزدا)) موجب و موجد نور و ظلمت مى باشد.
* 3 ((اهورا مزدا)) اراده قدوسى علوى خود را به وسيله روحى مقدس و نيكو نهاد از ((قوه )) به ((فعل )) مى آورد كه آن را ((سپنتامئى نو)) ناميده است و اعمال الهى او به دستيارى ارواح مقدسه كه ((امشاسپنتا)) گفته مى شود، اجرا مى گردد...
* 4 با آنكه اهورا مزدا در عرش جلال خود هيچ ضد و بدى ندارد، مع ذلك زرتشت معتقد است كه در برابر هر نيكى يك بدى موجود است ، چنانكه در برابر راستى و حقيقت ، دروغ و باطل جاى گرفته و در برابر حيات و زندگى ، مرگ قرار گرفته است . به همين قياس در برابر روح مقدس پاك سپنتامئى نو روح شرير و ناپاك ((انگرمئى نو)) جاى دارد كه به معناى ((روان پليد)) است . از فحواى كتاب گاتها مشهود است كه زرتشت همان طور كه دائما در عالم طبيعت به تنزيه و تطهير هز عناصر بد و وجودات ناپاك دعوت مى كند، در حيات انسانى نيز آدميان را به روش راستى و نيكى و پرهيز از دروغ و بدى مى خواهد. و بر آن است كه اين ضديت و دوگانگى بين دو عنصر بدى و نيكى از ابتداى خلقت وجود داشته است :
((اينك دو روان نخستين در عالم شهود مانند، توامان جلوه گر گشته اند: يكى نيك و يكى بد؛ در پندار و گفتار و كردار. دانايان ، از اين دو، نيكى را برگزيدند و ابلهان بدى را اختيار كردند. روز نخست كه اين دو روان تواءم با يكديگر پديد آمدند، يكى حيات و هستى را بر قرار كرد و ديگرى فنا و نابودى را. و سرانجام جايگاه جاويدى بدان (دوزخ ) بهره پيروان دروغ خواهد بود. ليكن انديشه پاك و جايگاه جاويدى نيكان (بهشت ) نصيب پيروان راستى خواهد شد. از اين دو روان تواءمان ، آن يك كه سفلى و پيرو دروغ است ، همواره چيزهاى بد را برمى گزيند، ولى آن ديگرى كه پاك و نيكوكار است ، به ديگرى كه دشمن او بود چنين گفت : تا آخرين روز، نه در جهان كنش و گويش و منش و نه در عالم ارواح و اجسام ما دو روان با يكديگر هم آهنگ نخواهد شد.))
از اين قرار از روز آغاز جهان كه ((روان نيك )) و طاهر از ((اهورا مزدا)) تراوش كرد، با معاندت و تباين روح ناپاك پليد روبرو گرديد. اين ((روان پليد)) همان است مه در از منه بعد به نام ((شيطان )) ملقب شد. نصوص كتب زرتشتى درباره حد مسئوليت ((اهورا مزدا)) در مسئله ايجاد روح شرير مبهم و غير مشخص است و معلوم نيست كه ((انگرامين يو))يعنى ((روان پليد)) هم از روز ازل با ((اهورا مزدا)) متفقا به وجود آمد يا آنكه ((اهورا مزدا)) بعدا او را آفريده است . به عبارت ديگر: آيا ((اهورا مزدا)) روان با پاك اهريمنى را خلق كرد يا آنكه ((انگرامئى نو)) موجودى بود، ((پليد)) و ((مزدا)) او را كشف فرمود. از اين رو هر جا كه ((خوبى )) بود، ((بدى )) را در مقابل معين ساخت و هر جا كه ((روشنائى )) بود، ((تاريكى )) را در برابرش پديدار نمود. گرچه ظاهرا سرودهاى گاتها روى هم رفته مبتنى بر نظريه دوم است ، ولى درست معلوم نشده كه در ساير نصوص ((اوستا)) اين معنى چگونه تبيين گرديده و چگونه روح نا مقدس و روان پليد ((انگرامئى )) به صورت ((شيطان )) در آمده است كه همواره با ((اهوارامزدا))كه خود خالق و جاعل او است ، در ستيز و پيكار است .
* 5 نفطه اصلى و پايه اساسى اخلاق در آئين زرتشت بر روى اين قاعده است كه نفس و ضمير هر فرد آدميزاد، يك ميدان نبرد نزاع دائمى بين خير و شر است و سينه آدمى تنورى است كه آتش اين جنگ همواره در آن مشتعل مى باشد. روزى كه اهورامزدا آدم را بيافريد، او را آزادى عمل كرد كه خود عمل خود را برگزيند، يعنى داراى نيروى اختيار گرديد كه ما بين دو راه خطا و صواب هر يك را بخواهد انتخاب نمايد. هر چند ((اهورا مزدا)) به وسيله نيروى ((نيكى )) يعنى ((سپنتامئى نو)) و نيز به دستيارى ((وهومنه )) هميشه آدمى را به سوى راستى مى كشاند، ولى در همان حال نيروى ((زشتى )) و ((بدى )) ((انگرامئى نو))نيز در او ظهور يافته و در خاطره او همواره وسوسه مى كند، از اين رو تكليف و وظيفه هر فرد بشر آن است كه در دل خود ما بين آن دو منادى يكى را اجابت كند. يعنى فرشته نيك را اطاعت كرده و ((خوبى )) را اختيار كند و يا آن كه سخن ((ديو)) را شنيده و راه ((بدى )) را برگزيند. البته نيكان ((بدى )) را نمى پسندند.
* 6 اما ((خير و شر)) در كتب زرتشتى ، چنان كه بايد، به وضوح تعريف نشده اند. البته از متن ((گاتها)) كه سرودها و مناجاتهائى بيش نيست و كتاب كلامى و فلسفى روشنى نمى باشد، انتظار تصريح و بيان روشنى در اين باب نمى توان داشت ، ولى آنچه از فحواى آن مستفاد مى شود، مى توان اختلاف علمى واضحى بين ((خطا)) و ((صواب )) تشخيص داد. مثلا مردم نيكوكار و صائب ، در ديده زرتشت كسانى هستند كه به ((دين بهى )) ايمان مى آورند و آدميان ((بد عمل و خطاكار)) كسانى هستند كه از آئين ((مزدا)) روى گردانند، خاصه آنان كه كيش قديم عوام را كه عبارت از پرستش ((ديوها)) باشد، اختيار كردند. از متن گاتها به خوبى معلوم مى شود كه ديوها در صف نيروى انگرامئى نو قرار دارند و در نتيجه هر كس كه آنها را پيروى كند، در زندگى خود در رديف بدكاران و شريران منسك مى شود. اين گونه كسان نابكار را نبايد رها كرد، بلكه بايد با اسلحه قتال و آلات رزم با آنها پيكار نمود.
... ((من ((ديو)) را دشمن مى دارم و ((مزدا)) را مى پرستم . من پيرو ((زرتشت )) هستم كه دشمن ديوان و پيامبر يزدان بود. روان هاى مقدس جاويدى ((امشاسپندان )) را مى ستايم و نزد خداى دانا پيمان مى بندم كه هميشه نيكى و نيكوكارى پيشه كنم . راستى را برگزينم . با ((فره ايزدى )) بهترين كارها را در پيش گيرم . درباره ((گاو)) كه از عطاهاى خير فرد است ، مهربان باشيم . قانون عدالت و انوار فلكى و پرتوهاى آسمانى را كه منبع فيض يزدانى اند، محترم شمارم . من فرشته ((ارمى تى )) (سپندارمذ) را كه پاك و نيكوست ، بر مى گزينم ؛ اميد كه او از من باشد. از دزدى و نابكارى و آزار به جانوران و ويرانى و نابودى ديه ها و شهرها كه مزدا پرستان منزل دارند، بپرهيزم .))
* 7 از تشريفات و آداب و عبارت و اعمال مذهبى از مذهبى اصلى زرتشت چيز مهمى باقى نمانده . همين قدر معلوم است كه زرتشت رسوم و مناسك آريانهاى قديم را كه مبتنى بر اعتقاد به سحر و جادو و بت پرستى بوده ، بكلى منسوخ فرموده است . تنها يك رسم و يك عبادت از زمان زرتشت باقى است و آن چنان كه گفته اند: وى در هنگام انجام مراسم پرستش در برابر محراب آتش مقدس به قتل رسيد و در هنگام عبادت جان سپرد.
در يكى از سرودهاى ((گاتها)) آمد است كه زرتشت مى گويد:
هنگامى كه بر آذر مقدس نيازى تقديم مى كنم ، خود را راست كردار و نيكوكار مى دانم .
در جاى ديگر آتش مقدس را عطيه يزدان مى شمارد كه ((اهورا مزدا))آن را به آدميان كرامت فرموده . ولى بايد دانست كه زرتشت خود ((آتش )) را نمى پرستد و آن عقيده كه پيشنيان و نياكان او درباره اين عنصر مقدس داشته اند، وى نداشته است و معتقدات او با آنچه بعدها آتش پرستان اخير عنوان كرده اند، اختلاف دارد. بلكه او ((آتش )) را فقط يك ((رمز)) قدوسى و نشانى گرانبها از ((اهورا مزدا)) مى دانسته است كه به وسيله او به ماهيت و عصاره حقيقت علوى خداوند دانا پى مى توان برد. اين است كه آنچه بطور خلاصه از منطق و فلسفه زرتشت استنباط مى توان كرد.
* 8 سرانجام اين نبرد و تنازع بين خير و شر چگونه خاتمه خواهد يافت ؟... هر چند زرتشتيان در اردوار بعد معانى و تفاسير مبتنى بر سهو و اشتباه در اين اصل به عمل آورده اند، اما آنچه مسلم است اين كه : زرتشت بدون شك معتقد بوده كه چون دور زمان تكميل شود، اهورا مزدا فيروز و بر خصم باپاك و زشت كار خود چيره خواهد گرديد و به هيچ وجه بر آن نبوده كه نيروى پليد اهريمنى مانند قوه روانبخش نيكى و پاكى ابدى و جاويدى باشد.
زرتشت به حد كمال داراى روح اميدوارى بوده و ايمان داشتند كه سر انجام خوبى بربدى ، مظفر و پيروز خواهد گرديد.
... اما شمار اعمال و داورى بين كارهاى زشت و نيكو. از همان كتاب بطور مبهم چنين بر مى آيد كه اندكى بعد از مرگ محاكمه مرده آغاز مى شود و سرنوشت روان او از آن پس معلوم خواهد گرديد تا آنكه روز رستاخيز در آخر الزمان بر پا شود. البته آيات گاتها در اين باب بسيار مبهم و مجمل است و آن را مى توان چنين تفسير كرد كه هر روان خواه خوب يا بد بايد در روز قيامت از فراز پل جدا كننده (چينوات ) عبور كند. اين پل بر روى دوزخ قرار دارد و يك جانب آن به دروازه بهشت منتهى مى گردد. در روى اين پل نامه اعمال آن روح خوانده مى شود و سراسر كارهاى او را در دوكفه ترازو مى گذارند كه شاهين آن در دست اهورا مزدا است . اگر كفه حسنات بر كفه سيئات بچربد. هر آينه آن روان بسوى بهشت مى خرامد. ولى اگر كفه سيئات فزونى گيرد، او را به قعر دوزخ مى افكنند. نيكوكاران به هدايت زرتشت از آن پل بسلامت و آسانى مى گذرند، ولى بدكاران راهى و مفرى جز فرو افتادن به اعماق هاويه ندارند. زرتشت مى گويد:
((اراده آدمى تنها عامل تعيين سرنوشت نهائى اوست و بس .))
وى درباره شر ابدى چنين گفته است :
((روان ناپاك يا نفس پليد انسان هنگامى كه به پل (جدا كننده ) چينوات مى رسد، دچار شكنجه و عذاب خواهد گرديد و جاويدان در خانه دروغ زندان خواهد بود.))
گمراهان خطاكار كه در برابر وجدان خود محكوم به گناهند، به پاى خود به سوى سرنوشت خود مى روند.
بر حسب گاتها دوزخ يا خانه دروغ مكانى است كه به نام جايگاه ناخوشى ناميده مى شود. در آنجاست كه پندار نابكار و انديشه هاى جاى دارند. سرزمينى است كه بوئى گند از آن بر مى خيزد و پر است از چركى و پليدى و در اعماق ظلمانى آن فرياد شيون و ناله غم به گوش مى رسن و هر كس كه در آنجا بيفتد، تنها به شكنجه ابدى معذب است . بر خلاف راستكاران كه در آن سوى پل در خانه نغمات كه به گفته گاتها ((بهشت برين )) است ، جاى مى گزينند و آن مكان ، ((جايگاه خوشى )) است و سرزمين انديشه هاى سخن و پندارهاى پسنديده كه آفتاب در آنجا هيچگاه غروب نمى كند و نيكوكاران در آنجا از بركات و طيبات روحانى برخور دارند و با ياران و هم نشينان سعادتمند، روزگار مى گذرنند.
از سخنان زرتشت چنين مستفاد مى شود كه وى از روىدل و خلوص جان ايمان داشته است كه دين بهى و آئين مزدا عاقبت پيروان و گرويدگانبسيار خواهد داشت و سرانجام بر اعمال سر و اهريمن چيره و كامياب خواهد گرديد و اميدواربوده است كه برخى از پيروان اهورا مزدا مانند خود او بعدها براى نجات و رهبرىفرزندان آدم خواهند آمد. وى نجات دهندگان آينده را ((سااوشيان )) سو شيانت (= سياوش) ناميده است . با آنكه زرتشت شك نداشته است كه اهورا مزدا آخرالامر كامياب و فيروز است، مع ذلك كى گويد مبادا اين مردم كه شاهد منازعه وجدال بين راستى و دروغ هستند، راستى را فروهشته و دروغ را برگزينند.(446)))